ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال زمان کنونی: 04-20-2024, 07:03 PM |
|||||||
|
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال
|
11-30-2012, 02:03 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 11-30-2012 02:04 AM، توسط mir abbas.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم.
مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه در شيرها ميريزد و ماست ميبندد حلال باشد. آقا تقي ميگويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد. دايي من كارمند يك شركت است. او ميگويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نميگيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. داييام ميگويد: من ارباب رجوع را مجبور ميكنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه ميگيرم! عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او ميگويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نميشود و هر چه ذبح ميكنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در ميآيد. او حتماً چك ميكند كه كره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نميكند. عمويم ميگويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همهي پولهاي دنيا بيشتر است!! آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو ميگويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نميكند. پول حرام بيبركت است. من فكر ميكنم پدر من پولش حرام است؛ چون هيچوقت بركت ندارد و هميشه وسط برج كم ميآورد. تازه يارانهها را خرج ميكند و پول آب و برق و گاز را نداريم كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب ميخواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت ميكرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال خوري بود!!! منتظر نشوید هیچ زمانی مانند اکنون نخواهد بود.
|
|||
|
11-30-2012, 12:20 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 11-30-2012 12:23 PM، توسط مهدی گل محمدی.)
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال
این ادبیات ،ادبیات کودکانه است که چند سالی خیلی رواج پیدا کرده و در اون میشه ه خیلی از حقیقت های جامعه از دید یک کودک دبستانی نگاه کرد و تاثیرش از بیان به زبان طنز خیلی بیشتره.
میری بازار کاغذ میخری چه 80 گرم و چه 60 گرم ایرانی.میای باهاش فاکتور چاپ میکنی میبینی دستگاه زده 22 تا کم اومد.به مشتری هم که گفتی بهت 500 شماره دوبرگی تحویل میدم.آیا این انصافه ؟؟؟؟ اگر همینطوری تحویل بدی ،اول خدا و دوم مشتری ازت ناراضی میشه.پس باید چیکار کرد؟؟ من دو بسته کاغذ(یه بسته 60 گرمی و یه بسته 80 گرمی)گذاشتم کنار و همیشه کمبودشو از این کاغذ جبران میکنم و سعی میکنم همیشه همون 500 شماره تحویل بدم. ولی خوش اون روزی که میخوای فاکتور کاربن لس(کاغذیه که برا نوشتن نیاز به کاربن نداره) چاپ کنی.چون کاغذاش مستقیم از خارج میاد.همیشه موقع چاپ میبینی 5 الی8 برگ اضافه هم میاد. من نمیدونم ما که دین و ایمون داریم و ادعامون میشه مسلمونیم چرا باید اینکارارو بکنیم. اون روز تو بازار دیدم طرف قشنگ تو فاکتوری که به مشتری میده قید کرده«تمامی کارها با 5% پرتی همراه است»میری میبین از هر بسته کاغذ 25 تا برداشته گذاشته کنار که مثلا هر 20 کار فاکتور یکیش براش رایگان بیافته.این دیگه اند بی انصافیه.وقتی این موضوع رو فهمیدم.دیگه کار کردنمو باهاش قطع کردم(اخه لا کردار تو کارت ویزیت ها هم همچین کاری رو میکرد) متاسفانه پول حلال در جامعه ی ما شده نان زرنگی هرکه زرنگ تر نانش بیشتر امیدوارم که لااقل ما اینطوری نباشیم و درست کار کنیم. آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
|
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان