سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
لطیفه ها - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+--- موضوع: لطیفه ها (/showthread.php?tid=6816)



RE: لطیفه ها - Divar - 09-24-2013 11:31 PM

من حاظرم آمونیاکِ خالص تنفس کنم
ولی بوی ماه مهر ب مشامم نرسه...:|


RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-25-2013 12:07 AM

رفتم سم بخرم واسه سوسک
یارو میگه میخوایین سریع بمیره ؟
- تو دلم میگم په نه په میخوام شکنجه اش بدم ازش اعتراف بگیرم


RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-25-2013 12:13 AM

این پسرا که خوش قد و قامتن خوش استایلن
هر لباسی بپوشن بهشون میاد
با همه سگ اخلاقن با تو مهربون
اینا که آدم از نگاه کردن بهشون سیر نمیشه
هرچی نگاه میکنی هیچ نقصی ندارن
هیچ وقت شیش تیغ نمیکنن
اینا.......
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

خطای دید هستن اصلا وجود خارجی ندارن
باور کن !!


RE: لطیفه ها - Elixir - 09-25-2013 03:54 PM

[تصویر: 36305173488583392056.jpg]



RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-26-2013 12:20 AM

خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید. از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟ فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی داشت.
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی طولانی امیدوار شده بود، چند عمل زیبایی انجام داد.
پروتز ، لیپوساکشن، جراحی بینی، تزریق لب و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد. خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. ولی وقتی برای رسیدن به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!!
زمانی که با فرشته مرگ روبرو شد گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟

فرشته پاسخ داد:
عــــه! تویی؟؟؟ ببخشید! وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!


RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-26-2013 12:21 AM

یه خانمی با ماشین توی جاده در حال رانندگی بود و آقایی هم داشت با ماشین خودش توی همون جاده تو باند مخالف رانندگی میکرد!
وقتی این دو به هم رسیدند؛ خانم شیشه ی ماشینش رو پایین میکشه و خطاب به آقا فریاد میزنه:حیووووووووون ...!!!!
آقا هم بلافاصله داد میزنه : میمووووووون ....!!!
بعدم هر دو به راه خودشون ادامه میدن و آقاهه کلی به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه ای که نشون داده بود خوش به حالش شده بود! فقط وقتی سرپیچ بعد رسید یه گوزن با شدت خورد توی شیشه ی جلوی ماشین ..!

نتیجۀ اخلاقی:
مردها هیچوقت واقعا سعی نمی کنند بفهمند که زن ها دارن تلاش میکنند چی بهشون میگن..!


RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-26-2013 12:33 AM

ﻋﺎﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺯﺩﻥ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺟﻨﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟دیگه عرضی نداشتم حموم رفتید التماس دعا:


RE: لطیفه ها - Delta.H - 09-26-2013 09:25 PM

عاقا من یه ایده توپ دارم!
اونم اینه که دیوارای حموم رو از جنس لیف درست کنن
که آدم راحت مثل خرس کمرشو بکشه به دیوار دیگه
اینهمه مشقت برای لیف کشیدن کمر نکشه!
بعله یه همچین ایده هایی داریم ماYosef.gif


RE: لطیفه ها - Divar - 09-27-2013 04:11 PM

شاخای ف/ی/س/ب/و/ک با روپوش مدرسه توی مترو نبینیم صلوات!


RE: لطیفه ها - MARYAR - 09-28-2013 07:56 PM

ﺑــﺎﺑــﺎ ﺑــﺰﺭﮔــﻢ با کمر دولا ﺭﻓــﺘــﻪ
ﺩﺍﺭﻭﺧــﻮﻧــﻪ ﻋــﺼــﺎ ﺑــﮕــﯿــﺮﻩ؛ﯾــﺎﺭﻭ ﻣــﯿــﮕـــﻪ :
ﭘــﺩﺭ ﺟــﺎﻥ , ﻋــﺼـــﺎ ﺑــﺮﺍﯼ ﮐمر دردت می خوای؟
ﺑــﺎﺑـــﺎ ﺑــﺰﺭﮔــﻢ :
ﻧــﻪ ﻋــﺰﯾــﺰﻡ ﺣــﻀــﺮﺕ ﻣــﻮﺳــﯽ کلاسهای تبدیل عصا به اژدها گذاشته؛دارم میرم اونجا ..!

ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻴﺮﻳﻨﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ