سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: خاطرات
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7
(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط: [ -> ]جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile
محمد و بقیه دوستان هیچ وقت شیطونتتون را کنار نذارید Smile

[تصویر: 76atzldu59m0ynakdn1a.jpg]
میدانید چرا روحا هنوز جوان مانده ام ؟12_002
چون چون کودک می خندم .25r30wi
چون دانشجو می آموزم.
چون یک مدرس دانسته هایم را انتقال می دهم.A00 (93)
شوخی زیاد میکنم.9_003
زیاد زیاد می خندم.25r30wi
در مورد کاری بسیار جدی می شوم.
(03-12-2013 10:41 PM)m_sh نوشته شده توسط: [ -> ]
(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط: [ -> ]جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile

به اون تشویق کردن هاتون نگاه کنم ، یا به این ضد حال! 4yajuyo
اصن کی خواست بره خاستگاری، نخواستیم
ولم کنید! Yosef.gif
(03-13-2013 01:24 AM)mohammadshamosi نوشته شده توسط: [ -> ]
(03-12-2013 10:41 PM)m_sh نوشته شده توسط: [ -> ]
(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط: [ -> ]جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile

به اون تشویق کردن هاتون نگاه کنم ، یا به این ضد حال! 4yajuyo
اصن کی خواست بره خاستگاری، نخواستیم
ولم کنید! Yosef.gif

اون تشویق نبود یه تله بود تا از سر درونت باخبر بشم!!!!

فکر کردی منم مث حاج خانوم ساده ام؟؟؟ که تا با زبون گفتی نه گول بخورم و باور کنم؟؟؟
نه دادا!!! بالاخره مریمی گفتن!!! معاونی گفتن
بله ، بله
میبینم که این تاپیک رو خاک گرفته Yosef.gif
به زودی با خاطرات ناب به روز میشه Smile
ما منتظر خاطرات شیرین حاجی ممد هستیممممممممممم Yosef.gif
داره پاییز میاد
و زمان خاطرات ....! Tongue
خاطراتی که در حال ویرایشات نهایی هست! Smile
به دوستان مرور تاپیک رو پیشنهاد میکنم
یادمه زمانی این تاپیک برای خودش برو بیایی داشت! به زودی با خاطرات جدید به روز میشه!
Smile
همش بايد خاطره بگيم يا ميتونيم داستان طنز هم بسازيم بنويسم
ولي قول ميدم هركدوم رو كه سوتي خودم بودخدايي آخرش بگمن واقعيه كه راحت بهم بخندينBig Grin
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .


بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!!!
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7
لینک مرجع