ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی زمان کنونی: 04-19-2024, 02:44 AM |
|||||||
|
برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
|
07-20-2014, 10:09 PM
ارسال: #21
|
|||
|
|||
RE: برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
قطار پیشرفت، یک بار دیگر، سرعتش را کند کرده است. مراقب باشیم تا این بار از «ایستگاه توسعه» بازنمانیم.
مقدمهی صفر آنچه اینجا مینویسم، یک نظریه علمی نیست. صرفاً یک گزارش تحلیلی است. گزارش تحلیلی از آنجا که «گزارش» است، از موقعیت و نقطهی استقرار گزارشگر رنگ میگیرد و از آنجا که «تحلیلی» است، خواسته یا ناخواسته، به ظرفیت ظرف تفکر گزارشگر، محدود میشود. این گزارش، امروز یک «گزارش خبری» محسوب نمیشود. چرا که «خبر»، به ذات خبر بودن، از آنچه «قبلاً روی داده است» سخن میگوید. اما باور نویسنده بر آن است که چیزی شبیه این «گزارش تحلیلی» را باید دیر یا زود، طی سالهای آتی، در قالب «گزارش خبری» در رسانهها بخوانیم. مقدمه اول سالهای دانشجویی، در یک شرکت خارجی در ایران کار میکردم که به بازرگانی مشغول بود. قراردادهای بزرگ و پولهای کلان. آن روزها هنوز اینترنت به شکل امروز رواج نداشت. فاکس هم خود، هنوز پدیدهای بود. شرکت ما، نمایندهی دهها شرکت بزرگ بود. حاصل عمر یک نماینده بازرگانی در آن روزگار، یک دفترچه تلفن بود که در آن آدرس و شماره تماس افراد کلیدی شرکتها نوشته شده بود. به تدریج و به ندرت، گاهی آدرس ایمیل هم به برخی اسامی افزوده میشد. آن سالها، هنر یک بازرگان، به مخفی کردن اطلاعاتش بود. همراه خریدار، در تمام جلسات مذاکره حاضر میشد و گفتگو میکرد و مراقب بود که در سفرهای خارجی، کارشناسان یا مدیران، به صورت خصوصی با کارکنان شرکتهای خارجی همکلام نشوند، تماسها محدود باشد، شمارههای تماس روی پروندهها، با لاک پوشانده شود. و اگر کارت ویزیت رد و بدل میشود ترجیحاً کلی و فاقد اطلاعات جزئی تماس باشد. در آن روزگار، اگر میخواستی بدانی یک شرکت فرانسوی، به شرکت مشابه شما در روسیه، چه پیشنهاد قیمتی میدهد، چارهای نبود جز آنکه یا به روسیه بروی و درخواست را از آنجا ارسال کنی یا آشنایی در روسیه بیابی. به این نوع کسب و کارها، Trade-House میگفتند. شبیه همین تجارتخانههای قدیمی اما کمی مدرنتر. روزی که آن شرکت غیرفعال شد را خوب یادم هست. مدیرعامل به من میگفت: فکر نمیکردیم، اینترنت، اینچنین بازار ما را به هم بریزد. این روزها، همه آدرس یکدیگر را دارند. به سرعت، به هزار روش، به نامهای مختلف، استعلام قیمت میگیرند. مشتری که قبلاً شکایت شرکت خارجی را عاجزانه به ما میکرد، شکایت ما را آمرانه به شریک خارجی مان میکند. برای نوشتن دفترچه تلفنی که من در بیست سال جمع کردهام، شاید کمی بیشتر از یک هفته زمان، لازم باشد. مقدمه دوم به نظر میرسد بازی توسعه، همواره بین «فنآوری» و «فکرآوری» در نوسان است. در مقطعی از زمان، دغدغهی بشر، ابزار ساختن بود، ابزار حکاکی، ابزار شکار، ابزار حرکت، ابزار تراشیدن و خرد کردن سنگ، چرخ به عنوان ابزار حرکت. پس از مدتی استفاده بیشتر و بهتر از آن ابزار دغدغهاش شد. حالا «فکرآوری» اولویت داشت. چه چیزی را حکاکی کند؟ بر روی کدام دیوار؟ کدام حیوان را شکار کند؟ با چرخهای ساخته شده، کالاهای خود را به سمت کدام سرزمین حمل کند؟ با سنگهای تراشیده، کاخ بسازد یا معبد؟ نوسان بین «فنآوری» و «فکرآوری»، همواره در تاریخ بشر دیده میشود. گاهی «فنآوری» جلوتر بوده و گاهی «فکرآوری». اگر چه هر یک جلوتر افتاده، به ناچار ایستاده است تا دیگری به پایش برسد و مسیر را در مجاورت یکدیگر ادامه دهند. آنها که در فضای دیجیتال کار و زندگی کردهاند، خوب به خاطر دارند که نخستین نسل وب، چیزی از جنس «فنآوری» بود و نسل بعد که به «وب دو» معروف شد، بیشتر از فنآوری به مدل فکری و ذهنی جدید تاکید داشت. مفاهیمی مانند مشارکت کاربران و بازخورد گرفتن و شبکههای اجتماعی و سایر ایدههای مشابه. مقدمه سوم امروز در کجای ماجرا هستیم؟ کافی است کمی به رویدادها و روندهای اطراف خود نگاه کنیم. زمانی که اینترنت شکل گرفت، تصور بر این بود که بشر، تمام دادههای خود را در یک ظرف واحد ریخته و دانشش را به اشتراک گذاشته و مغز جهانی شکل گرفته است. دانشمندان آن دوره، از بارش سنگین اطلاعات تا سرحد مرگ، گفتند و نوشتند و از انسانی که زیر هجوم اطلاعات، مدفون خواهد شد. ایدهی گوگل، غول امروز دنیای فنآوری، در همان زمانها شکل گرفت. اینکه برندهی بازی قدرت در جهان، کسی است که در این انبار بزرگ اطلاعات، سریعتر و بهتر جستجو کند. قدرت گوگل، امروز محدود به دنیای فنآوری نیست. گوگل سهم بزرگی از قدرت رسانهای و اقتصادی و سیاسی جهان را در دست دارد. البته بدون اینکه مخاطب، فشار این قدرت و سیطره را بر روح و جان خود احساس کند. گوگل و گوگلیها درست فهمیده بودند. «جستجو» اسم رمز «قدرت و ثروت» بود و آنها قبل از آنکه حتی به روش خلق ثروت و مدل کسب و کار فکر کنند، تمام تلاششان را معطوف «مهارت جستجو» کردند چرا که خوب می دانستند که این مهارت، به سادگی راه توسعه اقتصادی خود را نیز، هموار خواهد کرد. گوگل آمد. تمام انبارهای بزرگ اطلاعاتی جهان را جستجو کرد. آنها را در صفحات متعدد فهرست کرد و پیش روی ما نهاد. تا مدتی، عادتمان بود که پس از جستجوی یک عبارت، همه گزینههای صفحه اول را بخوانیم. بعد صفحه دوم. بعد صفحههای بعد. شاید تا صفحهی ده و بیست و سی. کاربر اینترنت، این روزها اما، با تجربه شده است. خوب میداند که اگر در نخستین صفحه، آنچه را مییابد، نیافت به احتمال زیاد در صفحههای دیگر هم نخواهد یافت. از این سختتر، حتی آموخته است که اگر در دو یا سه مورد نخست، پاسخش را نیافت، احتمالاً در باقیمانده صفحه نخست هم نخواهد یافت. کمتر از بیست درصد کاربران گوگل، روی صفحهی دوم و سوم و … کلیک میکنند. ضمن اینکه کاربران اینترنت، به تدریج آموختهاند که کپیکاران هم در دنیای امروز کم نیستند. به خوبی دیدهاند که وقتی گوگل به آنها، چند منبع خوب معرفی میکند، بسیاری از این منابع هم از روی یکدیگر کپی برداری مطلق کردهاند. گوگل که با اسم رمز «جستجو»، انبارهای بزرگ اطلاعاتی ما را تسخیر و مرتب کرد، نشانمان داد که انبارها، چندان هم که فکر میکردیم پر و غنی نبوده است. درست مانند انبارهای بزرگ مادربزرگها که جای سوزن انداختن ندارد و سالها از آن به عنوان سرمایهای «ارزشمند و تجدیدناپذیر!» یاد میکنند. اما نخستین خانهتکانی نشان میدهد که انبارهای ارزشمند و بزرگ، توهمی بیش نبوده و انبار، پر از اشیاء مستعمل و از کارافتادهای بوده که قیمت و ارزش آنها، حتی هزینهی حمل و دور ریختن آنها را هم پوشش نمیدهد. امروز در چنین نقطهای ایستادهایم. تکنولوژی توسعه یافته. بسترهای ارتباطی رشد کردهاند. فراهمکنندگان سرویسهای موبایل، پیروزمندانه از ارائهی خدمات اطلاعاتی در کنار خدمات ارتباطی حرف میزنند. شرکتهای بزرگ ارائه دهندهی خدمات اینترنتی، سرعتهای بالاتر و قیمتهای حجمی ارزانتر را تبلیغ میکنند. اما کمتر کسی به این نکته نگاه میکند که «در این شاهراههای ارتباطی»، «ماشین زیادی برای تردد وجود ندارد». مقدمه چهارم به همهی دلایل بالاست که امروز، «تولید محتوا»، دغدغهی استراتژیستهای بزرگ دنیا شده است. محتوا، به معنای علمی و تخصصی آن، صرفاً شامل یک مقاله، یا یک فیلم، یا یک فایل صوتی نیست. محتوا همانگونه که نامش نشان میدهد، «مظروف» است و همواره در یک «ظرف» معنا پیدا میکند. بستر سختافزار یک ظرف بود. استیو جابز و بیل گیتس، برای این بستر، محتوا تولید کردند: سیستمهای عامل. جالب اینجاست که این دو تولیدکننده محتوا، ثروتمندتر از تولیدکنندگان «ظرف» شدند و جالبتر اینکه سیستمهای عامل که خود، محتوایی برای ظرف سختافزار بودند، به ظرفی دیگر تبدیل شدند تا برنامهنویسان و کسب و کارها، محتوایی برای آنها تولید کنند: نرم افزارهای گوناگون،وبسایتهای مختلف و همهی آنچه ما میبینیم. نهایتاً نسل جدید تولیدکنندگان محتوا هم – امثال زاکربرگ در ف/ی/س/ب/و/ک – رشدی سریعتر از تولیدکنندگان «ظرفهای قبلی» پیدا کردند. به نظر میرسد، همیشه تولیدکننده محتواست که ارزش و ثروت میآفریند. تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی، از تولیدکنندگان دوربینهای فیلمبرداری ثروتمندتر شدند. تولیدکنندگان نرمافزار برای گوشیهای موبایل، حاشیه سود بالاتری در مقایسه با تولیدکنندگان موبایل به دست آوردند و این قانون هنوز هم مصداق دارد و ادامه دارد. اصل بحث پس از این مقدمات، اصل بحثم را میگویم. قطار توسعه بشر، گاهی با شتاب می رود و گاه در نزدیکی ایستگاههایی کند میشود و مدت کوتاهی توقف میکند. آنها که از این توقف استفاده کنند، برندهاند و آنها که در ایستگاهها خواب بمانند و سوار نشوند، مسافر مقصد نامعلوم تاریخ خواهند بود. زمانی که قطار توسعه، یک قرن پیش، در ایستگاه فنآوری توقف کرده بود. ما درگیر بحثهای داخلی بودیم. اختلافهای عقیدتی، تفرقههای بیمعنی، اصطکاکهای داخلی و جنجالهای بیرونی. قطار توسعه، ایستگاه فن آوری را ترک کرد و ما برای همیشه چند فاز عقب ماندیم. شاهدش هم انبوه کلماتی که از زبانهای دیگر به زبانمان تحمیل شد و هیچ فرهنگستانی هم توانایی ترویج ترجمه برای آنها ندارد. «تایپ»، «رادیو»، «موتور»، «تلویزیون»، «مایکروفر»، «ف/ی/س/ب/و/ک»، «خانواده آفیس» و هزاران کلمه دیگر که امروز مصطلح هستند، به ما یادآوری میکنند که فنآوری خودش را بیش از حد تصور ما به فرهنگ تحمیل کرده و میکند. حسرت خوردن برای آن فرصت از دست رفته، و تلاش کردن برای پیروزی در آن عرصه، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار گران است. شبیه کسی که در ماراتون طولانی توسعه، خواب مانده و اکنون برخاسته و چون جرات پذیرش باخت را ندارد، میکوشد با «امیدی پوچ» رقابت باخته را تعقیب کند. اما خبر خوب این است که این بار قطار توسعه، به ایستگاه «فکرآوری» نزدیک شده است. سرعت حرکت کند شده و دنیا، در جستجوی کسانی است که برای «تکنولوژیهای خلق شده»، محتوا تولید کنند. این محتوا قرار نیست محدود به تحقیق به روز یا مقاله ISI باشد. حتی شاید آن تحقیقها، ضعیفترین شکلهای محتوا در دنیای امروز باشند. محتوای امروز، جمعبندی حاصل فکر بشر، هضم کردن آن، ساختار بخشیدن به آن، تحلیل آن، و تدوین آن به شکلی ساده، کاربردی و قابل درک است. خواه در قالب یک متن، خواه یک فیلم، خواه یک فایل صوتی، خواه یک نرمافزار، خواه یک نقشه ذهنی و درخت تصویری از طبقهبندی یک حوزه. این بار هم، ما مثل همیشه غافل هستیم. هنوز سایتهای بسیاری از ما، یک کاتالوگ الکترونیکی است. هنوز در شبکههای اجتماعی به جای افزودن محتوای غنی به جهان، گلایههای دوستانه مینویسیم وتصویر غذاهایمان را به اشتراک میگذاریم. هنوز هم در وایبر پیام میدهیم که وایبر قرار است از فردا پولی شود و فراموش میکنیم که وایبر و شرکتهای مثل وایبر، همین الان هم پولی هستند و از محتوای ارتباط ما، کسب درآمد میکنند. هنوز دغدغهی مالکیت معنوی محتوا را داریم و فراموش کردهایم که در این حوزه چنان تاخیر کردیم که دنیا در حال عبور از این مدل فکری است. میلیونها محصول، تحت لیسانس Creative Commons به بازار عرضه شدهاند؛ شکل نوینی از مالکیت که فراتر از نگرش سنتی به کپی رایت است. اما فرصت هنوز باقی است. در موارد بالا، قسمت قابل توجه دنیا هم، هنوز مثل ما فکر میکند. این بار اگر تولید محتوا را جدی بگیریم: اگر بپذیریم که صادرات کالا و خدمات، نسل قبلی صادرات بوده و آینده، از آن “صادرکنندگان محتوا” خواهد بود اگر بپذیریم که کارآفرینی، واژهی منسوخی است و «محتوا آفرینی»، مدل جدید ایجاد ارزش است اگر بپذیریم که بزرگترین دائرهالمعارف امروز جهان (ویکی پدیا) توسط میلیونها کارمندی ایجاد شده که برای کار خود حقوق نمیگیرند اگر بپذیریم که روزانه بیش از پنج میلیون ساعت از وقت مردم جهان صرف بازی سادهی Angry Birds می شود اگر بپذیریم که امروز، ف/ی/س/ب/و/ک کشوری شلوغتر از آمریکاست و دو سال دیگر، با همین روند رشد، بزرگتر از چین خواهد بود میتوانیم تصور کنیم که دنیا دیگر نه محدود به آن مرزهای فیزیکی است که ما فکر میکردیم و نه مشغول آن کاری که ما فکر میکنیم. دنیا بساط خود را جمع کرده و در نقطهی دیگری از ذهن و زمان، مشغول ایجاد یک تاریخ و جغرافیای جدید است. شاید این بار بتوانیم، جلوتر یا حداقل همپای بقیه باشیم. ما همیشه از استعداد خود گفتهایم و معتقد بودهایم که محرومیتها و سیاسیکاریها و سرمایهداری و هزار واژهی دیگر، سد توسعهی ما بوده است. دنیای جدید، دنیایی دموکراتیک است. اینبار هر یک از ما، میتوانیم برای بهبود زندگی و رفاه خود و اقتصاد جامعه خود، گامهای اثربخش برداریم. عقب ماندن از این جریان جدید، هیچ بهانهای را پذیرا نخواهد بود. بیاییم این بار در این ایستگاه، خواب نمانیم… . من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-24-2014, 07:26 PM
ارسال: #22
|
|||
|
|||
RE: برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
چگونه کارایی روزانهام را نابود کنم یا کاهش دهم؟
۱۷دیدگاه سبک زندگی من همه دوست دارند که تلاش و زندگیشان خروجی بیشتر و بهتری داشته باشد. همه دوست دارند که توانایی داشته باشند به جای صد واحد انرژی در روز، صد و بیست واحد انرژی صرف کنند به همان اندازهی روزهای قبل – و نه بیشتر – احساس خستگی کنند. همه دوست دارند به نسبت انرژی و توانی که صرف میکنند خروجی بیشتری داشته باشند. خواه رشد علمی. خواه زندگی خانوادگی بهتر و خواه رشد شغلی. معمولاً این نوع مباحث، تحت عنوان «کارایی» یا «Productivity» مطرح میشوند. خواندن و شنیدن و حرف زدن راجع به آنها هم، دغدغه بسیاری از ماست. اما با این وجود، ما کارهای زیادی انجام میدهیم که کارایی روزانه ما را کاهش میدهند یا حتی کاملاً نابود میکنند. در اینجا برخی از آنها را مرور میکنیم: شبکههای اجتماعی را فراموش نکنید: شبکههای اجتماعی بخش جداییناپذیر زندگی روزمره ما هستند. از شکلهای رسمی و متداول آن مانند ف/ی/س/ب/و/ک و توییتر تا شکلهای غیررسمی و همچنان متداول آن مانند گروههای وایبری. تلاش برای حذف این شبکهها از زندگی روزمره، چندان ساده نیست. برای خیلی از ما، حضور در این شبکهها ضروری و یا لااقل لذتبخش است. اما دائماً آنلاین بودن و هر چند دقیقه یکبار همه برنامهها را یک بار «دوره کردن» میتواند بخش بزرگی از زندگی روزمره ما را مختل کند. دقت کنید که زمانی که صرف شبکههای اجتماعی میشود فقط بازدید کردن آنها نیست. معمولاً تمرکز ما، پس از حضور در شبکههای اجتماعی و خروج از آنها، تا چند دقیقه هم به دلیل یادآوری خاطرات و تداعیها، مختل میشود. موبایل را کاملاً در نزدیکی و دسترس خود قرار دهید. آیا تا به حال دقت کردهاید که چند مرتبه در روز موبایل خود را قفل و باز میکنید؟ آیا دقت کردهاید که هر زمان حوصلهمان از کار یا جلسه سر میرود، ناخودآگاه دستمان به سمت موبایل میرود؟ همین که موبایل کمی دور از دسترس باشد، در حدی که صدای زنگ و پیامک آن شنیده شود، برای بسیاری از ما یک اتفاق جدی در زندگی خواهد بود. کافی است یک روز امتحان کنید. موبایل را جایی بگذارید که بدون بلندشدن و جابجایی، نتوانید به آن دسترسی پیدا کنید. حتی میتوان در ساعاتی از روز موبایل را بیصدا کرد. اکثر کسانی که میگویند موبایل بخشی از زندگی ماست و اگر الان جواب تلفن را ندهیم و دو دقیقه دیگر بدهیم، کشور بر باد میرود، اگر فکر کنند می بینند که این مسئله در مورد چند شماره محدود وجود دارد. اکثر موبایلهای امروزی هم این امکان را به ما میدهند که برای آن شمارهها، زنگ خاص یا شرایط خاص تعریف کنیم یا در ساعاتی از روز، گوشی ما فقط برای آن شمارهها زنگ بخورد. «هر» کاری را که قرار است انجام دهید در یک فهرست منظم و تمیز بنویسید. بسیاری از ما، وقتی تصمیم میگیریم که نظم را وارد زندگی خود کنیم یا کارایی خود را افزایش دهیم، بلافاصله به سراغ تنظیم یک فهرست میرویم. ممکن است این کار را روی کاغذ انجام دهیم و ممکن است که نرمافزاری برای اینکار روی کامپیوتر یا موبایل خود نصب کنیم. قطعاً استفاده از این روش مفید است و میتواند اثربخش باشد. اما «نظم» قرار نیست به «بروکراسی خشک» تبدیل شود. شاید توصیه دیوید آلن مفید و اثربخش باشد: کاری را که اجرای آن کمتر از دو دقیقه زمان میبرد، یادداشت نکنید. انجام دهید! کم بخوابید. یکی از نخستین روشهایی که برای افزایش کارایی مد نظر قرار میدهیم، «کمتر خوابیدن» است. شاید شخصیت «باکسر» در کتاب زیبای قلعه حیوانات جرج اورول را به خاطر داشته باشید. او هر وقت میدید اوضاع مزرعه خراب است، میگفت: «اشکال ندارد. من یک ساعت زودتر بیدار میشوم و بیشتر بار میبرم. حتماً مشکلات حل میشوند». اگر کسی نتواند با شش ساعت خواب و هجده ساعت بیداری، مشکلات خود را حل کند، با یک ساعت خواب و بیست و سه ساعت بیداری هم حل نخواهد کرد. اگر هم کمخوابی بتواند مشکلات را واقعاً حل کند، قطعاً راهکاری کوتاهمدت محسوب میشود. جدای از اثرات منفی کمخوابی، نظیر افسردگی، کاهش شادابی پوست، کاهش تمرکز، کاهش توانایی یادگیری و افزایش خطر سکته و …، واقعیت این است که بیشتر بیدار ماندن راهکاری برای موفقیت از طریق افزایش «حجم کار» است و نه «کارایی». برای هر روز خود، هدفهای بزرگ بگذارید. خودش میداند که امروز، در بهترین حالت، آشپزخانه را مرتب میکند. اما برنامه میگذارد که خانه را کامل تمیز کند. تازه فکر میکند که عصر هم میتواند به دیدن مادرش برود. مطالعه هم خوب است و باید امروز حداقل ده صفحه کتاب بخواند. حالا که کاغذ آورده و لیست مینویسد، احساس میکند میشود موارد دیگری را هم افزود. همه کارهایی را که جوصله نکرده در طول این چند ماه انجام دهد، در این فهرست کاغذی مینویسد. به هر حال، برنامه ریزی و هدف گذاری روی کاغذ مالیات ندارد! غافل از اینکه آنچه به ما انرژی میدهد فقط تعداد زیاد کارهای انجام شده نیست. تعداد کم کارهای باقیمانده هم مهم است. برنامه های بزرگ، این حس را به ما میدهند که هر کاری هم بکنیم هنوز با خط پایان خیلی فاصله داریم. پس یا کمتر کار کنیم یا اصلاً همه چیز را رها کنیم. از قدرت ارزشمند آلارمها غافل نشوید. به هر حال، یکی از پیش نیازهای اولیه افزایش کارایی، تمرکز است. امروز همه وسایل و نرمافزارهای اطراف ما، برای خودنمایی و جلب توجه بیشتر آلارم میدهند. آلارم ساعت. زنگ موبایل. صدای پیامک، ایمیلها، صدای وایبر و واتزاپ، بوق فکس، زنگ تلفن، آلارم ماشین لباسشویی و هر چیز دیگری که فکر کنید! با هر آلارم، ما تمرکز خود را از دست میدهیم و دوباره فرایند تمرکز کردن آغاز میشود. درست مانند یک ماشین که به خاطر عبور یک پیاده، متوقف میشود و دوباره باید از دندهی اول به تدریج بالا رود و به سرعت قبلی برسد. نمیتوان آلارمها را از زندگی مدرن امروزی حذف کرد. اما میتوان تعداد و سهم آنها را در زندگی کاهش داد. همینطور میشود در ساعاتی از روز، شرایطی ایجاد کرد که کمتر از هر زمان دیگری در معرض این آلارمها باشیم. به همه پاسخ «مثبت» بدهید. مارک تواین زمانی به شوخی گفته بود: نمیدانم چه حجمی از ما روی کره زمین، حاصل رودربایستی و عدم توانایی «نه گفتن» هستیم! قطعاً توجه به خواستههای دیگران خوب و ضروری است. بخشی از وظیفه ما توجه به دیگران است. اما به یاد داشته باشیم که کارها اولویتهای مختلفی دارند. بعضی از خواستههای دیگران ممکن است برای آنها اولویت بالایی داشته باشد، اما من را وادار به جابجایی اولویتهای خودم میکند. به شکلی که قادر به جبران مافات نخواهم بود. حمایت کردن، پاسخ مثبت دادن، همکاری، همه و همه ارزشمندند. اما «نه گفتن» هم مهارتی است که به همان اندازه ارزش دارد. توضیح: تصویر بالای این نوشته، یکی از موتورهایی است که مفهوم واقعی کارایی – به معنای مهندسی – را نشان میدهد. موتور BMW مورد استفاده ار فرمولا وان. با دور موتور ۱۹۰۰۰ (بله – نوزده هزار) دور در دقیقه و وزنی کمتر از ۱۰۰ کیلوگرم. سرخ شدن از حرارت نگرانکننده نیست. به شرط آنکه حرارت ناشی از اتلاف و اصطکاک نباشد! تمرین: با لغتها و عباراتی مثل Productrivity و Burnout و How to kill your productivity و شبیه اینها، در اینترنت جستجو کنید و پاراگرافهای دیگری را بنویسید که به نظرتان میتواند به متن بالا افزوده شود. من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-29-2014, 10:54 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-29-2014 10:57 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #23
|
|||
|
|||
RE: برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
گفتگوی شعبانلی با واثقی
در ایران، به ندرت ثروتمندان موفقی را پیدا میکنی که از دیدنشان احساس خیلی خوبی داشته باشی. در دلت بگویی اگر کسی باید موفق باشد، این حق توست. بتوانی پای حرفشان بنشینی و در لابهلای گفتههایشان، انواع ایدهها و فکرها و نکتههای مختلف در ذهنت جرقه بزند. ناصر واثقی، از این گروه افراد است. به لطف دوست عزیزم، دکتر علیرضا شیری، فرصتی دست داد تا خدمت ناصر واثقی باشیم. خوشحالم که فایلهای رادیو مذاکره را گوش داده بود و من را میشناخت. من هم از او زیاد شنیده بودم. بلافاصله پس از ورود به دفترش، گفتگو آغاز شد و از همه جا حرف زدیم. با وجودی که نخستین بار بود فرصت داشتم با او گفتگو کنم، فضای گفتگو بسیار ساده و صمیمی بود. ناصر واثقی از معدود بازماندههای انگشتشمار برنامه آموزش مدیریت دانشگاه هاروارد در ایران است. او پروژههای بزرگی را طراحی و مدیریت کرده که از جمله آنها میتوان به شهر آفتاب کیش، اشاره کرد. اما حرفهای او در این گفتگو، فراتر از چند پروژهی گردشگری است. علیرضا شیری، کمی با تاخیر به جمع ما ملحق شد و خوشبختانه در قسمت زیادی از گفتگو، همراه ما بود. حاصل این گفتگوی دوستانه و لذتبخش و آموزنده، طولانیترین فایل تاریخ رادیو مذاکره شد! دو ساعت و نیم گفتگو. امیدوارم همانقدر که من از این گفتگو آموختم، شنوندگان این فایل هم بیاموزند و همچنین امیدوارم آن اقلیتی که به محض اینکه با انگشت جایی را نشان میدهیم غرق ابعاد انگشت و ناخن میشوند و دیدن منظرهی زیبایی را که کمی آنسوتر است فراموش میکنند، این بار فرصت دیدن منظرههای خوبی را که در این گفتگو به انگشت ناصر واثقی نشان داده میشود، از دست ندهند… قسمت اول قسمت دوم من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
|
11-22-2014, 06:18 PM
ارسال: #24
|
|||
|
|||
RE: برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
مهندس شعبانعلی به زبان ساده مفاهیم مهم اقتصادی را به دانشجویان تدریس کردند که خلاصه آن را میخوانید:
مفهوم پول : سکه های واقعی دست بانکهاست. مفهوم اسکناس: یادداشتهایی که دست مردم هستند. قانون بانک مرکزی به اینصورت است که ۲۰% پول هایی که هر بانک دریافت میکند باید به آن مرکز تحویل داده شود. مفهوم نقدینگی : بستگی به رابطه بانک مرکزی و بانکها دارد، یعنی در صورتی که عدد ۲۰% به ۱۰% تغییر کند میزان نقدینگی در جامعه تغییر میکند. قیمت سکه در ایران : دو تا موج روی هم سوار شدن ۱: بی اعتمادی مردم از نقدینگی ۲: قیمت جهانی طلا به همین علت قیمت سکه در ایران با تغییرات قیمت جهانی طلا مطابقت ندارد. پول ایران از نظر ارزش داشتن یکی از پولهای با ارزشه، به ازای ۱۰۰ تومان ما چهار دلار طلا در بانک مرکزی داریم ولی اعتبار به پشتوانه نیست. بلکه ارزش ارزها به اینصورت تعیین میشود : اگر در یک لحظه مشخص هیچ ارزی با هیچ ارز دیگه ایی مبادله نشود آنگاه هر کسی با واحد پولی که دارد، چه میتواند بخرد. مثال : با ریال ۲۰۶ و پژو و با دلار بنز و BMW ارزش روانی پول ما کم است، پس مردم سراغ سکه میروند که ارزش پشتوانه ایی بالایی دارد. بانکها اگر بخواهند درست کار کنند وقتی اسکناس لازم دارند، نباید انرا پرینت کنند، چون اینکار خیانت است. بلکه اوراقی را بنام اوراق مشارکت یا اوراق قرضه به مردم میفروشند که به آنها بهره تعلق میگیرد و با اینکار نقدینگی خودشون را بالا میبرند. آدمها در سرمایه گذاری به دو دسته تقسیم میشوند: ۱: بنیادی fundamental آدمهایی هستند که برای سرمایه گذاری در کار یا بازار سرمایه، میزان سود و دارایی آن شرکت و میزان بدهی و… را کنترل و بررسی میکنند. ۲: تکنیکال آدمهای تکنیکال معتقدند که سواد زیاد مالی احتیاج نیست و اگر خبر مهمی باشد در نمودار قیمت خودش را نشون میدهد. کلا هم سواد فاندامنتال و هم دید تکنیکال لازم است، ولی در بازار ایران دو سری آدم مجزا میبینیم. مردم عادی فقط تورم را درک میکنند. مفهوم تورم هم به این صورت است که اگر سبد مصرفی ثابت داشته باشند. باید امسال برای اون چقدر پول بپردازند ( اموزش، میوه، لباس و …) هنر مهم این است که بدانیم در حال حاضر تکنیکال باید فکر کنیم یا فوندامنتال. من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
11-22-2014, 06:22 PM
ارسال: #25
|
|||
|
|||
RE: برخی از آموزه های مهندس شعبانعلی
این فایل صوتی نکاتی را در خصوص مذاکرهتلفنی آموزش میدهد. این محصول در سمینار هوش مذاکره به عنوان هدیه به شرکتکنندگان ارائه شد و هم اکنون به عنوان یکی از محصولات تراست زون عرضه میشود. مانند سایر فایلها و محصولات این سایت، پرداخت هزینه صرفاً پس از دانلود فایل، استفاده از آن و رضایت از محتوا (در صورت مقدور بودن پرداخت هزینه) انجام میگردد.
عنوان فارسی: نکاتی در مذاکره تلفنی مدت زمان فایل: حدود یک ساعت تهیه شده توسط: محمدرضا شعبانعلی نوع فایل: یک عدد فایل صوتی با فرمت MP3 به حجم ۲۵ مگابایت http://radio.shabanali.com/telephonenegotiation.mp3 من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
نقش علی بابا در بازار جهانی و واردات از چین | greenworld | 0 | 124 |
05-27-2023 05:02 PM آخرین ارسال: greenworld |
|
برای رهایی از تنبلی چی کار کنم؟ | ahmaad313 | 14 | 5,774 |
10-24-2022 05:22 PM آخرین ارسال: soni70 |
|
چگونه از ظریق تلگرام اینستا دیوار کسب درآمد کنیم؟ | shokrgozar | 1 | 911 |
03-17-2017 09:50 PM آخرین ارسال: sadegh_mp2 |
|
چطوری میشه از طریق تلگرام اینستا و ... اجناس و به فروش رسوند؟ | shokrgozar | 0 | 720 |
02-20-2017 04:24 PM آخرین ارسال: shokrgozar |
|
حمل بار از دبی | MR683 | 0 | 277 |
02-04-2017 01:14 PM آخرین ارسال: MR683 |
|
دعوت از دوستان همدانی | dara | 35 | 6,182 |
11-29-2016 12:06 AM آخرین ارسال: vh.sa |
|
ایده ها و راهنمایی های شما برای افتتاح فست فود ! | tondar12 | 22 | 9,526 |
11-19-2016 04:58 PM آخرین ارسال: alibahiraei |
|
چه کنم کنم ، بعد از 22 سال عمر! | TigNevesht | 21 | 1,921 |
11-19-2016 02:18 PM آخرین ارسال: jamalooo |
|
چطور از امکان خم کردن چوب و MDF و PVC پول در بیارم؟ | Benhour | 1 | 1,315 |
10-23-2016 12:43 AM آخرین ارسال: Benhour |
|
يك سوال جالب از دوستان | اقاي ايـــده | 25 | 5,407 |
10-20-2016 01:04 PM آخرین ارسال: Benhour |
|
استقبال از ایده دوستان | saba01 | 7 | 1,812 |
08-10-2016 02:09 PM آخرین ارسال: mahdie.sfi |
|
تاریخ تولد بچه های انجمن! | MARYAR | 331 | 38,480 |
08-10-2016 02:00 PM آخرین ارسال: mahdie.sfi |
|
کدوم روش برای واردات از همه بهتر است؟ | rezaeee | 1 | 981 |
06-19-2016 10:40 PM آخرین ارسال: rezaeee |
|
نظر خواهی از اساتید | jabari | 2 | 491 |
05-05-2016 10:30 PM آخرین ارسال: business_nuts |
|
واردات از ترکیه | navid_1988 | 8 | 1,548 |
11-30-2015 10:43 AM آخرین ارسال: MEHRAN_SOOZER |
|
جا و سرمایه 100تومنی ازما ایده و فعالیت از شما | karafarin | 2 | 1,838 |
06-13-2015 01:08 AM آخرین ارسال: poryaghoobi |
|
چگونه از یک جمع چندصد نفری بهره ببریم | cooch | 0 | 676 |
05-09-2015 03:31 PM آخرین ارسال: cooch |
|
میزبانی از یکدیگر در شهرمان | cooch | 3 | 458 |
05-09-2015 03:26 PM آخرین ارسال: cooch |
|
كسب درامد از قران حرام است يا حلال؟؟؟ | اقاي ايـــده | 30 | 6,293 |
04-26-2015 02:09 PM آخرین ارسال: myroseflower |
|
نرخ کلی مودم های اینترنت وفلش | goldmen | 1 | 611 |
03-01-2015 04:26 PM آخرین ارسال: bastarkhaki |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان