درور بی پایان به همه ی دوستان، خلاصه ای از کتاب خودت باش از داستانهای کوتاه وشگفت انگیز سعید گل محمدی را در این قسمت خدمتتان تقدیم میکنم .
ضمناً پوزش می طلبم چون قسمت اول در تاپیک به سوی کامیابی 1 به اشتباه تایپ شد
همچنین خلاصه به سوی کامیابی 1 چون نیازمند وقت بیشتری برای خلاصه نویسی است و من مشغول کاری هستم سر فرصت آنرا تکمیل خواهم کرد.
با سپاس فراوان
هیچ تلاشی بی نتیجه نمی ماند
یک تکه یخ را که تا دمای منفی 50 درجه ی سانتی گراد سرد شده ،بردارید وبه آن گرما بدهید ،ابتدا هیچ اتفاقی رخ نمی دهد.این همه انرژی گرمایی صرف می شود ،ولی هیچ نتیجه ی قابل رویتی مشاهده نمی شود .ناگهان ،در دمای صفر درجه ،یخ ذوب وبه آب تبدیل می شود.کار را ادامه دهید. بازهم انرژی فراوانی صرف می شود بدون آنکه تغییری مشاهده گردد.
تا اینکه وقتی به حدود 100 درجه سانتی گراد می رسیم ،حباب وبخار ایجاد میشود!
نتیجه : این احتمال وجود دارد که ما انرژی زیادی را صرف کاری کنیم ، مثلاً صرف یک پروژه ،یک شغل و حتی یک قالب یخ وبا این وجود به نظرمان برسد که هیچ نتیجه ای نگرفته ایم.اما در حقیقت انرژی ما دور از چشممان در حال ایجاد دگرگونی بوده است .کار خود را ادامه دهید و مطمئن باشید که دگرگونی از راه خواهد رسید .این اصل را به خاطر بسپارید .بی جهت دچار هراس نشوید ویاس را نیز به خود راه ندهید وبدانید که :هیچ تلاشی ،بی نتیجه نمی ماند.
<<جان ماکسول>> می گوید:
پیروزیهای انسان نتیجه ی شکست های مکرر وتلاش مستمر بر بالندگی است.
تلاش وکوشش دو گونه است :تلاش درونی ،که همانا اندیشیدن است وتلاش بیرونی ،که همانا کردار است. این دو چیز همراه با یکدیگر ،انسان را به نتیجه ی دلخواه می رساند.<<ویکتور هوگو>>
دقیقا مشکلی که وجود داره اینه که میخوایم مسیر موفقیت دیگران را طی کنیم غافل از اینکه این مسیر زندگی دیگرانه
مسیر ما خاص خود ماست که باید به دست ش بیاریم و از دیگران، شکست ها و موفقیتهاشون درس بگیریم
مسیر موفقیت دیگران رو، دیگرا رفتند تنها درسش مهمه نه تکرار اون مسیر
خودت باش
یک مبحث جالب و خواندنی دیگه از خانم فیاض شروع شد.
تشکر بابت مطالب زیبا و تاثیرگذارتان
بیل گیتس و پیشخدمت
بعد از خوردن غذا ، بیل گیتس رئیس بزرگ ترین شرکت نرم افزاری جهان (مایکروسافت)
پنج دلار به عنوان انعام به پیشخدمت داد.پیشخدمت ناراحت شد ،بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت گردید وسوال کرد :<<چه اتفاقی افتاده؟>>
پیشخدمت گفت :<<من متعجب شدم به خاطر اینکه در میز کناری ،فرزند شما پنجاه دلار به من انعام داد.
در حالی که شما که پدر او هستید و پولدارترین انسان روی زمین ،فقط پنج دلار انعام می دهید !>>
بیل گیتس لبخندی زد و جواب معنا داری گفت : <<او فرزند پولدارترین مرد روی زمین است ،ولی من پسر یک نجار ساده هستم !>>
نکته: هیچ وقت گذشته ات را فراموش نکن ،گذشته بهترین معلم توست.
زندگی معلم بزرگی است
زندگی معلم بزرگی است.درسهایی می آموزد که در هیچ کتابی نیست ودر هیچ دانشگاهی تدریس نمیشود .آنهایی که به کتابها و نوشته ها بسنده کردند و مغرور شدند از درسهای بزرگ زندگی محروم شدند و بسیارآسیب دیدند.
زندگی می آموزد که شتاب نکن.زندگی میآموزد چیزهایی که می خواهی به آنها برسی وقتی دریافتشان کردی ،میبینی آنقدر هم که فکر می کرده ای مهم نبوده ،شاید هم اصلاً مهم نبوده و موجب اندوهت نیز گشته است.
زندگی می آموزد از دست دادن آنقدر هم که فکر می کنی سخت نیست .
زندگی می آموزد رنجها وسختی ها با همه ی تلخی ها که در کام تو دارند اگر خودت بخواهی ،می توانند بسیار آموزنده ورشد دهنده باشند.
زندگی می آموزد آنکه کام دیگران را تلخ می کند غیر ممکن است کام خودش شیرین باشد.
زندگی می آموزد بار بردوش دیگران نهادن ،شانه های خودت را سنگین می کند وبار از دوش دیگران برداشتن ، خودت را سبکبار می کند.
زندگی می آموزد آنها که از تلخیها می گریزند شیرینیها را نخواهند چشید وآنها که از سختی ها می ترسند به آسودگی نخواهند رسید.
زندگی می آموزد چیزهایی که بزرگترها سر آن دعوا می کنند بزرگتر از چیزهایی نیست که کوچکترها سر آن دعوا می کنند.
زندگی می گوید من با تو مهربانم ،خیلی مهربانم ،اگر تو با خودت نامهربان نباشی.
زندگی می گوید تو خیلی وقتها مرا گم میکنی جاهای عجیبی به دنبال من می گردی ،جاهایی که شاید حتی زندگی ات به تنگنا کشیده میشود .
زندگی بشر دادای امکان آموزشی است بشر می تواند در پیچ وخم زندگی رنج ببرد ،بشکند ،بیفتد ، برخیزد ، شادی کند وسرانجام خدا را دریابد ! <<امانوئل>>
زندگی می گوید خیلی وقتها تو از چیزی می گریزی و به تنگ می آیی که همان جا بوی عطر من پیچیده است.
وقتی دست سالخورده ای را می گیری وبا حوصله پابه پای او عرض خیابان را طی می کنی ،وقتی به صورت کودکی گریان می خندی .
وقتی نوازش دستان گرمت وجود لرزان یتیمی را گرم می کند .وقتی با حوصله ومهربانی نگاهت را به نگاه خسته پدر ومادرت گره می زنی.
وقتی به همسرت فرصت می دهی تا در چشمه ی شکیبایی تو غبار آشفتگی و دلتنگی و خستگی اش را بزداید.
وقتی با مهر وصبوری می خندی تا خنده ی زیبایت خنکایی باشد برای آنکه در گرمای زندگی جوش آورده است ،میبینی زندگی چه پیداست.
کاش از چشمه ی زندگی فرار نکنی و لختی کنارش بنشینی و دویدنهای بی امان این فرصت را از تو نگیرد که کفشهایت را در آوری وپایت را در زلالش از رنج شتابهای پی در پی برهانی.
از آنها نباشید که مهم اند و به هرکس می رسند می گویند وقت ندارم .از آنها نباشید که سلام دیگران را نمی شنوند ولبخندشان را نمی بینند.
زندگی چه معلم مهربانی است.
تشکر از داستانهای زیبا و آموزندتون
منتظر ادامه مطالب هستیم
موفق باشید
آنگونه باش که دیگران مثل تو شوند.
عجججججب چی گفتم!!
آنگونه باش که دیگران مثل تو شوند.
عجججججب چی گفتم!!
باتشکر فراوان از سرکار خانوم فیاض
مردی طنابی به گردن قوچی بسته بود وبه دنبال خود می کشید .دزدی به او رسید و مخفیانه طناب را پاره کرد وقوچ را به سرقت برد.صاحب قوچ که قسمتی از طناب در دستش بود ،پس از مدتی متوجه شد که قوچش نیست.به دنبال قوچش گشت تا اینکه دزد را پیدا کرد ودید همراه قوچش در کنار چاهی ایستاده است .دزد که صاحب قوچ رادید ،حیله به کار برده و شروع به گریه وزاری کرد.
صاحب قوچ گفت: <<چرا گریه می کنی؟>>
دزد گفت:<<کیسه ای با پانصد درهم پول داشتم که به داخل چاه افتاد.اگر آن را در آوری ،صد درهم آنرا به تو خواهم داد.>>
مرد طعمکار حساب کرد که صددرهم ،قیمت ده قوچ است وبدون اینکه درباره ی قوچ خود سوال کند،طمع ورزید ولباس خود را در آورد وداخل چاه رفت.هرچه گشت ،چیزی داخل چاه نیافت ،وقتی بیرون آمد ،دید دزده قوچ ،لباسهایش را نیز دزدیده وبا خود برده است.
یک <<ضرب المثل انگلیسی >> می گوید:
طمع به همه چیز ،از دست دادن همه چیز است.
توانگر راستین کسی است که حرص وطمع در دلش راه نیافته است . <<بزرگمهر>>