سفر به شیراز پاییز 92، برگزاری همایش و سومین تولد انجمن - نسخه قابل چاپ +- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir) +-- انجمن: بخش اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=105) +--- انجمن: جلسات حضوری و آنلاین اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=30) +--- موضوع: سفر به شیراز پاییز 92، برگزاری همایش و سومین تولد انجمن (/showthread.php?tid=9965) |
RE: سفرنامه شیراز 92 - کتایون کاظمی - 11-26-2013 11:34 AM از درسهای دیگه ای که تو این سفر گرفتم ومهمترین قسمت (قسمت پنجم ) 10. اصلا چیزی به اسم محدودیت ذهنی وجودنداره اصولا هرچیزی که ذهن بتونه تصور کنه قابل دست یابیه : فقط باید بتونی،بخوای،جسارت کنی ، تصورش کنی ، طلب کنی و طوری باهاش برخورد کنی و حسش کنی که انگار الان صاحب اون هدفتی وبهش رسیدی... (به زبان ساده آقای شهیدی عزیز ) *دوستان همگی این جملاتو بارها وبارها توکتابها خوندیم و یا در حجم کوچیک بهشون رسیدیم اما شنیدن این حرفا از زبان کسانی که به ارزوهای بزرگترشون رسیدن ، در حالیکه چشماشون داره برق می زنه و در عین سادگی بیان می کنن ،خیلی موثرتر ، دلچسب تر ودر عین حال شیرینتره وانرژیشونو می تونی دریافت کنی و متقابلا انرژی مثبت رو به بهشون برگردونی که این ارزشمنده و کلی می تونه به طرفین کمک کنه تا واسه بهترین بودن تلاش کنن واین شدنیه... RE: سفرنامه شیراز 92 - mojtaba74 - 11-26-2013 02:58 PM میگماااااااااااااااااااااااااااا پس چرووووووووووو من نیومدم !!! این سفر دقیقا کی برگذار شد ؟ میگما باز دوباره نمیاین شیراز ؟ RE: سفرنامه شیراز 92 - sir-mahyar - 11-26-2013 03:22 PM (11-26-2013 10:17 AM)melina نوشته شده توسط: یکی از بزرگترین درسهایی که تو این سفر یاد گرفتم (قسمت سوم ) ویک سوال؟ : برای رسیدن به جواب این بخش قسمت اول کتاب پدر پولدار پدر بی پول رو بخونید (اونجایی که پدر پولدار پیشنهاد حقوق بیشتر به رابرت میده ) اگر مطمئن هستید که ایده هاتون شما رو به اهداف بزرگتون میرسونه این کار رو ول کنید چون اگر حقوقتون رو ده برابر هم کنن باز هم کارمند یک نفر دیگه هستید و در حال پولدار کردن یکی دیگه در حالی که ممکنه در صورتی که دنبال ایده تون برید به در امدی برسید که چندید برابر حقوق پیشنهادی باشه ابجی جون امیدوارم تصمیم درست و بگیری و موفق موفق باشی RE: سفرنامه شیراز 92 - habib tousi - 11-26-2013 03:33 PM این سفر ب من یاد داد ک اهدافم رو خیلی کوچیک انتخاب کردم و باید اهداف بهتر و بزرگتری داشته باشم این سفر ب من یاد داد ک زندگی میلیاردری بسیار لذت بخش هستش این سفر ب من یاد داد ک همیشه میلیاردری فکر کنم(رستوران هفت خوان) RE: سفرنامه شیراز 92 - Delta.H - 11-26-2013 04:22 PM سلام مجدد خدمت دوستان در مورد برنامه ها و خاطرات سفر شیراز که خیلی مفصل و گسترده بود توضیحاتی میدهم و انشالله به تدریج دوستان دیگر هم آن را کامل می کنند. من دومین نفری بودم که بامداد چهارشنبه حدود ساعت 3:30 با خودروی شخصی وارد مجتمع ستاره سهیل شدم.(نفر اول سبحان بود) در مورد این مجتمع هم عرض کنم که در خارج از شهر شیراز و در جاده قلات واقع شده که اکثر ساختمانهای مجاور آن باغ و ویلای بزرگ می باشد این مجتمع یک حیات بزرگ دارد آرم انحصاری ستاره سهیل که می توانید آن را در سایت آقای شهیدی ببینید روی درب ورودی مجتمع، درب های داخلی، و بخشهای مختلف ساختمان حک شده است. داخل حیاط باغچه و آلاچیق بزرگ و زیبایی وجود دارد و بنای اصلی در انتهای حیاط است که یک طبقه زیرزمین(استخر) یک طبقه همکف(تالار اصلی و آشپزخانه) تالار مجهز به سیستم حرفه ای نور و صدا(DJ)، دیتا پروژکتور، سینمای خانگی و... یک راه پله از داخل تالار به بالا می رود که در پاگرد اول اتاق مستر اول واقع شده است و در پاگرد دوم اتاق بعدی را می بینید. کمی بالاتر که بروید یک هال نسبتاً بزرگ و یک آشپزخانه دیگر موجود است و در پاگرد بعدی اتاق سوم قرار دارد بعد اتاق چهارم و در انتهای راه پله سالن ورزشی و گیم نت قرار دارد که بازیهایی مانند ایرهاکی، بیلیارد، فوتبال دستی و تنیس روی میز در آن وجود دارد. در قسمت گیم نت هم 6 سیستم حرفه ای قرار دارند.(از بازیهای نصب شده می توان متوجه قدرت آنها شد) بیشترین چیزی که در این ساختمان جلب نظر می کند طراحی معماری و نور پردازی منحصر بفرد و بسیار زیبای آن است. در مورد این مجتمع زیبا که توسط آقای سهیل شهیدی عزیز بنا شده به همین مقدار بسنده می کنم گرچه جزئیات و زیباییهای زیادی در آن وجود دارد. روز چهارشنبه 29آبان ساعت حدود 9 صبح که بیدار شدم و به سالن رفتم چشمم به جمال بچه های اصفهان منور شد که تازه رسیده بودند. محمد شموسی عزیز و آقا جواد و همسرش در حال صرف صبحانه به همراه آقا سهیل و علی نیک پور (دوست سهیل) و سبحان بودند. بعد از صرف صبحانه با ماشین من و ماشین سهیل به پیشواز مسافران تهران رفتیم که قبل از رسیدن ما به ایستگاه سوار مینی بوس شده و حرکت کرده بودند. باران همچنان از روز قبل ادامه داشت! همراه با دوستان به مجتمع آمدیم و بعد از خوش و بش و استقرار همگی به سالن آمدیم و بعد از صرف ناهار که جای همگی خالی قورمه سبزی بود و سالاد شیرازی و مابقی مخلفات آماده شدیم و سوار مینی بوس شده به شیراز رفتیم. از ارگ کریم خان دیدن کردیم در یک هوای بارانی و بسیار عالی دیدن بخشی از تاریخ و تمدن با آن همه عظمت و زیبایی برای من یک حس رؤیایی داشت به خصوص در کنار دوستانی از جنس نشاط، محبت، شادی و انرژی... و بعد بستنی و فالوده شیرازی خوردیم جای همه دوستان خالی زیر نم نم باران و هوای سرد اکثر بچه ها شروع به لرزیدن کردند حرکاتی برای گرم شدن فعلا تا همینجا را داشته باشید همسفران عزیز لطف کنند قسمت به قسمت این سفرنامه را تکمیل کنند. دوستان عزیز من با کندی سرعت اینترنت مواجهم لطفاً عکسها را آپلود کنید. RE: سفرنامه شیراز 92 - 3ObHaN - 11-26-2013 04:33 PM شب که اقا حمزه رسیدن همه خواب بودن و تو اون تاریکی خودم تنهایی رفتم به استقبالشون RE: سفرنامه شیراز 92 - Delta.H - 11-26-2013 04:38 PM سبحان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو که خواب بودی!!!!!! ولی سهیل جان اومد به استقبالم و علی هم داخل ساختمان منتظر بود هر دو به خاطر من تا ساعت 4 بیدار بودن تو خوااااااااااااااااااااب بودی!!! RE: سفرنامه شیراز 92 - MARYAR - 11-26-2013 05:20 PM (11-26-2013 04:38 PM)Delta.H نوشته شده توسط: سبحان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این واقعا نشون دهنده مهمون نوازی بیش از حد و حصر خانواده شهیدی بود که همه ما را عاشق خودشون کرده بودند RE: سفرنامه شیراز 92 - MARYAR - 11-26-2013 05:29 PM مدیریت و معاونت- آقای قربانیان- حبیب- علی- مهیار و بقیه دوستان ساعت 7:15 از ایستگاه راه اهن تهران به سمت شیراز حرکت کردیم. نکته جالب اینکه اقا و خانوم دولتی ساعت 7:14 دقیقه به ایسگاه رسیدند و شانس آوردند این قطار شیراز بود و حال نداشت سر موقع راه بیافته وگرنه جا می موندن (تازه قرار شد که بخاطر تاخیر و تا مرز سکته دادن ما بهمون بستنی بدهند که خیلی زود در شیراز زیر قولشون زدند ) قطار نسبتا خوبی بود به جر اینکه خیلی جاها نگه می داشت. شام الویه و کوکو سیب زمینی خوردیم (جاتون خالی) تا ساعت 4 صبح داشتیم با هم صحبت می کردیم تو قطار و بعدش خوابیدیم تا ساعت6 که داداش محمد بهم زنگ زد و بیدارم کرد برای پرسیدن آدرس RE: سفرنامه شیراز 92 - sir-mahyar - 11-26-2013 05:59 PM حدود یکی دو ساعتی از راه افتادن قطار میگذشت من و خانوم صدفی کلی نقشه واسه کشیدن ترمز قطار کشیدیم و فکر این بودیم که چقد حال میده یهو قطار رو تو این نصفه شبی تو بیابون نگه داریم منو علی نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم که یهو دیدم قطار وایساد و سر و صدا میاد به علی گفتم نکنه کسی ترمز رو کشیده! که علی با گفتن " نه اگه ترمز بود سوت میزد " به من دلداری داد ولی چشمتون روز بد نبینه دیدم کتایون خانوم تنهایی ترمز قطار رو کشیده به منم نگفته خب اخه این چه وضعیه من می خواستم ترمز کنم هیچی دیگه مام دیدیم ایده مون لو رفت رفتیم تو فکر برنامه های دیگه یکی از بهترین بحث ها که البته کوتاه بود بحث با مصطفی قبادی در مورد بورس و تحلیل و اینا بود که واقعا اطلاعات خوبی داشت و چیزای خوبی در مورد تحلیل و بورس بهم یاد داد که واقعا ازش ممنونم راستی وقتی منو اقا مصطفی داشتیم صحبت می کردیم عمو هوشنگ اومد و گفت که شما کی همو دیدین؟ گفتم امروز برای اولین بار و به حدی با هم صمیمی بودیم که انگار چندین ساله که همو میشناسیم و این صمیمیت رو به اقای کاظمی و این انجمن مدیونیم |