من شکست خوردم چون....؟

[mjdehghani]

من سال 1386 شروع کردم و سال 1388 ورشکست کردم .
ابندا دلایل شکست رو جستجو می کردم . اما آخرش فهمیدم همش دست خودم بوده .
اگر خودم پول نزول نمی خواستم کسی بهم نمی داد .
اگر خودم ساده لوحی نمی کردم کسی سرم کلاه نمی گذاشت .و خیلی از اگرهای دیگه
منشاء تمام مشکلات دورمون خودمونیم .
پریروز تصادف کردم . با سرعت 120 تا اتوبان زدم عقب یه ال 90 :
ماشین در حین حرکت خاموش شد و دیگه ترمز و فرمون اصلاً کار نکرد ، اول گفتم تقصیر سایپاست با این ارابه های مرگ که درست کرده . ولی :
تابلو عوارضی رو که دیدم پا رو گذاشتم رو کلاچ که موتور حالت خلاصی گرفت و دورش اومد پایین و چون رو گاز بودم کاربرواتور گاز رو نرسونده بود و خاموش کرده بود .
نتیجه گرفتم تو سرعت بالا هیچ وقت برا کاهش سرعت کلاچ رو نگیرم .کم کم ترمز بگیرم . پس تقصیر خودم بوده!!!

من برای کاسبی یاد گرفتم ،به چشمام هم اعتماد نکنم ( تو نظر اول ) - خنده رو کنترل کنم - هیچ کسی رو کم حساب نکنم .
چک رو به امید فروش نکشم - هیچ وقت دخل شبم رو مال خودم ندونم - نقدی خرید کنم و نقدی بفروشم ( من الان بابت خرید نقدی چک دو ماهه می دم و درصد نقدی رو هم می گیرم )- سود تو خریده - یک سوم مالم جنس، یک سوم خونه و ماشین و ... یک سوم سپرده و پس انداز -آخر سر هم مالت رو محکم بچسب همسایتو دزد نکن

[فرهاد قربانی]

(01-27-2013 11:33 PM)mjdehghani نوشته شده توسط:  من سال 1386 شروع کردم و سال 1388 ورشکست کردم .
ابندا دلایل شکست رو جستجو می کردم . اما آخرش فهمیدم همش دست خودم بوده .
اگر خودم پول نزول نمی خواستم کسی بهم نمی داد .
اگر خودم ساده لوحی نمی کردم کسی سرم کلاه نمی گذاشت .و خیلی از اگرهای دیگه
منشاء تمام مشکلات دورمون خودمونیم .
پریروز تصادف کردم . با سرعت 120 تا اتوبان زدم عقب یه ال 90 :
ماشین در حین حرکت خاموش شد و دیگه ترمز و فرمون اصلاً کار نکرد ، اول گفتم تقصیر سایپاست با این ارابه های مرگ که درست کرده . ولی :
تابلو عوارضی رو که دیدم پا رو گذاشتم رو کلاچ که موتور حالت خلاصی گرفت و دورش اومد پایین و چون رو گاز بودم کاربرواتور گاز رو نرسونده بود و خاموش کرده بود .
نتیجه گرفتم تو سرعت بالا هیچ وقت برا کاهش سرعت کلاچ رو نگیرم .کم کم ترمز بگیرم . پس تقصیر خودم بوده!!!

من برای کاسبی یاد گرفتم ،به چشمام هم اعتماد نکنم ( تو نظر اول ) - خنده رو کنترل کنم - هیچ کسی رو کم حساب نکنم .
چک رو به امید فروش نکشم - هیچ وقت دخل شبم رو مال خودم ندونم - نقدی خرید کنم و نقدی بفروشم ( من الان بابت خرید نقدی چک دو ماهه می دم و درصد نقدی رو هم می گیرم )- سود تو خریده - یک سوم مالم جنس، یک سوم خونه و ماشین و ... یک سوم سپرده و پس انداز -آخر سر هم مالت رو محکم بچسب همسایتو دزد نکن

چطور با این همه بی اعتمادی کاسبی می کنی؟ من یاد گرفتم به همه اعتماد کنم ولی شرط عقل رو بجا بیارم.خنده رو قول نمیدم که بتونم کنترل کنم.پاش برسه اندازه ده نفر عصبانی میشم.ولی بیشتر با خنده مشکلاتمو حل میکنم. شخصیت افراد، بیشتر از چکشون برام ارزش دارند.

[jahanagahi]

(01-27-2013 11:33 PM)mjdehghani نوشته شده توسط:  من سال 1386 شروع کردم و سال 1388 ورشکست کردم .
ابندا دلایل شکست رو جستجو می کردم . اما آخرش فهمیدم همش دست خودم بوده .
اگر خودم پول نزول نمی خواستم کسی بهم نمی داد .
اگر خودم ساده لوحی نمی کردم کسی سرم کلاه نمی گذاشت .و خیلی از اگرهای دیگه
منشاء تمام مشکلات دورمون خودمونیم .
پریروز تصادف کردم . با سرعت 120 تا اتوبان زدم عقب یه ال 90 :
ماشین در حین حرکت خاموش شد و دیگه ترمز و فرمون اصلاً کار نکرد ، اول گفتم تقصیر سایپاست با این ارابه های مرگ که درست کرده . ولی :
تابلو عوارضی رو که دیدم پا رو گذاشتم رو کلاچ که موتور حالت خلاصی گرفت و دورش اومد پایین و چون رو گاز بودم کاربرواتور گاز رو نرسونده بود و خاموش کرده بود .
نتیجه گرفتم تو سرعت بالا هیچ وقت برا کاهش سرعت کلاچ رو نگیرم .کم کم ترمز بگیرم . پس تقصیر خودم بوده!!!

من برای کاسبی یاد گرفتم ،به چشمام هم اعتماد نکنم ( تو نظر اول ) - خنده رو کنترل کنم - هیچ کسی رو کم حساب نکنم .
چک رو به امید فروش نکشم - هیچ وقت دخل شبم رو مال خودم ندونم - نقدی خرید کنم و نقدی بفروشم ( من الان بابت خرید نقدی چک دو ماهه می دم و درصد نقدی رو هم می گیرم )- سود تو خریده - یک سوم مالم جنس، یک سوم خونه و ماشین و ... یک سوم سپرده و پس انداز -آخر سر هم مالت رو محکم بچسب همسایتو دزد نکن

مجید جان این بوده مشکلات شما :
1- پول نزول
2-نداشتن اعتماد بنفس و شهامت نه گفتن
3- کنترل خنده - لبخند زیباترین ترفند موفقیت در کاسبی است.
4- زیاد برداشت کردن
5- نسیه خرید کردن به هر قیمتی
6- عدم کنترل حساب و کتاب

[ناظم ارشد]

اولاً عنوان تاپیک و موضوع آن در مورد مباحث فقهی نیست.طبق قوانین بحث درباره این موضوعات در انجمن ممنوع است و فقط در شرایطی که در مرامنامه نوشته شده قابل بحث خواهد بود
دوماً در برخورد با سایر اعضا،احترام در گفتار را رعایت کنید وگرنه مجبور به برخورد خواهیم بود

[mjdehghani]

(01-28-2013 12:01 AM)فرهاد قربانی نوشته شده توسط:  

(01-27-2013 11:33 PM)mjdehghani نوشته شده توسط:  من سال 1386 شروع کردم و سال 1388 ورشکست کردم .
ابندا دلایل شکست رو جستجو می کردم . اما آخرش فهمیدم همش دست خودم بوده .
اگر خودم پول نزول نمی خواستم کسی بهم نمی داد .
اگر خودم ساده لوحی نمی کردم کسی سرم کلاه نمی گذاشت .و خیلی از اگرهای دیگه
منشاء تمام مشکلات دورمون خودمونیم .
پریروز تصادف کردم . با سرعت 120 تا اتوبان زدم عقب یه ال 90 :
ماشین در حین حرکت خاموش شد و دیگه ترمز و فرمون اصلاً کار نکرد ، اول گفتم تقصیر سایپاست با این ارابه های مرگ که درست کرده . ولی :
تابلو عوارضی رو که دیدم پا رو گذاشتم رو کلاچ که موتور حالت خلاصی گرفت و دورش اومد پایین و چون رو گاز بودم کاربرواتور گاز رو نرسونده بود و خاموش کرده بود .
نتیجه گرفتم تو سرعت بالا هیچ وقت برا کاهش سرعت کلاچ رو نگیرم .کم کم ترمز بگیرم . پس تقصیر خودم بوده!!!

من برای کاسبی یاد گرفتم ،به چشمام هم اعتماد نکنم ( تو نظر اول ) - خنده رو کنترل کنم - هیچ کسی رو کم حساب نکنم .
چک رو به امید فروش نکشم - هیچ وقت دخل شبم رو مال خودم ندونم - نقدی خرید کنم و نقدی بفروشم ( من الان بابت خرید نقدی چک دو ماهه می دم و درصد نقدی رو هم می گیرم )- سود تو خریده - یک سوم مالم جنس، یک سوم خونه و ماشین و ... یک سوم سپرده و پس انداز -آخر سر هم مالت رو محکم بچسب همسایتو دزد نکن

چطور با این همه بی اعتمادی کاسبی می کنی؟ من یاد گرفتم به همه اعتماد کنم ولی شرط عقل رو بجا بیارم.خنده رو قول نمیدم که بتونم کنترل کنم.پاش برسه اندازه ده نفر عصبانی میشم.ولی بیشتر با خنده مشکلاتمو حل میکنم. شخصیت افراد، بیشتر از چکشون برام ارزش دارند.

فعلاً که شکر خدا خوبه . من حساب دفتریم 500000 تومان هم نمی شود . چک نمی گیرم . اعتماد بیجا نمی کنم . قرار نیست به هر کسی از راه رسید اعتماد کنیم .
خود شما من اگه بیام بهتون بگم ، جنس می خوام . اول استعلام حساب می گیری ، بعد موقعیت من رو توی شهری که فعالیت می کنم می سنجی و اونوقت با مقدارکم شروع می کنی و بعد در صورت مثبت بودن نتیجه اولیه اونوقت شروع به ادامه کار می کنین.
من به کسایی که بهم جنس هم می دن هم دیر اعتماد می کنم . این از مشتری ( اعتمماد می کنم ، ولی همه جوانب رو در نظر می گیرم )
شرایط رو جوری برا اونا تعریف می کنم که هر لحظه احتمال بدن ، با کوچکترین لغزش حتماً مشتری خودشون رو از دست می دن .
کس بود که نزدیک 4 سال من یکی از جنس های مغازم رو ازش تهیه می کردم . خوب بود . تا اینکه توی این قضیه دلار اون هم یک سری سو استفاده کرد. و من هم راحت کنارش گذاشتم و رفتم سراغ یکی دیگه . هم جنساش متنوع تره هم تخفیف خوب میده و کلاً شرایطش بهتره .

[mjdehghani]

(01-28-2013 12:17 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  

(01-27-2013 11:33 PM)mjdehghani نوشته شده توسط:  من سال 1386 شروع کردم و سال 1388 ورشکست کردم .
ابندا دلایل شکست رو جستجو می کردم . اما آخرش فهمیدم همش دست خودم بوده .
اگر خودم پول نزول نمی خواستم کسی بهم نمی داد .
اگر خودم ساده لوحی نمی کردم کسی سرم کلاه نمی گذاشت .و خیلی از اگرهای دیگه
منشاء تمام مشکلات دورمون خودمونیم .
پریروز تصادف کردم . با سرعت 120 تا اتوبان زدم عقب یه ال 90 :
ماشین در حین حرکت خاموش شد و دیگه ترمز و فرمون اصلاً کار نکرد ، اول گفتم تقصیر سایپاست با این ارابه های مرگ که درست کرده . ولی :
تابلو عوارضی رو که دیدم پا رو گذاشتم رو کلاچ که موتور حالت خلاصی گرفت و دورش اومد پایین و چون رو گاز بودم کاربرواتور گاز رو نرسونده بود و خاموش کرده بود .
نتیجه گرفتم تو سرعت بالا هیچ وقت برا کاهش سرعت کلاچ رو نگیرم .کم کم ترمز بگیرم . پس تقصیر خودم بوده!!!

من برای کاسبی یاد گرفتم ،به چشمام هم اعتماد نکنم ( تو نظر اول ) - خنده رو کنترل کنم - هیچ کسی رو کم حساب نکنم .
چک رو به امید فروش نکشم - هیچ وقت دخل شبم رو مال خودم ندونم - نقدی خرید کنم و نقدی بفروشم ( من الان بابت خرید نقدی چک دو ماهه می دم و درصد نقدی رو هم می گیرم )- سود تو خریده - یک سوم مالم جنس، یک سوم خونه و ماشین و ... یک سوم سپرده و پس انداز -آخر سر هم مالت رو محکم بچسب همسایتو دزد نکن

مجید جان این بوده مشکلات شما :
1- پول نزول
2-نداشتن اعتماد بنفس و شهامت نه گفتن
3- کنترل خنده - لبخند زیباترین ترفند موفقیت در کاسبی است.
4- زیاد برداشت کردن
5- نسیه خرید کردن به هر قیمتی
6- عدم کنترل حساب و کتاب

1- در مورد اولی :بده ، ولی از اون خیلی تجربه کسب کردم . نم.نش راس گیری که تو چک دادنهام خیلی کمکم می کنه
2-بهتره بگیم نداشتن تجربه . کسی که 15سال فقط درس خونده و هیچ تجربه ای در برخورد با کاسبای بازار نداره ( اونم بازار تهران )
3- من خنده رو از مشتریهام دریغ نمی کنم. ولی باید ظرفیت طرف رو هم نگاه کرد
4- اصلاً برداشتی نداشتم . خرجها تراشیده شده بود .من بدون سرمایه شروع کرده بودم
5- بهتره بگم نقدی نخریدن
6-درسته

[mir abbas]

حساب و کتاب در هر کسب و کاری چیزی هست که باید در اولویت کارها باشد.از نمونه این حساب و کتاب میشود به موارد زیر اشاره کرد.
1-دخل (شامل سودهای روزانه و در کل ماهیانه و سپس میانگین ان در طول سال)
2-خرج(شامل تمام هزینه های کسب که شامل قبوض و دستمزد کارگرها و حتی دستمزد خود شخص میشود و هزینه های غیر منتظره از سوخت و سوز سالیانه تا غیره)
3-مشخص بودن اعتبار هر شخص نزد شما و اطلاع از چکهای ان شخص که هنوز وصول نشده وحساب و کتاب دفتری و جاری ان شخص.
4-دقت کردن روی زمانهای خرید که سود خوبی عاید کسبتان میکند.
4-تشخیص بموقع زمان خرید و فروش یک جنس که کسبتان را زیر و رو میکند.
5-دچار روزمرگی نشدن در کسب که یک کار روتین رو هر روز انجام بدین م به دنبال تحول نباشید.
و تمام مواردی که دوستان در بالا به ان اشاره فرمودند که مهمترین ان نزول نگرفتن هست.

[nami]

با سلام و سپاس

از ایجاد تاپیک بسیار مهم و کاملا ضروری برای همه اعضا بسیار سپاسگزارم.

چقدر جمله های حکیمانه در زندگیمان شنیده ایم ولی الان وقت عمل به یکی از این گنجینه هاست:

(تجربه ها را نباید تجربه کرد)

جوانی، ثروت بزرگی است که باید فقط با قدرت تفکر ،مشورت و اندیشیدن بر روی تجربه ها،بعضی از خصوصیاتش تحت کنترل خود فرد باشد.

عزیزان جوان تا جایی که می توانید سراغ دسته چک نروید و اما چرا:

در بازار فشار مالی برای شما ایجاد خواهد شد و این دسته چک نفهم،شما را تنبل ببار خواهد اورد و بدترین راه را برای فرار از مشکلاتتان نشان خواهد داد پس سریع چک خواهید کشید تا از مشکل فعلی خلاص شوید و خودتان را با این جمله توجیه خواهید کرد که:
(چاره ای نداشتم و مجبور شدم چک بکشم)
خوشا به حال انهایی که حاضر هستند سیلی بخورند،کارشان را از دست بدهند و یا به هزاران راه دیگر بیندیشند الا چک!!!!!!!!!!!

عزیزانم شما جوان هستید و این دسته چک ،وسوسه تان خواهد کرد،مثلا می خواهید ماشین بخرید و پولتان در حد یک رنو یا پراید هست ولی در این میان ،چک ،مثل یک رقاص زیبا جلوی چشمانتان خواهد امد و انقدر جلوی شما به ادا و تنازی خواهد پرداخت تا وسوسه تان کند پژو بخرید پس :

وسوسه عقل را ضایع می کند و دسته چک ابزاری برای ایجاد وسوسه در سنین جوانی می باشد.

تنبلی یکی از بزرگترین دشمن انسان است و دسته چک مغز شما را برای یافتن برون رفت از مشکلات مالی، تنبل ببار خواهد آورد.

بنده حاضر هستم تا از گرسنگی بمیرم ولی هرگز سراغ پول نزول نروم ،عزیزانم التماستان می کنم حتی اگر عزیزترین فردتان در بیمارستان بستری شد باز هم برای تامین هزینه درمانیش سراغ نزول نروید زیرا دودمانتان را تباه میکند.


باید موفق ترین ها باشیم.

[ابراهیم رضایی]

(10-30-2012 12:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  شکست یعنی راه را اشتباه رفتن.
در سن 50سالگی. یعنی سن بازنشستگی .20سال سن و30سال کار می شود 50
باید در این سن استراحت کرد.
آپارتمان و کارخانه تولید پوشاک و ماشین رفت به باد. معاون مدیر کل بودم و کارم را بخاطر بازار رها کردم.تجربه ای نداشتم.
عوامل راه را اشتباه رفتن:
1- پول نزول
2- شریکائی که بفکر منافع خودشان بودند.
چون در بهزیستی بودم و مددکاری میکردم و مددکاری تدریس میکردم از بازار هیچ اطلاعاتی نداشتم.
از یک سوراخ بارها گزیده شدم.
در 50سالگی رفتم اولین دوره کلاس استاد عریزم دکتر آرمندیان. با کتاب چگونه ثروتمند شدیم شروع کردم. بارها و بارها و بارها خواندم .نوشتم . جملات تاثیرگذار را در کارتهای که بهمین منظور تهیه کرده بودم نوشتم حاشیه کتاب را نوشتم. هیچ جای خالی نداشت.رازی را میخواست بگه.فصل به فصل رفتم و در آخر هم مشخص نشد راز چیست. بالای 20بار خواندم و متوجه شدم راز : راز سماجت و پافشاری است. این کلمه را که فهمیدم حس کردم تحولی در من ایجاد شد. همه فکر میکردند دیوانه شده ام. در زمان بی پولی من کتاب می خواندم و کلاس می رفتم و نقاشی می کشیدم-قرآن تلاوت میکردم و....فرش 700هزارتومانی رفت 400هزار تومان . مخارج خانه و کتاب و کلاس.
حملات تاکیدی نوشتم و تکرار کردم. چقدر عجله داشتم زود به اهدافم برسم. یادم رفت عرض کنم همان زمانی که در کلاس دکتر بودم هدفهایم را نوشتم.
تکرار تکرار تکرار. چقدر دوره سختی بود. چرا من ثروتمند نمی شوم؟
6ماهی گذشت از هیچ فردی کمک مالی نگرفتم .فقط فروش وسایل منزل. آموزشگاه رانندگی زدم بدون سرمایه.
محلی را اجاره کردم و قرار شد آخرهای برج کرایه را بدهم. آگهی دادم برای راننده با ماشین. 1و2و5و10و15و....ماشین اضافه شد. 20درصد مربوط به من بود.از طلبکارها مهلت خواستم. فبول کردند.سرمایه کمی بهم زدم و کمی هم بدهی دادم. فکرم رسید آشپزی بگیرم و مغازه کله پاچه بزنم. افتتاخ شد. خوب شد.داشتم کم کم به اهداف می رسیدم. مانده بود هدف معنوی رضایت خانواده که خیلی سختی کشیده بودند .پیکان مدل پائین گرفتم و دادم دستی مربی 20درصد می گرفت و 80درصد درآمدش مال منبود.هر 5شنبه و جمعه بدون استثنا با خانواده شمال.
دوستم مدیر عامل کارخانه قند بود. 60 - 70 نفر خانم استخدام کردم برای بسته بندی قند....دارم کتاب می نویسم.
بقیه شغلها را در صندلی داغ شماره 4 مطالعه فرمائید.
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=766
هر ایده ای که بنظرم می رسید پس از بررسی سریع انجام می دادم. حداکثر در یکهفته ایده پیاده می شد.
60ساله بودم که نفس راحتی کشیدم و در 62سالگی هم پا به پای شما عزیزان پای کامی جان (کامپیوترم )نشسته و آموزش دیده و آموزش می دهم تا تجربیات خود را به قبرم که در قطعه 36 بهشت زهرای تهران است نبرم.
(اگر کلمه ای غلط بود ببخشید .نمی خواهم ویرایش کنم می ترسم بخواهم جمله یا کلمه ای را حذف کنم.)حالا شما عزیزان در اوج جوانی دم از شکست می زنید و برای پیاده کردن یک ایده سالها مطالعه را در دستور کار خود می دهید.
زنگ تفریخ:
چهان آگهی : استاد , اجازه؟
استاد: جهان آگهی حرف نزن .من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
جهان آگهی : آقا اجازه؟ چشم.

آفرین بر همت والایتان
خواستن توانستن است به شرط دانستن . تو این مسیر هیچ چیز دیگه ای اهمیت نداره . جوابو نوشتم ولی بعدش میخوام یه بار دیگه مطلبتو نو بخونم.ممنون از شما

[aria898210]

منم کارهای زیادی انجام دادم و شکست و پیروزیهای زیادی داشتم(کارهای کوچیک که همه انجام دادن مانند دستفروشی، ساندویچی و ...) که دیگه لازم به توضیح نداره و روی هم رفته حدود 2 میلیون ضرر داشتم که خیلی مهم نیست.
اما از نظر معنوی تا دلت بخواد، حدود 5 سال شاید بیشتر زمانم هدر رفت. ای کاش صدها میلیون ضرر میکردم اما یک سال از عمرم بیهوده تلف نمیشد.
البته ماهی را هر وقت از اب بگیری تازه است