تغییر نگرش

[jahanagahi]

بعد از مدتها عضو بودن در این انجمن و شناخت ضمنی خیلی از عزیزان به این نتیجه رسیدم گه مهمترین مسئله برای موفقیت معنوی و رفتار خوب در خانواده و موفقیت مالی تغییر در نگرشها ست .
سئوالی دارم:

1- نگرش چیست و تغییر نگرش به چه صورت است؟
2-چگونه می توان نگرشهای خود را برای رسیدن به موفقیت تغییر دهیم؟

[Delta.H]

با تشکر از استاد عزیز که هر روز افق تازه ای برای خودشناسی و فرصت شناسی باز میکنند.
به نظر من گرچه نگرش یعنی نگریستن یا همان دیدن را معنی میدهد اما واقعیت این است که نگرش یعنی تفسیر و تعبیر انسان از چیزهایی که میبیند یا به آنها می اندیشد و در اینجا دیدن هم یعنی تمام حواس پنجگانه به اضافه تصورات ذهنی مدنظر است و نه فقط حس بینایی.
نگرش انسانها رابطه مستقیم با باورهای آنها دارد. مثال ساده آن در تربیت فرزندان است که وقتی والدین و مربیان به کودک میگویند تو چیزی نمیفهمی، خنگ هستی، ریاضی را هیچ وقت نمیتوانی یاد بگیری، کودک کم کم این حرفها را باور میکند و نگرش منفی نسبت به خود پیدا میکند و این، باعث میشود روز به روز به چیزی که به او گفته میشود شبیه تر شود! در مقابل اگر کودکی همیشه مورد تشویق اطرافیان قرار گیرد و مثلاً پدرش به وی بگوید میدانم که موفق میشوی چون استعداد زیادی در تو نهفته است و... باورهای آن کودک به شکل مثبت رشد کرده و نگرش خوبی نسبت به خود و دنیای اطرافش پیدا میکند.
اما سئوال دوم استاد عزیز، همانطور که عرض کردم تغییر نگرش ناشی از تغییر باورهاست و باورها هم عقاید ما را شکل میدهند. راههای زیادی برای تغییر باورها وجود دارد که یکی از آنها مطلع شدن از بعضی امور است مانند اینکه "پول خوب است" "موفقیت برای هر کسی امکانپذیر است" اما در اینجا اطلاع یافتن ممکن است کافی نباشد و به شکل مطلوب باورهای حک شده در ذهن را تغییر ندهد،(به دلیل وجود دیوارهای ذهنی قوی) بحمدلله با پیشرفت علم و به فضل وجود دانش پژوهان و متخصصین روانشناسی راه های ساده و کاملاً عملی برای تغییر باورها که در نهایت منجر به شکستن دیوارهای ذهنی و تغییر دیدگاه و نگرش افراد میشود وجود دارد از جمله تجسم خلاق و امثال آن که چگونگی تأثیر آن در حوصله این تاپیک نیست و اساتید بزرگوار درباره آن در بخشهای دیگر انجمن توضیحات زیادی داده اند.

[P@RSA]

با سلام
1.بنظر من نگرش يعني ديدگاه و بينش ما نسبت به خود و محيط اطرافمان.
2.براي ايجاد نگرش جديد بايد نسبت به تغييرات مقاومت نشان ندهيم.
در ادامه صحبتهاي آقا حمزه بايد بگم اصطلاحا "نگرش، نگرش پديد ميآورد"يعني در خانه فرزند از رفتار پدر و مادر الگوبرداري ميكند حتي رفتارهاي منفي را زودتر ميگيرد .بايد بگم رفتار و افكار ما در ساختن فرزندانمان مؤثر است و به صورت ژنتيك و يا اكتسابي به آنها منتقل ميگردد.
در محل كار هم چنين است كه رفتار و نظم مديران به پايين منتقل ميشود ....

[jahanagahi]

با تشکر از عزیزان.
برنامه ای که در نظر دارم آموزش وباز آموزی مطالبی است که می تواند شخص را به باورهای جدید برساند.این باورها :
پیدا کردن اعتماد بنفس بسیار بالا.
- تغییر در رابطه با مسائلی که حمزه عزیز و پارسای دوست داشتنی مطرح فرمودند.
-تغییر نگرش در ارتباط با واژه پول.
- تغییر واژه های نمی توانم و نمی شود به می توانم و می شود.
-ایمان و باور بر این مسئله که من با نوشتن اهداف و انجام موارد ذکر شده برای رسیدن به موفقیت به آن حتما خواهم رسید.
و......مواردی که شما عزیزان ذکر می فرمائید.
عزیزان ما در این انجمن با کمک دانسته های شما حرکتی را شروع کرده ایم که با خواندن چندین جلد کتاب هم نمی توان به آن رسید.
مطالب ما از دل بر می خیزد و لاجرم بر دل می نشیند.
تقاضا دارم در این بحثهای که مطرح میکنم از نظر شخصی خود و یا مطالبی که مطالعه فرموده اید استفاده فرمائید.
اولین حرکت بسوی رسیدن به هدف تغییر نگرش است.

[ahmad rezaee]

معمولاً نگرش ما پیرامون خودمان و اطرافمان ماحصل نوع برداشت و تلقی ما است .

و این رخدادی است که در طی سالیان سال از لحظه پیدایش با رفتار های خود و دیگران در رابطه با ما و شخصیت ما بوجود می آید .

اکثر افراد طرز نگرش آنها وابسته به رخدادهای بیرونی است و این نا خود آگاه اتفاق می افتد . این حالت در اکثر انسانهای شکست خورده و نا موفق صدق می کند .

در نظر بگیرید کسی با استیل بدنی لاغر اندام که همیشه بخاطر این خصیصه هم خود را ملامت می کند و هم از اطرافیانش تحقیر شده باشد . خب نگرش او نسبت به خود چگونه است ؟

حالا این فرد دارای یک استعداد بالقوه ورزشی هست که توسط مربی دانایی کشف و رشد داده می شود ، حالا نگرش این فرد و دیگران از او چگونه است؟

نظر من اینست که باید اولاً مهمترین خصیصه افراد موفق یعنی خوش ببینی را در خود تقویت و نهادینه کنیم و بعد در مورد نگرش به هر چیز با دید مثبت بنگریم .

من خوبم - من بسیار توانا هستم - من موفق می شوم - پول امانت خوب الهی است - و در مورد مسائل دیگر هم چنین بیندیشیم .

درست است که باید به معایب و نقایص هر چیز هم توجه کرد ولی در وهله اول تغییر نگرش از بد به خوب بدون هر گونه قضاوت مهمترین و اولین راه شروع و رسیدن به هدف است .

ببخشید که زیاده گویی کردم ، از جناب قربانیان هم بخاطر ارائه چنین نظراتی متشکرم

[فرهاد قربانی]

جالب و خواندني ازتركيب اعداد و حروف


اگر A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با
1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10, 11, 12, 13, 14, 15, 16, 17, 18, 19, 20, 21, 22, 23, 24, 25,26

آیا برای خوشبختی و موفقییت تنها تلاش سخت كافیست؟ تلاش سخت (Hard work)

H+A+R+D+W+O+ R+K
8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%

آیا دانش صد در صد ما را به موفقییت می رساند؟ دانش (Knowledge)

K+N+O+W+L+E+ D+G+E
11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96%
عشق چگونه؟ عشق (Love)
L+O+V+E
12+15+22+5=54%

خیلی از ما فکر می کردیم اینها مهمترین باشند مگه نه؟ پس چه چیز 100% را می سازد؟؟؟ پول (Money)

M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72%

رهبری (Leadership)
L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P
12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%

این ها كافی نیستند پس برای رسیدن به اوج چه باید كرد؟ نگرش (Attitude)

1+20+20+9+20+ 21+4+5=100%

آری اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم زندگی 100% خواهد شد.
نگرش همه چیز را عوض می کند، نگاهت را تغییربده چشمهایت را دوباره بشوی همه چیز عوض می شود





--




--

[jahanagahi]

مهمترین مسئله در رسیدن به هدف موضوع این تایپیک است. یعنی درس اول موفقیت.پس شروع کنید به نوشتن نظرات خود.
کتابهایتان را کنار بگذارید.بحد کافی مطالعه فرموده اید. شروع کنید به تمرینات عملی.

[jahanagahi]

جملات تاکیدی خود را برای تغییر نگرش آماده کنید.
آماده برای شروع حرکت اول موفقیت.

[Delta.H]

انیشتین می‌گفت : " آنچه در مغزتان می‌گذرد ، جهانتان را می‌آفریند ."
استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید :
« اگر می‌خواهید درزندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید ؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .»

او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی ، ملموس‌تر می‌کند : « صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.
بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که:
«آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست.
واقعاً متاسفم. راستش ما داریم ازبیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه گویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.» استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه
بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .

حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬همه چیز ناگهان عوض می‌شود.
کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم ؛ شاید هر از گاهی لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است که به آن معنا و مفهوم می‌دهد .»

دکتر کاوی با این صحبتش آدم را به یاد بیت زیبای مولانا می‌اندازد که :
پیش چشم ات داشتی شیشه‌ی کبود
لاجرم عالم کبودت می‌نمود

[Delta.H]

عینک ذهن

در ابتدا خوب به این تصویر نگاه کنید!

گاه یک تصویر چقدر زیبا می تواند، مفاهیمِ عمیق فلسفی و معرفت شناسی را نشان دهد .
نظریه «عینک ذهن» کانت ، همه تلاشش را کرده تا همین نکته کاریکاتور را توضیح دهد .
قصه ی این کرگدن، قصه ی ماست؛
ما شاخی جلوی چشمانمان نداریم که با آن، همه جهان را در دو طرفِ یک شاخ ببینیم اما ذهنمان پر است از پیشفرض ها و پیش داوری ها...
همه ما تصور می کنیم که بی طرفانه قضاوت می کنیم و نگرشی منطبق با واقع داریم...
مثلِ همین کرگدنِ رئالیست!
مثل او تصور می کنیم، که میانِ همه جهان شاخی است زیبا و جهان دو نیمه است: نیمی این سوی شاخ ، نیمی آن سوی شاخ غافل از اینکه به ذهنمان عینکی است ، نادیده !

نگرش ما متأثر از شاخ هایی است که گاهاً دیدمان به مسائل را تغییر میدهد.
پس باید نگرش خود را تغییر دهیم تا زیباییها را و واقعیتها را آنطور که هستند ببینیم و بپذیریم و احیاناً تغییر دهیم...