ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین

نظرسنجی: آیا تمایل دارید تجربیات تلختان را در میان بگذارید؟
بلی چون شاید ب دیگران کمک کند
خیر چون انرژی منفی جذب می کنم
بلی به صورت کلی
خیر به صورت کلی
[نمایش نتایج]
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی است. کاربران میتوانند گزینه انتخابی شما را مشاهده کنند.

من شکست خوردم چون....؟
زمان کنونی: 04-19-2024, 05:23 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: yu3f
آخرین ارسال: amirali699
پاسخ: 49
بازدید: 11429

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 20 رأی - میانگین امیتازات : 3.05
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
من شکست خوردم چون....؟
10-30-2012, 03:38 AM
ارسال: #11
RE: من شکست خوردم چون....؟
با تشکر از یوسف عزیز و خنده روی انجمن(Yosef.gif)

شاید صحبت از شکست و ناکامی ها اگر به میان بیاید بیشتر از موفقیت ها باشد من بارها شکست خوردم بارها احساس نا امیدی و یأس دامنگیرم شده و روزهایی را گذراندم که واقعاً هیچ انگیزه ای برای زندگی نداشتم!
اکنون نمی خواهم یا نمی توانم درباره همه شکستهایم صحبت کنم اما یکی از آنها را که بعدها درس عبرتی برایم شد در اینجا شرح میدهم.
حدود 15 سال پیش طبق عادت هر سال در تعطیلات تابستانی در چاه های نفت خارج از شهر اهواز کار میکردم. روزانه 12ساعت کار بسیار طاقت فرسا و سنگین بود آن هم در گرمای بالای 50 درجه و زیر آفتاب تابستان!
یک موتور داشتم و دوستم را هم با خودم میبردم یک روز که اواخر مرداد بود دوستم مرخصی بود و من ساعت 7 عصر از سرکار بازمیگشتم در کنار جاده در بیابان مقداری زباله دیدم که کتاب و مجله در آن زیاد بود، ایستادم و به سراغ زباله ها رفتم کتاب و مجله ها را زیر و رو میکردم نگاهی میکردم و می انداختم یکدفعه کتابی توجهم را جلب کرد "عظمت خود را دریابید" نوشته دکتر وین دایر ، همانجا کنار زباله ها نشستم و شروع به مطالعه کتاب کردم چنان محو نوشته های آن شدم سر که بلند کردم هوا تاریک شده بود! به خانه رفتم و همان شب تمام کتاب را خواندم!
2 روز بعد به کتابفروشی رفتم و چند کتاب از جمله:بسوی کامیابی(انتونی رابینز) توانگران چگونه می اندیشند(چارلز البرت پویسانت) تجسم خلاق(شاگتی گواین) و... خریدم و غرق در خواندن آنها شدم در هر فرصتی کتاب میخواندم و نت برداری میکردم آن روزها در دنیای ثروتمندان و توانگران سیر میکردم و در حال خودم نبودم!
یک ماه بعد تصمیم گرفتم کارم را شروع کنم. با توجه به علاقه زیادی که به الکترونیک داشتم تصمیم گرفتم محافظ یخچال و کولر تولید کنم! البته قبل از این هم محافظ و تقویت تلویزیون و زنگ اخبار ساخته بودم اما بیشتر به فامیل و آشنایان میفروختم.
واقعاً هم در اثر تجسم خلاق و تفکر مثبت افرادی سر راهم قرار میگرفتند که به من کمک میکردند.
اما من با بازار و تولید و تجارت هیچ آشنایی نداشتم و تمام چیزی که بلد بودم مونتاژ مدارات الکترونیکی بود. تمام سرمایه ای که در آن تابستان کار کرده بودم را قطعات و لوازم خریدم و 100 عدد محافظ الکترونیکی یخچال ساختم و البته برای تولید متحمل هزینه ها و مرارتهای زیادی شدم اما بسیار خوشبین بودم و این قدم را برای ورود به دنیای ثروتمندان اولین قدم فرض میکردم!
یک روز صبح چند دستگاه از محافظ های خودم که با مارک دلتا که مارک اختصاصی خودم بود و برچسب های آن را با چاپ سیلک برایم تهیه کرده بودند به بازار بردم، به هر مغازه داری نشان میدادم ابتدا از آن تعریف میکرد بعد میپرسید ضمانت داره؟ پشتیبانی داره؟ دفتر شرکت کجاست؟
آن روز و روزهای بعد به جاهای زیادی مراجعه کردم اما هر جا میرفتم محصول یک شرکت جدید و بسیار پیشرفته که با ضمانت و خدمات پس از فروش قیمتی کمتر از محصولات من داشت نشانم میدادند!
در نهایت بعد از چند هفته تلاش از فروش تولیداتم صرف نظر کردم و بسیار نا امید و مایوس شدم و در آن روزها واقعاً احساس شکست میکردم به هر شکلی هم که میخواستم این احساس را نداشته باشم بالاخره تمام سرمایه و چند ماه وقت و انرژی خود را از دست داده بودم باور کنید دلم به حال خودم میسوخت!

اما بعدها دلایل شکست خود را فهمیدم و از آنها درس گرفتم که بعضی از آنها به شرح زیر است:
1- نداشتن اطلاعات به روز از بازار
2- عدم تخمین درست هزینه ها از تولید تا فروش
3- نداشتن تجربه و ورود ناشیانه به یک کسب و کار
4- نداشتن پشتوانه (کسی که راهنمایی کند)
5- نداشتن اعتماد به نفس و سماجت به حد کافی (اگر داشتم همه را میفروختم!)
6- خوشبینی بیش از حد در اثر خواندن کتابهای انگیزشی و موفقیت
7-...
آرشیوی از یادداشت ها و عبارات تاکیدی و خاطرات تمام سالهای زندگی دارم که اگر بخواهم تعریف کنم چند کتاب میشود! چند شب پیش یادداشتهای آن روزها را نگاه میکردم و یک برچسب از همان تولیدات که لای دفتر بود و لحظاتی که نا امید به دنبال دلایل شکست بودم برایم جالب بود و کمی خنده دار!

در کارهای دیگر هم دو بار از شریک بد ضربه خوردم اما خودم را هم مقصر میدانم!(قابل توجه شرکای سابقWink )
یک بار هم در اثر ضعف مدیریت مالی به حد ورشکستگی رسیدم اما با تغییر روش و کسب اطلاعات و تلاش بیشتر کارهایم را سر و سامان دادم.
قبل از آشنا شدن با انجمن مدتی بود که مشکلاتی داشتم و انگیزه ام کم شده بود و به تبع آن درآمدم هم کم شده بود اما بحمدالله پس از آشنایی با انجمن انگیزه و انرژی مضاعف گرفتم و بسیاری از امور بر وفق مراد شده و خواهد شد.
از همه شما ممنونم
فکر میکنم به جای تجربه خاطره نوشتم ببخشید!!!

.



[تصویر: emza01.png]
[تصویر: emza02.png]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مــجــیــנ , کامیار کاظمی , yu3f , jahanagahi , amiryazdani138 , M3HDI , پرواز , m_grate29 , ahmad rezaee , sajjad , حامد , فرهاد قربانی , maxsoulfly , kave , successman , Mrs.Seyedi , sir-mahyar , Mind , mseyfzadeh , iran , امیر علی 2 , حسین فتحی , mohsen k1 , thundrill , sinap , tarfand , blacknight19 , داوود
10-30-2012, 09:21 AM
ارسال: #12
RE: من شکست خوردم چون....؟
(10-30-2012 12:43 AM)yu3f نوشته شده توسط:  از اینکه اولین نفر بودید ک نوشتید خیلی ممنون و سپاسگذارم Smile
فکر می کنم تاحدودی متوجه شدم. نیاز ب توضیح دقیق تر نیس. Yosef.gif
از مطالب شما چند نکته یادداشت کردم. خیلی ممنون. انشاالله در این برنامه و هدفتون موفق باشید. اما یک نظر میدم امیدوارم ناراحت نشید (ب عنوان برادر کوچکتر)
جلو زدن از یک فرد اگر هدف باشد فکر نمیکنم خیلی هدف مناسبی باشد و ارزش هزینه و انرژی داشته باشد. بهتر است هدفی بالاتر اتخاذ شود ک سبقت و گذشتن از آن فرد یکی از کوچکترین نتایج در راه رسیدن به هدفتان باشد Smile

خواهش میکنم. من از شما ممنونم که تاپیک خوبی راه اندازی کردین.
بله دقیقا همون که متوجه شدین و چندجا دیگه ازش حرف زدم. شاید برای خیلی ها بی اهمیت باشه. اما من با شناختی که از خودم و شرایطم داشتم و دارم اینو شکست میدونم. حتما نباید یه پولی رو از دست بدی که شکست محسوب میشه. یه اشتباه. اشتباه در انتظار اقدام یه نفر دیگه بودن بزرگترین اشتباه من بود.
ولی میخوام از فرصت پاسخ به این پست استفاده کنم که گرچه این موضوع با همه کوچیک بودنش اونقدر ضربه های روحی بزرگی به من زد که هنوزم که هنوزه حتی به کمک مسائل روانشناسی نمیتونم فراموشش کنم اما هیچوقت نمیذارم باعث بشه زندگی رو شکست خورده بدونم. راستش رو بخواین اسمش رو بیشتر اشتباه میذارم تا شکست. و از سایر جنبه های زندگی کاملا احساس قدرت و رضایت میکنم. خدا رو شکر.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: yu3f , jahanagahi , amiryazdani138 , m_grate29 , حامد , maxsoulfly , successman , Mrs.Seyedi , mseyfzadeh , sinap , tarfand
10-30-2012, 09:39 AM
ارسال: #13
RE: من شکست خوردم چون....؟
(10-30-2012 12:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  حالا شما عزیزان در اوج جوانی دم از شکست می زنید و برای پیاده کردن یک ایده سالها مطالعه را در دستور کار خود می دهید.

استاد دم از شکست نمی زنیم. دقیقا می خوایم مطلب پایینی ک فرمودین برای ما کمتر و خیلی کم اتفاق بیافته.

(10-30-2012 02:25 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  چون تجربه نداشتم و در بازار نبودم , از یک سوراخ بارها گزیده شدم.

می خوایم بدون گزیده شدن تجربه داشته باشیم تا اگر الآن در بازار هر ماه ۱۰ بار گزیده شویم حداقل با تجارب انتقال یافته از شما عزیزان ب سالی ۱ کاهش پیدا کنه!


######################################################################

(10-30-2012 03:38 AM)Delta.H نوشته شده توسط:  با تشکر از یوسف عزیز و خنده روی انجمن(Yosef.gif)

شاید صحبت از شکست و ناکامی ها اگر به میان بیاید بیشتر از موفقیت ها باشد من بارها شکست خوردم بارها احساس نا امیدی و یأس دامنگیرم شده و روزهایی را گذراندم که واقعاً هیچ انگیزه ای برای زندگی نداشتم!
اکنون نمی خواهم یا نمی توانم درباره همه شکستهایم صحبت کنم اما یکی از آنها را که بعدها درس عبرتی برایم شد در اینجا شرح میدهم.
حدود 15 سال پیش طبق عادت هر سال در تعطیلات تابستانی در چاه های نفت خارج از شهر اهواز کار میکردم. روزانه 12ساعت کار بسیار طاقت فرسا و سنگین بود آن هم در گرمای بالای 50 درجه و زیر آفتاب تابستان!
یک موتور داشتم و دوستم را هم با خودم میبردم یک روز که اواخر مرداد بود دوستم مرخصی بود و من ساعت 7 عصر از سرکار بازمیگشتم در کنار جاده در بیابان مقداری زباله دیدم که کتاب و مجله در آن زیاد بود، ایستادم و به سراغ زباله ها رفتم کتاب و مجله ها را زیر و رو میکردم نگاهی میکردم و می انداختم یکدفعه کتابی توجهم را جلب کرد "عظمت خود را دریابید" نوشته دکتر وین دایر ، همانجا کنار زباله ها نشستم و شروع به مطالعه کتاب کردم چنان محو نوشته های آن شدم سر که بلند کردم هوا تاریک شده بود! به خانه رفتم و همان شب تمام کتاب را خواندم!
2 روز بعد به کتابفروشی رفتم و چند کتاب از جمله:بسوی کامیابی(انتونی رابینز) توانگران چگونه می اندیشند(چارلز البرت پویسانت) تجسم خلاق(شاگتی گواین) و... خریدم و غرق در خواندن آنها شدم در هر فرصتی کتاب میخواندم و نت برداری میکردم آن روزها در دنیای ثروتمندان و توانگران سیر میکردم و در حال خودم نبودم!
یک ماه بعد تصمیم گرفتم کارم را شروع کنم. با توجه به علاقه زیادی که به الکترونیک داشتم تصمیم گرفتم محافظ یخچال و کولر تولید کنم! البته قبل از این هم محافظ و تقویت تلویزیون و زنگ اخبار ساخته بودم اما بیشتر به فامیل و آشنایان میفروختم.
واقعاً هم در اثر تجسم خلاق و تفکر مثبت افرادی سر راهم قرار میگرفتند که به من کمک میکردند.
اما من با بازار و تولید و تجارت هیچ آشنایی نداشتم و تمام چیزی که بلد بودم مونتاژ مدارات الکترونیکی بود. تمام سرمایه ای که در آن تابستان کار کرده بودم را قطعات و لوازم خریدم و 100 عدد محافظ الکترونیکی یخچال ساختم و البته برای تولید متحمل هزینه ها و مرارتهای زیادی شدم اما بسیار خوشبین بودم و این قدم را برای ورود به دنیای ثروتمندان اولین قدم فرض میکردم!
یک روز صبح چند دستگاه از محافظ های خودم که با مارک دلتا که مارک اختصاصی خودم بود و برچسب های آن را با چاپ سیلک برایم تهیه کرده بودند به بازار بردم، به هر مغازه داری نشان میدادم ابتدا از آن تعریف میکرد بعد میپرسید ضمانت داره؟ پشتیبانی داره؟ دفتر شرکت کجاست؟
آن روز و روزهای بعد به جاهای زیادی مراجعه کردم اما هر جا میرفتم محصول یک شرکت جدید و بسیار پیشرفته که با ضمانت و خدمات پس از فروش قیمتی کمتر از محصولات من داشت نشانم میدادند!
در نهایت بعد از چند هفته تلاش از فروش تولیداتم صرف نظر کردم و بسیار نا امید و مایوس شدم و در آن روزها واقعاً احساس شکست میکردم به هر شکلی هم که میخواستم این احساس را نداشته باشم بالاخره تمام سرمایه و چند ماه وقت و انرژی خود را از دست داده بودم باور کنید دلم به حال خودم میسوخت!

اما بعدها دلایل شکست خود را فهمیدم و از آنها درس گرفتم که بعضی از آنها به شرح زیر است:
1- نداشتن اطلاعات به روز از بازار
2- عدم تخمین درست هزینه ها از تولید تا فروش
3- نداشتن تجربه و ورود ناشیانه به یک کسب و کار
4- نداشتن پشتوانه (کسی که راهنمایی کند)
5- نداشتن اعتماد به نفس و سماجت به حد کافی (اگر داشتم همه را میفروختم!)
6- خوشبینی بیش از حد در اثر خواندن کتابهای انگیزشی و موفقیت
7-...
آرشیوی از یادداشت ها و عبارات تاکیدی و خاطرات تمام سالهای زندگی دارم که اگر بخواهم تعریف کنم چند کتاب میشود! چند شب پیش یادداشتهای آن روزها را نگاه میکردم و یک برچسب از همان تولیدات که لای دفتر بود و لحظاتی که نا امید به دنبال دلایل شکست بودم برایم جالب بود و کمی خنده دار!

در کارهای دیگر هم دو بار از شریک بد ضربه خوردم اما خودم را هم مقصر میدانم!(قابل توجه شرکای سابقWink )
یک بار هم در اثر ضعف مدیریت مالی به حد ورشکستگی رسیدم اما با تغییر روش و کسب اطلاعات و تلاش بیشتر کارهایم را سر و سامان دادم.
قبل از آشنا شدن با انجمن مدتی بود که مشکلاتی داشتم و انگیزه ام کم شده بود و به تبع آن درآمدم هم کم شده بود اما بحمدالله پس از آشنایی با انجمن انگیزه و انرژی مضاعف گرفتم و بسیاری از امور بر وفق مراد شده و خواهد شد.
از همه شما ممنونم
فکر میکنم به جای تجربه خاطره نوشتم ببخشید!!!

الآن در حال حاظر چکاری انجام می دید؟ برای اینکه مجدد این مشکلات پیش نیاد چ برنامه ای ریختید؟ این هارم اگر بگید خیلی خوب میشه حمزه جان Yosef.gif

######################################################################


نقل قول :خواهش میکنم. من از شما ممنونم که تاپیک خوبی راه اندازی کردین.
بله دقیقا همون که متوجه شدین و چندجا دیگه ازش حرف زدم. شاید برای خیلی ها بی اهمیت باشه. اما من با شناختی که از خودم و شرایطم داشتم و دارم اینو شکست میدونم. حتما نباید یه پولی رو از دست بدی که شکست محسوب میشه. یه اشتباه. اشتباه در انتظار اقدام یه نفر دیگه بودن بزرگترین اشتباه من بود.
ولی میخوام از فرصت پاسخ به این پست استفاده کنم که گرچه این موضوع با همه کوچیک بودنش اونقدر ضربه های روحی بزرگی به من زد که هنوزم که هنوزه حتی به کمک مسائل روانشناسی نمیتونم فراموشش کنم اما هیچوقت نمیذارم باعث بشه زندگی رو شکست خورده بدونم. راستش رو بخواین اسمش رو بیشتر اشتباه میذارم تا شکست. و از سایر جنبه های زندگی کاملا احساس قدرت و رضایت میکنم. خدا رو شکر.

Smile من دو راهکار میشناسم ک یکیش رو تو پست قبلیم خدمتتون عرض کردم. مجدد میگم:

  1. جلو زدن از یک فرد اگر هدف باشد فکر نمیکنم خیلی هدف مناسبی باشد و ارزش هزینه و انرژی داشته باشد. بهتر است هدفی بالاتر اتخاذ شود ک سبقت و گذشتن از آن فرد یکی از کوچکترین نتایج در راه رسیدن به هدفتان باشد
  2. جایگزین کردن یک مورد مشابه با عامل شکست. ترجیح میدم مثالی نزنم اما برای گذر از بعضی از شکست ها لازمه آدم از همه لحاظ بگذره. نمیدونم منظورم رو رسوندم یا نه Yosef.gif

تحقیق + تصمیم = اجرا بدون وقفه!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: jahanagahi , مــجــیــנ , M3HDI , پرواز , کامیار کاظمی , m_grate29 , ahmad rezaee , Delta.H , حامد , فرهاد قربانی , maxsoulfly , successman , sir-mahyar , sinap
10-30-2012, 10:14 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 10-30-2012 10:23 PM، توسط m_grate29.)
ارسال: #14
RE: من شکست خوردم چون....؟
موضوع فعالیت ای ک انجام می دادید رو بگید

واردات پوشاک

سال شروع و رخداد شکست و سرپاشدن دوباره رو بگید

87 و همون سال هم نتیجه گرفتم

علت شکست رو با توضیح کامل بگید

سرمایه گذاری کم و قیمت تمام شده نسبت تقریبا برابر با بازار
میخواستم پخش باشم که نشد ولی کالامو فروختم و پارت بعدی رو خیلی بیشتر وارد کردم


راه مقابله با اونو اگر می دانید بگید

راه رو میدونستم وگرنه الان کارمند بودم.
شکست آغاز یک پیروزی جدید میباشد.
اگر در هر جا شکست بخورم علت شکستم رو پیدا میکنم و تا برطرف نکردم سراغ کار دیگری نمیروم

روش های شروع دوباره ای ک انجام دادید رو بگید

همان کار رو با مقداری سرمایه بیشتر و با دانش بیشتر


در صورت امکان میزان شکست (مادی و معنوی) رو بگید (این مورد اختیاری)

شکست که زیاد نبود ولی حدود 5 میلیون ضرر دادم
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , jahanagahi , ahmad rezaee , sajjad , yu3f , M3HDI , Delta.H , حامد , مــجــیــנ , vahid61 , maxsoulfly , successman , Mrs.Seyedi , mseyfzadeh , mohsen k1 , blacknight19
10-30-2012, 10:22 PM
ارسال: #15
RE: من شکست خوردم چون....؟
موضوع فعالیت ای ک انجام می دادید رو بگید

تاسیس یک مغازه شکلات فروشی

سال شروع و رخداد شکست و سرپاشدن دوباره رو بگید

86 . قبل از اینکه شیرین عسل میخواست خوب شکل بگیره پدر من در سفری به خارج از ایران یک ایده دیده بود که در یکی از خیابانها همه ی شکلات های خارجی وجود داشت هر مارکی که بگید و ... این اید رو ما پیاده کردیم تو تهران


علت شکست رو با توضیح کامل بگید

علت شکست خوب نبودن مکان و دیگری اینکه نداشتن یک سیستم حسابداری خوب.
چون هر پولی که در میاوردیم برمیداشتم خرج میکردم.بر فرض میوه میخریدم.ماشین اسپرت میکردیم.جوانی و نادانی


راه مقابله با اونو اگر می دانید بگید

فقط نداشتن حسابداری و نبستن قرار داد 2 یا 3 ساله.
پخته نبودن و جوانی


روش های شروع دوباره ای ک انجام دادید رو بگید

روش دیگری جایگزین نکردیم ولی چون آشنا شده بودم با یک سری تنقلات خوب از امارت و ترکیه واردات شکلات انجام دادم

در صورت امکان میزان شکست (مادی و معنوی) رو بگید (این مورد اختیاری)

حدود 20 میلیون تومن شایدم بیشتر
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , jahanagahi , sajjad , yu3f , amiryazdani138 , M3HDI , حامد , مــجــیــנ , Delta.H , vahid61 , maxsoulfly , successman , Mrs.Seyedi , mseyfzadeh , حسین فتحی , mohsen k1 , blacknight19
10-30-2012, 11:25 PM
ارسال: #16
RE: من شکست خوردم چون....؟
استاد به نکته ای اشاره کرد که درصد بیشتر شکستها نتیجه آنست:
نداشتن یک سیستم حسابداری خوب.

در همین 10ساله شروع کاری , هفته ای یک بار میرفتم تهران و حسابداری یک فروشگاه مانتو فروشی را در میدان 7 حوض تهران انجام می دادم. بعد از یکهفته رفت نظام آباد شعبه دیگری باز کرد. آنزمان حسابداری دفاتر دوبل بودند.(قبلا در یک دفتر معین خودش حسابها را می نوشت و من در یکماه آن حسابها را انتقال دادم)
یکماه گذشت و وقتی حسابها را بررسی کردم.گفتم فلانی این 120هزار تومان حقوق این ما ه را بده برم. پرسید چرا؟
صادقانه گفتم : شما ورشکست هستی و خودت اطلاع نداری.
توضیح دادم شما مانتو ها را نقد میخری و به کارخانه دارها چک می دهی . برداشت شما بالای5 میلیون تومان است و از بس این دست و آن دست میکنی که این مدت خودت هم وضعیت مالی خود را متوجه نیستی. اینجا اجاره و شعبه جدید هم اجاره..8 ماهی ماندم و سعی میکردم با نقدینگیها چکها را پاس کنم . حقوق من را افزایش داد. شعبه 2 را تعطیل کردیم. مقداری از مانتو ها را برای حراج گذاشتم تا جواب بعضی از چکهایش را بدهد. آپارتمان مسکونی شخصی داشت. برداشتش را به حد اقل رساندم. ب ام و 518 ایشان را فروختیم. شب عید مانتوهای ارزان کارخانجات را خریدیم. و تابلوی حراج زدیم. وضعش بهتر شده بود اما باز مقداری کم آورده بود. آنزمان من چند شغل داشتم و باید به آنها می رسیدم. خدا حافظی کردم.500هزار تومان بعنوان پاداش بمن داد.

خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری
اینستاگرام من :
hoshangghorbanian
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: amiryazdani138 , yu3f , فرهاد قربانی , M3HDI , Delta.H , حامد , ahmad rezaee , مــجــیــנ , m_grate29 , vahid61 , maxsoulfly , successman , Mrs.Seyedi , mseyfzadeh , iran , حسین فتحی , mohsen k1 , thundrill , tarfand
10-30-2012, 11:39 PM
ارسال: #17
RE: من شکست خوردم چون....؟
در راستای حسابداری:

یکی از دوستان صداوسیمایی داشت تعریف می کرد که شرکت تک ماکارون یا زر ماکارون (دقیق یادم نیست) تبلیغات تلویزیونی می دهد. هزینه تبلیغات ۱ میلیارد و خورده ای می شود. فروش کارخانه بالا می رود و مدیریت احساس می کند ک خیلی اوضاع خوب است و سود کرده است. اما یک گروه از دانشگاه صداوسیما شروع ب بررسی ارزش تبلیغ می کنند (یک اصطلاحی گفت یادم نیست.) طبق محاسبات آنها هزینه ای ک شرکت ماکارونی انجام داده برای تبلیغات با دریافتش از حاصل تبلیغ بیشتر نبوده هیچ، برابر هم نبوده و تقریبا ۶۰۰ میلیون کمتر بوده است. شرکت ماکارونی بر این باور بوده چون فروشش زیاد شده پس در نتیجه سود کرده و نتیجه تبلیغات را دیده اما محاسبات علمی نشان از ضرر ۶۰۰ میلیونی در عرصه تبلیغات داد. حسابداری در این امور هم مطرح میشه! عصر دیجیتال هستیم دیگر! Yosef.gif

#####################################

از آقای قربانی عزیز هم بسیار تشکر می کنم از اشتراک گذاری تجربیاتشون. خیلی استفاده کردیم Smile چند مورد در دفترم یاد داشت کردم جهت آموزش ب خودم Yosef.gif

تحقیق + تصمیم = اجرا بدون وقفه!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: amiryazdani138 , jahanagahi , کامیار کاظمی , Delta.H , حامد , M3HDI , ahmad rezaee , مــجــیــנ , m_grate29 , فرهاد قربانی , maxsoulfly , 3ObHaN , successman , mseyfzadeh , iran , حسین فتحی , mohsen k1
10-31-2012, 01:06 AM
ارسال: #18
RE: من شکست خوردم چون....؟
بحث خوبي هست ولي كلي هم فاز منفي داره براي كساني كه تازه ميخوان شروع كنند يا هنوز به خودشون مطمن نشدن
جالب تر مي شود هركس كه از شكست هاش گفته از بردهاش هم بگه ومقايسه با خودش وخوانده ها.....

شكست هاي مالي رو بخوام بگم زياد نبود همش تو امسال بود
ولي شكست هاي عاطفي و روحي تا دلت بخواد

تو بخش مالي
اول سال با چند تا از دوستام يك پروژه رو اجرايي كرديم بخاطر ضعف مديريت دوستام وبي مسوليتشون نفري 4 ميليون ضرر كرديم

بخوام شكست هاي عاطفي رو بيان كنم هم خودم باز ياد قديم ميفتم وهم يك كتاب بايد بنگارم


بردهام:
از وقتي كار بيمه رو شروع كردم دسته حسابي سخت هست ولي هرماه با انگيزه بيشتري شروع ميكنم وميدونم اگر از پس اين كار سخت بر بيام مابقي كارها بسيار اسان ميشه

عاطفي:
يك كاري هست كه چهار سال هست دارم انجام ميدم
به همه دوستام وآشنا ها كه تاريخ تولدشون رو بلدم يكروز قبل از كسي كه انتظارش رو ندارن وحتي بعضي مواقع خودشون فراموش كرده اند تبريك ميگم هم اونا رو حسابي شاد ميكنم وهم خودم از شادي اونها شاد ميشم

[تصویر: 63740478307662590299.jpg]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: yu3f , ahmad rezaee , مــجــیــנ , m_grate29 , maxsoulfly , successman , mseyfzadeh , Mrs.Seyedi , امیر علی 2 , mohsen k1 , blacknight19
10-31-2012, 01:44 AM
ارسال: #19
RE: من شکست خوردم چون....؟
(10-30-2012 12:43 AM)yu3f نوشته شده توسط:  
(10-30-2012 12:08 AM)ahmad rezaee نوشته شده توسط:  دوستان مخصوصاً آقا یوسف بحث خوبی ار شروع کرده اند .



من هم در زندگی در بسیار ی از موقعیت ها شکست را تجربه کرده ام و از گفتن آن ابایی ندارم و از آن ها بسیار درس گرفته ام .

بله کاملا درست می فرمایید. لطفا در صورتی ک وقت آزاد داشتید راجع به شکست هایتان با ذکر ۵-۶ مورد فوق بگویید تا ما هم بتوانیم قبل از تجربه آن ها درس هایی از آن بگیریم Smile خیلی لطف می کنید اگر اینکار رو بکنید.

از یاد آوری آنروزها کمی دلم می گیرد اما باید بالاخره مایه عبرت بشود .
مشکلات و شکست ها را اگر مخفی کنی تبدیل به سم می شوند باید علنی کرد و برای اصلاح آن کمک گرفت .

من در تایپکی دیگر شرح کارم را گفته ام .
سال 78 بود من از خدمت آمده بودم و بعد از قبول نشدن در رشته مورد علاقه ام در کنکور ، بنا به پیشنها پدرم و پسر دایی ام که در کار بازرگانی بودند ، تصمیم گرفتم بروم دنیال ترخیص کاری و گرفتن مجوز .

به یکی از دوستان معرفی شدم و رفتم گمرک ، و شدیم ور دست ترخیص کار ، آنموقع ها تازه راه آسیای میانه باز شده بود و زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بود و برو بیایی شرق کشور داشتند . بعد از چند ماهی که شیوه ترخیص کالا را یاد گرفتم ، شروع کردم به خواندن کتابهای مقررات گمرکی و آماده شدن برای امتحان .

از بد حادثه آنسال امتحان بر گزار نشد و من پایم را در یک کفش کردم که می خواهم کارت بازرگانی بگیرم و پول بدست بیارم .
پدرم زیاد موافق نبود ، اما من به هر طریقی بود با واسطه و جور کردن مدارک توانستم سال 79 کارت بازرگانی بگیرم . آنهم به میزان 1 میلیون دلار صادرات و ورادات .

بعد یک مقداری صادرات میوه و شکلات به آسیای میانه کردیم و دورم شلوغ شد از پیمان فروش ها و تا به خودم جنبیدم دیدم پیمان های ارزی من مثل لاشه گوسفند به نرخ پایین
فروخته شد .

البته چون من هیچ شناخت دقیقی از بازار و روابط فروشنده های پیمان نداشتم سرم کلاهی رفت که تمامی جوانیم درگیر آن شکست شد .

گرچه پولی که دستم آمد برای آنزمان زیاد بود اما وقتی مالیات متعلق را میدادم همه آنچه به دستم رسیده بود از دست رفت و من بدهکار مالیاتی شدم .

الان که به آن زمان و اتفاقاتش فکر میکنم آرزو می کنم کاش زمان به عقب بر می گشت و من نوع دیگری رفتار می کردم :

با تجربه و شناخت کامل - با بستن قراداد محکم کاری - با دقت بیشتر در قیمت ها - با شناسایی و روابط با مشتریان - با حسابرسی دقیق مالی و سود و زیان کار - با سرمایه گذاری از پولهای حاصله و دادن مالیات ها از سود پول .

حالا اگر بخواهم علل شکست خودم را بازگو کنم باید به این نکات اشاره کنم :

1- جوانی و خامی و پخته نبودن ( عدم تجربه کافی )

2- عدم تحرک کافی و روی کار خود نبودن ( چون بسیاری از امور را به پیمان فروشها واگذار کرده بودم )

3- عدم شناخت روزانه بازار و قیمتها ( آخر در ساعاتی از روز که پیمان ارزی کم می شد قیمتها بالا می رفت ، اما آنها به کمترین قیمت پیمان من را فروخته بودند )

4- عدم داشتن تیم و روابط کاری

5- نداشتن حساب و کتاب دقیق

6- اعتماد بی جا

7- متکی نبون به خود

اگر گفتن این جملات برای دوستان مفید فایده باشد شک نکنید برای من هم مایه عبرتی است وقتی دارم بازگو می کنم

موفق باشید

هر روز فرصت های بیشتری برای ثروتمند شدن ایجاد می شود
برای تماس و مشاوره با من می توانید پیام دهید
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مــجــیــנ , jahanagahi , کامیار کاظمی , yu3f , m_grate29 , حامد , M3HDI , vahid61 , maxsoulfly , successman , Mrs.Seyedi , mseyfzadeh , sajjad , dgostar_behnam , حسین فتحی , mohsen k1 , sinap , tarfand , dehvar , blacknight19 , داوود
10-31-2012, 08:34 AM
ارسال: #20
RE: من شکست خوردم چون....؟
نداشتن حساب و کتاب دقیق.

این مورد یکی از عوامل مهم شکست مالی است.

خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری
اینستاگرام من :
hoshangghorbanian
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: amiryazdani138 , yu3f , m_grate29 , ahmad rezaee , حامد , M3HDI , فرهاد قربانی , maxsoulfly , successman , mseyfzadeh , mohsen k1 , thundrill , sinap , tarfand , blacknight19
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  شکست‌های میلیون دلاری karafarin 0 562 08-11-2014 05:54 PM
آخرین ارسال: karafarin
  من چطوری کار می کنم؟ yu3f 12 3,243 02-27-2014 06:25 PM
آخرین ارسال: tarfand
  نظر انتقادی من در مورد قانون راز و مشکلات بزرگ آن MohamadMJ 23 5,405 10-15-2012 01:10 PM
آخرین ارسال: ناظم ارشد

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS