ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب زمان کنونی: 04-20-2024, 12:22 AM |
|||||||
|
در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب
|
10-11-2012, 10:17 AM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب
در گذشته نه چندان دور، خانم جوانی با همسر و پسرش در عمارت بزرگی در یک شهر آباد زندگی میکردند. نام شهر جدید آنها «داشتن» بود. خانم جوان بسیار خشنود و شادمان بود چرا که او به تازگی از شهری به اینجا نقلمکان کرده بود که نامش «نه – داشتن» بود، جایی که اهالی و مردماش فقیر و پاپتی بودند. خانم جوان میدانست که محله «داشتن» برای زیستن از محله «نداشتن» بسیار بهتر و مناسبتر است. او بسیار خشنود بود و از این رو به سرعت شروع به آموختن زبان محله جدید یعنی «داشتن» کرد و به زودی حرف زدن با آن زبان را به خوبی آموخت.
یک روز زیر لب با خود نجوا میکرد که: در اینجا خانه زیبایی دارم، درآمد خوبی دارم، ماشین راحت و بزرگی دارم و منظره و چشمانداز خانهام از یک سو اقیانوس بیکران است و از سوی دیگر جنگل سبزِ بیانتها، دیگر آدم چه میخواهد؟ امّا پس از مدت کوتاهی «داشتن» دیگر کفایت نمیکرد و حالا خانم زیبا از زندگی در «داشتن» احساس کسالت میکرد و حوصلهاش سر رفته بود. یک روز دستِ پسرش را گرفت، چمداناش را بست و در حالی که نامهای مبنی بر خداحافظی همیشگی برای همسرش نوشته بود، محله «داشتن» را ترک گفت تا در جایی زندگی کند که به آن «انجام » میگفتند. نام دیگر این محلّه جدید «پیشرفت» بود. پس از نقلمکان به این محله جدید، خانم جوان احساس شادی و رضایت میکرد، چرا که «انجام» نسبت به «داشتن» جای بهتری برای زیستن بود و از این روخانم جوان خیلی زود زبانِ شهر «انجام یا پیشرفت» را بخوبی آموخت و با آن زبان با دیگر شهروندان حرف میزد: یعنی استفاده از واژههای «عمل کردن و انجام دادن». - من شستن ظروف را انجام میدهم. - من ورزش روزانهام را انجام میدهم. - من پختن نان را انجام میدهم. - من با دوستان به مهمانی میروم. - من از کتابخانه محله استفاده میکنم. - من کندن میوههای درختان باغ را انجام میدهم. - موسیقی تمرین میکنم. - کتابهای جالب میخوانم. - به دوستان و دیگر افراد کمک میکنم. - مدیتیشن انجام میدهم. - با مردی که قصد ازدواج با من دارد به خانه سالمندان سر میزنم و خدمات اجتماعی دیگری نیز انجام میدهم. - در خیریهای خدمت داوطلبانه انجام میدهم. - خانم جوان زبانِ این شهر را خیلی سریع و خوب آموخت و حالا دیگر به طور سلیس و روان با آن زبان گفتگو میکرد. حالا برای زیستن در شهر «انجام» بسیار احساس شادی و رضایت میکرد. البته که این شهر از شهرِ «نداشتن» که مردماناش دچار فقر و فلاک بودند بسیار بهتر بود و حتا بر شهرِ «داشتن» هم که مردمش بسیار مادیگرا و اهل مال و منال و پُز دادن بودند، مزیت داشت. امّا پس از مدتی «انجام» هم دیگر کافی به نظر نمیرسید، چرا که خانم زیبا متوجه شد که پسرش که اکنون نوجوان شده است، انچنان خشنود و خوشحال نیست. او هیچکاری را با مادرش انجام نمیداد. تنها چیزی که پسرش میخواست این بود که برگردد به شهر «داشتن» و با داشتههایش زندگی راحت و بدون زحمتی را تجربه کند. مادر متوجه شد که پسرش چندی است که از زبان «نداشتن» به وفور استفاده میکند: - منکفشاسکیتندارم. - منخواهر – برادرندارم. - منکامپیوترلپتاپندارم. - منسرگرمیوتفریحندارم. این نیز باعث ناراحتی بیشتر مادر می شد. او میخواست که پسرش از زبان «انجام» استفاده کند و با زبانِ این شهر حرف بزند و برای آن که او را به این کار ترغیب کند همه کار کرد. اسمش را برای کلاس اسبسواری و سوارکاری نوشت، او را در کلاس شنا ثبتنام کرد، برای فرستادنِ او به اردو با گروههای طبیعت دوست و طبیعت گرد اقدام کرد. حتا با یک درمانگر که رویکرد و زبان مسلط اش «عمل» و «انجام» دادن بود برایش وقت ملاقات گرفت و طبق سفارش درمانگر او را به مدرسهای با تمرکز بر «انجام» و «عمل» فرستاد. در حالی که پسر به مدرسه «انجام» میرفت و خودِ خانم جوان هم مجموعه «انجام»های خود را پی میگرفت، ولی کمکم احساس کسالت و ملامت دوباره به سراغاش آمد تا جایی که نشست و برخواست با نامزد خوشتیپ و خوشاخلاقاش نیز به نظر ملالانگیز و خستهکننده میآمد و از دیدن او و «انجام» کارها با او لذت و هیجان گذشته را تجربه نمیکرد. در این بین یک روز از دیگران شنید که شهری در دوردستها هست به نام شهرِ «شدن» که از شهر «انجام» بهتر است و چندین مرتبه از شهر «داشتن» و از هر لحاظ بهتر و برتر از شهر «نداشتن» است. بنابراین به دفتر مسافرتی محل رفته و برای مهاجرت به شهر «شدن» بلیط قطار گرفت. روز بعد در حالی که در کوپه قطار نشسته بود، خانم کهنسالی که در کنارش بود از او پرسید: خانم خوشگله عزم کجا داری؟ خانم جوان به طور مختصر سیرِ زندگی و تاریخچه گذار از شهرهای مختلف را برای پیرزنِ خردمند نقل کرد و گفت که به جستجوی شهر «شدن» است. خانم کهنسال گفت: عجب اتفاقی! چون من هم اکنون راهی شهر «شدن» ام. خانم جوان در حالی که به طور سلیس و روان به زبان «شدن» حرف میزد، ادامه داد: بیصبرانه منتظر یافتن سرزمینی هستم که فراسوی ضروریات زندگی که در شهر «نداشتن» وجود نداشت و زرق و برقها و مادیات شهر «داشتن» و تلاشهای مکرر شهر «انجام» باشد و رضایتخاطر لازم را برایم به ارمغان آورد. خانم کهنسال گفت: عزیز من، قربونت برم، شهرها تفاوت آنچنانی با هم ندارند و نمیتوان گفت که واقعاً یکی از آنها بهتر از دیگری است. آنچه که من در طب عمر طولانی ام فهمیدم این است که عاقلانه است که در همه این شهرها زندگی کنم و به زبان همه شهرها سلیس و روان حرف بزنم. خانم جوان سریعا پاسخ داد: ولی مطمئناً در شهر «شدن» میتوانم چشماندازام به زندگی را توسعه دهم، پتانسیلهایم را تحقق بخشم و خودشکوفا شوم. او در حالی که این جملات را با زبان «شدن» بیان میکرد سعی داشت تا با لهجه زیبای آن شهر را در کاملترین شکل خود حرف بزند. خانم کهنسال: درست میفرمایید، من هم دوست دارم که بتوانم با شهروندان شهرهای «انجام»، «داشتن» و «نداشتن» که زبان شهر «شدن» را هرگز نمیفهمند براحتی گفتگو کنم. اگر چه نمی خواهم ادای نخبه شهر «شدن» را درآورم، امّا اجازه بده که الفبای یک زبان جهانی را به تو بیاموزم که همه مردم در تمام شهرها آن را میفهمند، شاید این مهارت به کارت آید. در همین حال پیرزن کیفدستیاش را باز کرد و یک کارت که اینگونه به نظر میرسید را از کیف درآورد: بودن/ شدن انجامدادن داشتن خواستهها خانم کهنسال آنگاه از خانم جوان خواست که در ستون خواستن هر آنچه که میخواهد داشته باشد را لیست کند، سپس در حالی که جوان مشغول نوشتن فهرست خواستههایش بود، او نیز نگاه خود را از پنجره به جادههای روستایی و درختان کنار جاده انداخت تا از مشاهده آنها لذت ببرد . وقتی خانم جوان فهرست خواستههایش را به اتمام رساند، خانم کهنسال پرسید: - ازاینتمرینچهآموختی؟ - فهمیدم که فهرست کردن آنچه «میخواهم« ولی ندارم بسیار آسان است. امّا بیاد آوردن چیزهایی که «میخواهم« و هماکنون آنها را دارم و میخواهم آنها را حفظ کنم سختتر است. سپس خانم کهنسال از خانم جوان خواست که در گامِ بعدی تعیین کند که کدامیک از خواستهها جزء «داشتن»، «انجام دادن» یا «شدن» است. خانم جوان سریع فهرست را مرور کرده و جلوی هر کدام با علامت د،ا و یا ش نوعِ هر کدام از خواستهها را مشخص کرد. آنگاه خانم کهنسال دوباره از او پرسید: - حالاچهچیزییادگرفتی؟ - اکثر خواستههایم از نوع «انجام» دادن بودند، زیرا این زبانی است که من سالها با آن گفتگو میکنم و جالب اینجاست که اگر همین کار را با خواستههای پسرم انجام بدهم، خواستههای او بیشتر از نوع «داشتن» خواهد بود. پس خیلی عجیب نیست که ما این همه مشکلِ ارتباطی داشتیم و همدیگر را نمیفهمیدیم. اینگونه به نظر میرسد که ما با دو زبان مختلف با هم حرف میزدیم. خانم کهنسال در حالی که گفتههای او را تأیید کرد، گفت: خوب، گام بعدی کلید اصلی فهم و مفاهمه جهانی است. حالا از بالای لیست یکی یکی آنها را بخوان و از خودت سؤالِ «اگرتواینرا …» از خودت بپرس. بگذار اولین خواستهات را با هم انجام دهیم تا خوب متوجه باشی چه کار باید بکنی. بودن/ شدن انجامدادن داشتن خواستهها X سفر کردن تو میخواهی که سفر کنی. پس آن را به عنوان یک عمل که لازم است انجام شود، طبقهبندی کردهای. حالا سؤالی که باید از خودت بپرسی این است که: - اگر سفر کنی، آنگاه چه خواهی داشت؟ - اگر سفر کنم، هیجان، ماجراجویی و یادگیریهای جدید خواهم داشت. - حالا همین را زیر کلمه «داشتن» بنویس. و بعد سؤال دوم را برای خودت طرح کن! اگر سفر کنی و هیجان را تجربه کنی و چیزهای جدید بیاموزی، آنگاه چه فردی خواهی بود؟ یا خواهی شد؟ خانم جوان سریعاً پاسخ داد: مستقل. و سپس رو به خانم کهنسال گفت: – - اجازه بده بعدی را خودم تمرین کنم. یک ماشین نو میخواهم. این زیرِ «داشتن» قرار میگیرد. اگر یک ماشین نو داشته باشم، چه کار میکنم؟ به شیراز سفر میکنم. سپس به شیراز سفر میکنم را در ستون «انجام دادن» نوشت و باز از خود پرسید: اگر یک ماشین نو داشته باشم و به شیراز سفر کنم، آنگاه چه خواهم شد؟ و پاسخ داد: شاد و خشنود. فهمیدم! فهمیدم!. و آنگاه با شور و هیجان همین روش را برای دیگر «خواستههایش« نیز انجام داد. وقتی تمام فهرست را تکمیل کرد و دوباره به آن نگاهی انداخت، خانم کهنسال دوباره پرسید: حالاچهچیزیآموختی؟ خانم جوان در حالی که با تعجب مینگریست پاسخ داد: - نمیدانم. اطلاعات زیادی اینجاست. کمکم دارم متوجه یک الگوی خاص یا طرح غالب در اینجا میشوم. امّا نمیدانم از کجا شروع کنم. - شاید این بتواند کمی کمکات کند. خانم کهنسال این را گفت و نگاهی به کیف دستیاش انداخت و از آن یک کارت دیگر را بیرون کشید. در بالای کارت این واژگان با خط درشت نوشته شده بود: عشقوتعلقخاطر پیشرفت / قدرت آزادی بقاوزندهماندن تفریح آنگاه برای خانم جوان توضیح داد که: حالا تمام واژههای نوشته شده در کارت اوّل را در زیر هر یک از این نامها که در این کارت هست قرار بده. لازم نیست که یک کلمه حتماً فقط در زیر یک نام مثل تفریح یا آزادی بیاید. شاید یک کلمه بتواند در زیر چند نام قرار گیرد. مثلاً همین سفر شاید بتواند نوعی آزادی باشد و همچنین نوعی تفریح و چون در سفر امکان بازدید از اقوام و اعضای خانواده هم شاید مطرح باشد، پس نوعی عشق و احساس تعلق نیز محسوب میشود. خانم جوان با همین راهنمایی شروع به طبقهبندی کلمهها در زیر 5 نام شد. پس از اتمام تکلیف، خانم کهنسال دوباره سؤال جادوییاش را پرسید: - ازاینکارچهآموختی؟ - متوجه شدم که اکثر کلمههای من در زیر نام عشق و احساس تعلق قرار گرفتند و تقریباً هیچ چیزی در ستونِ تفریح ندارم. فکر میکنم من آزادی و تفریح خود را رها کردهام و تمام وقت و انرژیام را صرف فکر پیدا کردن شهر کاملی که بتوانم در آن «عشق» واقعی را تجربه کنم، کردهام. خانم کهنسال در حالی که او را تأیید میکرد، از او پرسید: - آیا برای بهبودی شرایط خودت هیچ طرح عملی در ذهن داری؟ - معلومه که دارم. خودتان هم بهتر از من میدانید که طرحریزی کردن یکی از کارهای «انجام» دادنی است و دیدید که زبانِ «انجام دادن» چقدر برای من ساده و روان است. در حالی که به یافتههای خودش در اثر مراوده و گفتگو با پیر خردمند فکر میکرد، قطار به ایستگاه بعدی رسید. خانم جوان از پیرِ خردمند تشکر کرد و از قطار پیاده شد تا با قطاری که برمیگردد به شهر «انجام» برود، جایی که نامزد جوان و خوش قیافهاش انتظارش را میکشید، مردی که او را دوست داشت و به او احساس تعلق میکرد. پس از رسیدن به شهر «انجام» تصمیم گرفت که از اکنون به بعد زبانِ جهانی تازهآموختهاش را با همسر و فرزندش به کار گیرد. و از زمانی که شروع به تفکر و گفتگو به این زبان نمود، خشنود و شاداب روزهای زیبایی را زندگی کرد. البته هنوز این شایعه وجود دارد که پیر کهنسال خردمند قصه ما هنوز هم در قطار بین شهرهای مختلف در سفر و کسانی که عزم سفر به شهر های دیگر را دارند راهنمایی می کند. نباید ببینی تا باور کنی... باید باور کنی تا ببینی... |
|||
10-11-2012, 11:11 AM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب
متن خيلي قشنگي بود
|
|||
10-11-2012, 11:52 AM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب
اگر ممکنه هرکدوم از دوستان نظرشون رو راجع به متن بالا بنویسن
ممنون از خانم شرافتی بابت متن زیباشون اینکه جهان به کجا می رود نباید زیاد برایتان اهمیت داشته باشد بلکه آنچه مهم است این است که شما چه می خواهید و کجا می روید. |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
××× مهارت های زندگی ××× | samiar afshari | 3 | 592 |
04-04-2015 02:41 AM آخرین ارسال: samiar afshari |
|
10 درس از رابرت کیوساکی برای داشتن استقلال مالی | samiar afshari | 0 | 748 |
03-27-2015 12:31 AM آخرین ارسال: samiar afshari |
|
چگونه سختیهای زندگی را تبدیل به بهترین اتفاقات کنیم/ یادداشت لس براون | samiar afshari | 0 | 1,009 |
02-24-2015 03:24 AM آخرین ارسال: samiar afshari |
|
توصیه های افراد ثروتمندی که از ابتدا ثروتمند نبودند | mehdi098 | 0 | 904 |
11-15-2014 11:01 PM آخرین ارسال: mehdi098 |
|
فـرار از زنــــــــــدان ( واقعـی ) | ahmad rezaee | 8 | 2,282 |
10-12-2014 01:10 PM آخرین ارسال: tan-graphic |
|
چطور کودکان خود را با مفهوم پس اندازو سرمایه آشنا کنیم؟ | jahanagahi | 7 | 1,407 |
11-16-2013 09:34 AM آخرین ارسال: سعید محمدی |
|
تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. | jahanagahi | 6 | 1,404 |
08-23-2013 05:12 PM آخرین ارسال: Divar |
|
کس چه داند تا در این بحر عمیق--- سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق | somayeee | 2 | 1,251 |
07-15-2013 04:16 PM آخرین ارسال: Delta.H |
|
به شما میگویند چگونه با مشکلاتتان کنار بیایید..... | mallarme | 3 | 1,197 |
07-11-2013 01:35 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
فن مذاکره را از استیو جابز بیاموزید .... | mallarme | 0 | 482 |
07-10-2013 12:55 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
10 سوء تعبیر از مفهوم (موفقیت) | iranboy | 0 | 855 |
06-10-2013 08:37 PM آخرین ارسال: iranboy |
|
موفقیت با ذهن ناخودآگاه در خواب | bitumen | 1 | 1,102 |
05-17-2013 09:47 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
10 نقل قول از کهن مرد دوره رنسانس، لئوناردو داوینچی.... | mallarme | 0 | 1,735 |
05-04-2013 02:30 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
اسرار موفقیت در کارها را اینجا بخوانید | MARYAR | 2 | 1,074 |
05-04-2013 12:15 PM آخرین ارسال: MARYAR |
|
رازهای موفقیت از زبان الیور کان | minoo | 0 | 1,034 |
04-18-2013 07:20 PM آخرین ارسال: minoo |
|
بسیار مهم و کاربردی - حالت آلفای مغز از دیدگاه خوزه سیلوا | بهداد | 13 | 2,779 |
04-18-2013 01:09 AM آخرین ارسال: bitumen |
|
12 روش براي ايجاد خلاقيت و ايده هاي بزرگ در ذهن | successman | 1 | 691 |
01-25-2013 11:28 AM آخرین ارسال: successman |
|
سرمایه زندگی..... | mallarme | 3 | 944 |
01-14-2013 08:56 PM آخرین ارسال: goldmen |
|
حکمت خدا در چیست؟ | کامیار کاظمی | 10 | 2,691 |
12-11-2012 09:47 PM آخرین ارسال: jahanagahi |
|
شهامت گذشتن از گردو ها | کامیار کاظمی | 1 | 575 |
12-10-2012 08:03 PM آخرین ارسال: jahanagahi |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان