سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
سفر و سفرنامه اصفهان (بهار 1392) - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=105)
+--- انجمن: جلسات حضوری و آنلاین اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=30)
+--- موضوع: سفر و سفرنامه اصفهان (بهار 1392) (/showthread.php?tid=6933)



RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - صدفی - 05-01-2013 09:25 PM

(05-01-2013 09:15 PM)3ObHaN نوشته شده توسط:  
(05-01-2013 09:13 PM)صدفی نوشته شده توسط:  برنامه بعدی اردبیل منزل آقای قهرمانی
بچه ها ساکاتونو ببندید

نه دیگه نشد
سفر بعدی خونه شماست ، نندازین گردن آقای قهرمانی Big Grin
واسه آقای قهرمانی برنامه ی ویژه داریم Wink

نه منظورم بعد از خونه ما بود اون سرجاشه


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - صدفی - 05-01-2013 09:33 PM

من فقط رختخواب مهمون فقط 4 دست دارم
با خودتون رختخواب بیاریدا
من وقتی مهمونا میان :Th_running1Th_running1:th_run
مهمونا A00 (94)A00 (50)A00 (89)A00 (91)A00 (112)
من وقتی مهمونا میرن A00 (69)A00 (118)A00 (23)


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - MARYAR - 05-01-2013 10:33 PM

(05-01-2013 04:33 AM)Mrs.Seyedi نوشته شده توسط:  یک مرتبه دلم برای خانواده قهرمانی و امیر حسین خیلی تنگ شد، آخی این پسر چقدر دخترمو دوست داشت، خانم قهرمانی که پر از انرژی مثبت بود، ای کاش همتون الان مشهدبودین،
سبحان من می خواستم کلاهتو یادگاری ببرم مشهد، نشد که بشه، دستی از غیب کلاهتو پس داد.
آقا پارسا هنر پیشه معروف سینما و تلویزیون، عینکتون حرف نداشت، معرکه بود بیست.
آقای دولتی به خانمتون هم سلام ویژه برسونید، واا... هلیا به این دو عزیز هم کم زحمت نداد، النگوها که به تهران نرسید ولی گل سرش هنوز هست.

خانم فیاض و خانم آقای میر عباس هم که زحمت نگهداری بچه ها رو طی یک جلسه انجمن و پیاده روی سی و سه پل ما بر عهده گرفتند، بچه ها متشکریم، بچه ها متشکرند...نرگس جون رفتی اونور آب ما رو هم فراموش نکن چاکرتیم به خدا .
خانم قربانی عزیزتر از جانم که ماشاا... کوهی از تجربه بودند و کلی به ما رموز همسرداری را آموختند.Heart
خانم آقای رضایی و خانم گواهی که عزیزای دلمند، خانم گواهی من رو حلال کن که اینطوری می ترسوندیمت.Confused
شهرزاد جونم که مثل ماه میموند، وقتی نبود سریع سراغش رو می گرفتم خوب چون نور کم می شد دیگه.
خانمهای صفری ای کاش اینجا بودین، هلیا عاشق پارکه و فقط به شماها بهش خوش میگذشت، الان اصلاً بدون شما پارک بهش نمی چسبه(نشانه ای از مادر تنبل)10_004

آقا حمزه داداش، ما که حسابی تهران رو گشتیم، هر چی شیرینی فروشی ولیعصر و جمهوری بود رو یاد گرفتیم راستی خیلی چیزای دیگه هم گرفتیم دستتون درد نکنه. حالمممممم عالییییییییییییه!!!10_003

آقای قدسی شما مطمئنید کارمند هستید و فقط یک نمایندگی بیمه دارید، والا جوری راهنمایی می کنید که کمتر کاسبی می تونه اینقدر ریزبین باشه، دست مریزاد.
آقای طوسی شما هم مهدکودک بزنید کم درآمد نداره ها!!!! اونم با شرایط الان .10_003

منم به نوبه ی خودم محمد شموسی عروسی عروسی10_004
محیار جان و مهدی جان هم اگه بتونن با هم کار کنن زوج کاری پر انرژی میشن و ایرانو توی 2 روز میترکونن.

آقای دکتر طرح مهدکودک تون رو فراموش نکردم، توی یک زمان مناسب و در یک حرکت ضربتی باید کل ایران رو پوشش بدین.جواب میده مطمئنم.
علی محمدی حالتون خوبه !!!!!بعد از اون ضیافت پتو.Huh
خانم و آقای بهرامی توی دلم موند که یک سلام و احوال پرسی حسابی بکنیم، خیلی زود رفتین، سفر بعدی جبران کنین.
آقای میر عباس آقای فرهادی و آقای مردانیان و خانواده دهقانی ممنون که شوخی های ما رو تحمل کردین و همیشه لبخند زدین(اینو از طرف همه بچه ها می گم10_003)
مریم جون، قربون اون همه انرژی مثبتت بشم من ، که با اون همه خستگی هیچی نشون نمیدادی.
آقا کامیار زحمات شما غیر قابل جبرانه، البته میدونم بار همه زحمات بر دوش خانمهاست.

آقای قربانیان چرا شما اینقدر خوبین، می دونم چون همسر خوبی دارین ،(مشتاق دیدارشون هستم اساسی)10_00412_002
I'm waiting for next trip
[b]

راحلهههههههه جونممممممممممممم عاشقتمممممممممم
بخدا دلم لک زده واستون
دلم می خواد بریم یه جا از صب تا شب حرف بزنیم ، ایده بدیم، طوفان فکری داشته باشیم
آخه شما ماشاله خیلی خوش فکری
من هیچ وقت خسته نمی شممممممممممممممم وقتی با شما ها دوستان انجمنیم هستمHeartHeartHeartHeart


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - MARYAR - 05-01-2013 10:34 PM

(05-01-2013 12:53 PM)Mrs.Seyedi نوشته شده توسط:  شهرزاد جون منم اهل تعارف نیستم، بشنوم اومدین مشهد نیومدین خونه ما کلی ناراحت می شم، اصلاً خونه ی ما خونه ی همه بچه های انجمنه، فقط جون من خواستین همه انجمن با هم بیاین خبر بدین تا من برم مسافرت، ممنون.
منتظر تک تک قدوم شما دوستان در مشهد مقدس هستیم، قدومتون را بر چشمانمان پذیراییم.

احله جون با من در مورد اومدن مشهد شوخی نکن یعنی دیدی یهو ماهی یه بار یه هفته خونتون بودمااااااااااااا

جدی من معموالا فصلی یه بار میام مشهد این تعارفا را می کنی اونوقت یه نفر به خونوادتون اضافه می کنیاااااااا Yosef.gif Yosef.gif


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - jahanagahi - 05-01-2013 11:02 PM

خانم سیدی عزیز : هم خودتان گل هستید و هم همسر گرامی و دوست داشتنی جناب سیدی زاده عزیزم.

رضا جان هم خودت خوبی و هم همسر گرامی و هم فرزند گلتان .شعر بسیار زیبا و با احساسی بود.
مسافرت بعدی برایت جشن پتو برگزار میکنیم و هزاران شاخه گل بر سر و رویت می ریزیم.



RE: سفرنامه اصفهان 1392 - safari-cht - 05-01-2013 11:14 PM

وووواااااااااااایییییییی دوســـــــــــــــتـــــــــــــــاااااااااااااانننننننن

دیدین چی شــــــــــــــــــد؟؟؟؟؟

آخرش آقای قربانیان یادشون رفت جک پراید رو برامون تعریف کنننننننن.
SadSadSad

آخــــــــــــــــه چـــــــــــــــرررررررررررررررااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - jahanagahi - 05-02-2013 12:32 AM

(05-01-2013 11:14 PM)safari-cht نوشته شده توسط:  وووواااااااااااایییییییی دوســـــــــــــــتـــــــــــــــاااااااااااااانننننننن

دیدین چی شــــــــــــــــــد؟؟؟؟؟

آخرش آقای قربانیان یادشون رفت جک پراید رو برامون تعریف کنننننننن.
SadSadSad

آخــــــــــــــــه چـــــــــــــــرررررررررررررررااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟

عزیز من بعلت گرفتاری نتوانستم جوک پراید را که یکی میره خواستگاری و میگه پراید دارم و آخرش گندش در میاد که پرادو داره را یک روز سر فرصت بازگو میکنم تا از ته دل بخندید.25r30wi25r30wi25r30wi


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - jahanagahi - 05-02-2013 12:57 AM

ای کاش مسافرت این جمعه بود.SmileSmileSmile


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - ali mohammady - 05-02-2013 01:43 AM

آخ اخ اخ خانم صدفی ما شدیم پاستوریزه؟ من خودم اندازه 150 نفر
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه دیگه خوب اندازه خودم که میتونم یه دره قلیون بکشم؟اصلا قلیون نمیکشیدم حداقل میتونستم چایی که بخورم

بعدش میومدم به همه میگفتم اندازه 150 نفر قلیون کشیدم!!!!


RE: در سفر اصفهان دلت بیشتر برای کدام عزیز تنگ شده؟ - ali mohammady - 05-02-2013 02:42 AM

دوستان ظاهرا همه منتظرن دوباره منو ببینن و حمله کنن بهم مخصوصا گروه 3 تفنگ دار که کلا تشنه بهخون من
مخصوصا سبحان که منو مفت مجانی صادر کرد به روس ها رفت و دریغ از یه ریال همه ی پول صادرات رو خودش خورد

راستش بیشتر از همه دلم برای همه تنگ شده

مخصوصا اقای قربانیان اقا کامیار و حمزه و احمد قدسی که واعا ازشون خیلی چیزا یاد گرفتم

از اقای قربانیان یادگرفتم که"میشود به شرط انکه بخواهیم" و این که عاشق شوم

از احمد قدسی یاد گرفتم"جرو دیگه باید ببینم و بیشتر فکر و تمرکز کنم"واقعا اقای قدسی تمرکز و ریز بینی فوق العاده ای دارن

اقا کامیار و خانم معاون یاد گرفتم که"ایده خودم رو مثل بچه ام دوست داشته باشم

از حمزه یاد گرفتم که"همیشه شاد باشم و پر انرژی و برای شادیم هزینه کنم"همون طور که حمزه از اصفهان تا تهران رو برای همراه بودن با عزیزان انجمن برگشت

از فرهاد قربانی یادگرفتم"اقدام کنم و از بازاریابی نترسم"

از اقا میر عباس "متفاوت بودن و این که قبل از شروع کار دقیقا روی اون کار تحقیق کرده باشم"رو یاد گرفتم (تحقیق در مورد عطاری ها)
از خانم صدفی "خنده رو بودن رو یاد گرفتم"البته تنهایی رفتن به قهوه خونه رو هم یه ذره یاد گرفتم

از محمد شموسی"این که اونقدر عروسی نکنم تا همه بخوان برام زن بگیرن"خوش بحالت چه حالی میکنی

از سبحان هیچی جز خوردن و کتک زدن یاد نگرفتم

از اقای سیدی زاده"باور قلبی رو یاد گرفتم و این که ایده هایی که برای کار دارم رو عملی کنم"

از احمد رضایی"متخصص شدن در کار و پشتکار رو یاد گرفتم"کسی که بخاطر کارش شبا کمتر خوابیده

از حبیب طوسی"دل رحم بودن و احساسی بودن" رو یاد گرفتم

از پارسا"کارکردن همراه با ادامه تحصیل و انداختن عکس تکی و تنها رستوران رفتن"اونم چه رستورانی رو یاد گرفتم(حداقل یه پر کاهو میووردی بخوریم)

از خانم دولتی"حرفه ای نقش بازی کردن"(بازی مافیا همه ما رو گول زدین)یاد گرفتم

از اقای قهرمانی"سکوت"رو یادگرفتم

از مهیار و مهدی گل محمدی یاد گرفتم"از دست فروشی نترسم"

از سبحان دوباره یادگرفتم"اول بگم بته کتاب میدم،بعد بفهمم کتاب تو بازار گرون شده بعد بگم کتاب رو بهت نمیدم"

از رامان هم یاد گرفت"میشه کتک خورد وشاد بود"همون طور که دوستان شاهد بودن رامان هنگام کتک خوردن از ....چقدر شاد بود

از اقای مردانیان"خوب حرف زدن"رو یاد گرفتمواقعا خیلی خوب حرف میزدین

الان دیر وقته دیگه چیزی به مخم نمیرسه اگه شما هم چزی از من یاد گرفتین مثلا مثل یه مرد کتک خوردن یا قرار رو بر فرار ترجیح دادن رو یاد گرفتین بهم بگین

راستی کلا خصوصی و عمومی کتک خوری اصولی رو دنبال مجوزهاش هستم

کلا خیلی چیزها از همه عزیزان یاد گرفتم

اهان
از کتایون خانم"صداقت رو یاد گرفتم"باور کنید اصلا نمیتونستن نقش بازی کنن و با بنده در بازی مافیا و پلیس همکاری داشتن و هیشکی نفهمید ما باهم همکاری میکنیم حتی وقتی که من مافیا بودم و کتایون خانم پلیس باز هم باهم همکاری میکردیم اصلا انگار 150 سال بود همکار بودیم