سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106)
+--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37)
+---- انجمن: اهداف (/forumdisplay.php?fid=68)
+---- موضوع: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ (/showthread.php?tid=5341)

صفحه ها: 1 2


اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 11-19-2012 12:22 AM

سلام شبانگاهی به همه عزیزان انجمن
در این تاپیک راجع به اهداف و ایده هایی که مدنظر ما هست و در ذهن پرورش میدیم بحث می کنیم و علت و چرایی بد بودن و یا خیلی خوب نبودن و موفقیت کامل نداشتن اون رو مورد بحث قرار می دیم.

مباحثی ک در این تاپیک به آن ها خواهیم پرداخت:

  1. تفکرات ما چ عیبی دارد؟
  2. تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی؟
  3. اهداف میلیاردری یا کسب در آمد؟
  4. ایده ها باید چگونه باشند؟
  5. ایده های میلیاردری یا ایده های کسب در آمد؟


همراه باشید با این تاپیک. سعی می کنم تمام دانسته هایم را در این زمینه بیان کنم :-)


پ.ن۱: لطفا عزیزان در این تاپیک چیزی ننویسند. در صورتی ک عزیزان نظر، پیشنهاد و یا سوالی دارند لطفا در این تاپیک - کلیک کنید! بنویسید.
پ.ن۲: لطفا بعد از اینکه بحث کمی جدی شد در نظر سنجی تاپیک شرکت کنید.



RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 11-20-2012 12:48 AM

بسم الله الرحمن الرحیم

خب با توکل به خدا شروع می کنیم. انشاالله بحث خوبی باشه و همه استفاده کنیم.

اول از همه یه سری تعاریف اولیه رو با هم مرور می کنیم تا سر یک سری چیز ها ب توافق برسیم و بدونیم راجع ب چی داریم صحبت می کنیم :-)


تفکر چیست؟

بطور ساده، تفکر جریانی است در ذهن که طی آن معلومات و دانسته های خود را به نحوی مناسب در کنار هم قرار می­دهیم تا بتوانیم به یک نتیجه­ی جدید برسیم. البته ممکن است این نتیجه قبلا توسط دیگران بدست آمده باشد. همچنین ممکن است خود فرد قبلا ب این نتیجه رسیده باشد اما با توجه به شرایط جدید و بعضی معلومات متفاوت به آن نتیجه رسیده باشد که به همین دلیل ه آن نتیجه ی جدید می گوییم.
  • ویناک: « تفکر سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت فعلی است».
  • سولسو: «تفکر فرایندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیلة تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد».
  • ایسون: « فرایندی رمزی و درونی می داند که منجر به یک حوزه شناختی می‌گردد که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می‌دهد.»
  • خواجه عبدالله انصاری: « تفکر جستجو نمودن بصیرت است برای رسیدن به مقصود و نتیجه.»
  • تفکر یعنی رام و اهلی کردن فکر.
  • تفکر یعنی باغبانی و پرورش فکر.

جمع بندی:

تفکر، کنترل هدفمند فکر است
تفکر یعنی کیمیاگری فکر



برای تفکر، باید معلوماتمان را کنار هم بگذاریم و در واقع آن­ها را با هم ترکیب کنیم. سبک تفکر، یعنی روشی که برای ترکیب کردن معلوماتمان بکار می­بریم که منجر به دستیابی به نتایج مختلفی می شود. به عنوان مثال دو نفر با نام ها متفکر۱ و متفکر۲ را فرض کنید. این ۲ نفر اطلاعات و معلومات یکسانی را در اختیار دارند. بعد از مدتی تفکر هر دو ب نتایجی می رسند. با بررسی نتایج متوجه می شویم که تفاوت هایی بین نتایج هست که علت آن سبک تفکر متفاوت هست.

پ.ن: کتاب " خلاقيت جوهره كارآفريني " نوشته مهندس جليل صمد آقايي (انتشارات مركز كارآفريني دانشگاه تهران) در اینباره توصیه می شود :-)


RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 11-27-2012 06:42 PM

گاهی شما با هدف قله ای، مسیری را با تمام قوا به پیش می روید، دقیقه ها، ساعت ها و روزها را گذر می کنید و هنگامی که به نوک قله می رسید، می بینید که مسیر اشتباه بوده است، و قله اصلی تازه نمایان می‌شود.

[تصویر: h8helcwzpce5n3ofqv8o.png]
شاید این به این دلیل است که کوتاهی قامت تجربه های شما، نگذاشته بوده که شما قله اصلی را ببینید و یا شاید برای صعود به قله اصلی شما نیازمند آن بودید که ابتدا به قله کوچک تری صعود کنید!

نتیجه!؟
حال که ایستاده بر نوک قله کوچک هستید، بندهای پوتین های خود را سفت کرده، با نفسی تازه و امیدی سرشار به صعود قله بزرگ تر اندیشیده و شروع کنید...! :-)


هدف چیست؟ - yu3f - 11-28-2012 12:30 PM

هدف چیست؟
خواسته‏ای دقیق، ملموس، دست یافتنی، دارای اندازه و مختصات دقیق، کاملا روشن و مشخص است.
هد‌ف یک نتیجه یا پیامد‌ مشخص و اند‌ازه پذیر (قابل اند‌ازه‌گیری) است که فرد‌ می‌خواهد‌ د‌ر یک چارچوب زمانی خاص به آن د‌ست یابد‌. هد‌ف جهت‌گیری به سوی مقصد‌ را هد‌ایت می‌کند‌

[تصویر: xnd8cjbwxw4yxbo34rpe.jpg]
چند مثال:
  • هدف های مالی --> به د‌ست آورد‌ن یک د‌رآمد‌ مشخص - می‏خواهید ۱ میلیارد تومان پول به صورت نقد داشته باشید و یا ماهانه واریزی به حسابتان ۱۵ میلیون تومان باشد.
  • هدف های شغلی --> به دست آوردن شغلی خاص - می‏خواهید در گوگل استخدام شوید! و یا می خواهید یک کارخانه پتروشیمی راه اندازی کنید. یا یک فروشگاه اینترنتی اجرا نمایید.
  • هدف های اخلاقی --> به دست آوردن خلقیات خاص - می‏خواهید همیشه سروقت در قرار ها حاضر باشید (اصطلاحا on-time باشید) و یا دروغ نگویید. یا در رابطه با اجناستان مبالغه نکنید.
  • هدف های اجتماعی --> به دست آوردن روابط اجتماعی - با شخص خاصی ارتباط برقرار کنید یا با کسی ک دوست دارید ازدواج کنیدیا فرزندان دختر و پسر با خصوصیاتی خاص داشته باشید.

در روانشناسی هدف، کلمۀ انگلیسی SMART  (به معنی باهوش) ریشه انتخاب اهداف در نظر گرفته می شود:هر حرف این کلمه ابتدای کلیدواژه های انتخاب هدف است :

  1. Specific : هدف باید مشخص و معین باشد. (به عنوان مثال هدف آقای نصرتی --> خرید یک دستگاه شورلت آمریکایی)
    هد‌ف نا مشخص: ‌ وقت بیشتری با فرزند‌انم بگذارنم.
    هد‌ف مشخص: ‌ کتابخوانی برای فرزند‌انم سه بار د‌ر هفته و هر بار حد‌اقل 30 د‌قیقه.
    هد‌ف نامشخص: ‌ رابطه‌ام را با همسرم بهتر کنم.
    هد‌ف مشخص: هر هفته یک کار مشخص که او د‌وست د‌ارد‌ را برایش انجام د‌هم، ‌د‌ر شستن ظرف ها و کشیدن جارو برقی کمکش کنم.
  2. Measurable : هدف بایستی قابل اندازه گیری باشد. یعنی حتی جزییات آن را هم بتوان مشخص کرد: (به عنوان مثال هدف آقای یوسف Yosef.gif --> خرید یک دستگاه پژو ۲۰۶ تیپ ۲ سفید با ABS و Airbag مدل ۸۹ با بیمه با رنج قیمت ۱۶ تا ۱۷ میلیون!)
    هد‌ف غیر قابل سنجش: من بایستی تا فروردین 1393 ثروتمند‌ شوم.
    هد‌ف قابل سنجش: ‌ من بایستی تا فروردین 1393 سرمایه ۱ میلیارد تومانی (شامل پول نقد و ملک) د‌اشته باشم.
  3. Attainable : هدف قابل دسترسی و در دسترس باشد. (یک عدد اتومبیل لامبورگینی ۲۰۱۲ آخرین مدل که در دنیا شاید فقط ۱۰ تا تولید شده تقریبا در ایران در دسترس نیست! خب یعنی انتخاب پژو یا لکسوس ک در دسترس است انتخابی بهتر است) -- همچنین اهداف نبایستی خیلی خیلی زیاد بزرگ و عجیب باشد! زیرا رسیدن به اهداف بسیار بزرگ نیازمند کسب موفقیت‏های پی در پی کوچک و در نهایت آمادگی برای رسیدن به اهداف بزرگ و در نتیجه کسب موفقیت‏های بزرگ است. (رجوع شود به پست قبلی در مورد فتح قله!) Idea
  4. Relevant : هدف می بایست مطابق با علاقه و خواست فرد باشد. (به عنوان مثال --> استاد قربانیان به اتومبیل مشکی علاقه دارد از نوع شاسی بلند Yosef.gif) – البته علاقه ای که منجر به موارد غیر کاربردی و بیهوده باشد را نبایستی در اهداف قرار داد! اما بر خلاف این موضوع، شاید شخص به موردی علاقه نداشته باشد اما بداند اگر به آن مورد علاقه داشته باشد در نتیجه هدفی موثر و مفید فایده خواهد داشت. در این مواقع می بایست از طرق مختلف ایجاد علاقه کرد.
  5. Time-Bounded : هدف چیزی است که حتما حتما حتما بایستی در یک بازه زمانی مشخصی تعیین شود و شخص برای دستیابی به آن محدود به زمان باشد. (به عنوان مثال این تاپیک - کلیک کنید!) -- اهداف می بایستی در یک بازه زمانی متعادل باشد. بازه زمانی ۱ ماه تا حد اکثر ۲ سال قابل قبول است. اما اهداف بلند مدت تر و کوتاه مدت تر چندان مناسب به نظر نمی آید. هرچه زمان رسید‌ن معقول‌تر و کوتاه‌تر باشد‌، برای د‌ستیابی به آن تمرکز و تلاش بیشتری خواهد‌ شد‌.


آیا می دانید به انتخاب هدفی که ۵ مورد بالا در آن رعایت شده باشد چ گفته می شود؟
انتخاب هوشمندانه


یک بررسی واقعی:
انجام یک پژوهش د‌ه ساله د‌ر د‌انشکد‌ه‌ی علوم بازرگانی د‌انشگاه شیکاگو نقش هد‌ف گزینی را به خوبی نشان می‌د‌هد‌. از د‌انشجویان ترم آخر د‌ر خصوص اهد‌افشان پس از فارغ‌التحصیلی سئوال کرد‌ند‌. از آن‌ها پرسید‌ه شد‌ که پس از فراغت از تحصیل چه می‌خواهند‌ بکنند‌؟ و چه برنامه‌هایی برای خود‌ تد‌ارک د‌ید‌ه‌اند‌؟ ‌
83 د‌رصد‌ د‌انشجویان گفتند‌ که هیچ هد‌فی را هنوز تعیین نکرد‌ه‌اند‌. 14 د‌رصد‌ هد‌فی را به صورت جسته - گریخته د‌ر ذهن د‌اشتند‌ و فقط 3 د‌رصد‌ اهد‌اف مشخص و معینی را برای خود‌ نوشته طراحی و برنامه‌ریزی کرد‌ه و آن‌را به صورت مکتوب د‌ر آورد‌ه بود‌ند‌. Exclamation

پس از د‌ه‌سال همگی آنان مجد‌د‌اً مورد‌بررسی پرسشنامه‌ای قرار گرفتند‌ و به لحاظ سطح پیشرفت و د‌ستاورد‌های حرفه‌ای - مالی مورد‌ مقایسه قرار گرفتند‌. افراد‌ی که اهد‌اف ذهنی پراکند‌ه‌ای را به صورت جسته و گریخته د‌ر ذهن د‌اشتند‌ (طرح مبهمی از آنچه می‌خواهند‌) 3 برابر افراد‌ بی هد‌ف د‌ستاورد‌ و پیشرفت د‌اشتند‌، ‌ افراد‌ی که اهد‌اف مکتوب و مشخص تعریف کرد‌ه بود‌ند‌ (3 د‌رصد‌ افراد‌ هد‌فمند‌) د‌ه‌برابر افراد‌ بد‌ون هد‌ف د‌ستاورد‌ حرفه‌ای - شخصی د‌اشتند‌. Idea

پ.ن: انشاالله در پست بعدی در باره مکتوب کردن اهداف و چگونگی دست یابی به اهداف صحبت خواهیم کرد. Yosef.gif


چرا باید اهداف خود را مکتوب کنیم؟ - yu3f - 12-13-2012 04:30 PM

چرا باید اهداف خود را مکتوب کنیم؟

[تصویر: idea-storybook.jpg]
استاد گرامی، جناب قربانیان مثال خوبی را در تاپیک دیگری زدند.

(12-12-2012 10:26 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:   توضیحی میدهم و امیدوارم عزیزان ادامه توضیح را خود بنویسند.

در این انجمن ماهها است عضو هستیم:

چه مطلبی را یاد گرفتیم؟
چه مطلبی را یاد دادیم؟

اکنون می نویسم : هیچی.
چرا هیچی؟
چون چیزی یادم نمانده.
حالا اگر دفترچه ای داشتیم و بر رویش می نوشتیم : دفترچه موفقیت و روزانه یاد داده و یاد گرفته ها را بطور خلاصه می نوشتیم در موقع جواب دادن به سئوال دفترچه را باز میکردیم و عالی توضیح می دادیم.
[b]هدف هم به همین صورت است.

ونتیجه را این چنین نوشتند:

(12-13-2012 12:37 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  هدف : رسیدن به اهداف
ابزار: یک دفترچه با نام دفترچه موفقیت

به عکس زیر دقت کنید. به نظرتون این خانم کوچولو چرا کارهاشو تو دفترش یادداشت کرده؟
[تصویر: ro0129.jpg]


این خانم کوچولو نوشته چون می خواد متمرکز بشه رو کارش. باید بدونه چیکارا داره تا قبل اینکه بره تو پارکینگ با همسایه ها خاله بازی کنه یا دوچرخه سواری، تکالیفشو انجام داده باشه. و برای اجازه گرفتن از پدر و مادرش این دفتر رو نشون میده و بهشون میگه ک به اهداف داخل دفترچه رسیده و حالا میتونه بره تفریح کنه!

چ ربطی ب ما داره؟ ما ک ی خانم کوچولو یا آقا کوچولو نیستیم؟ دقیقا. درسته لازم نیست شما به کسی دفترچه خودتون رو نشون بدید. اما! ب خودتون باید نشون بدید. اگر در دراز مدت به هیچ یک از اهدافتون نرسید این شمارو ناامید و مایوس می کنه و به شما تلقین می کنه ک توانایی ندارید! اما با دیدن اهدافی ک بهش رسیدین انرژی مضاعف می گیرید. حتی برای کارهای روزانه هم همینطور. اگر ننوشته باشید در جایی و هزاران هزار کار هم کرده باشید در آخر شب قادر ب شمردن بیش از ۵ تا ۱۰ فعالیت نیستید! و احساس یاس و ناامیدی می کنید! میگویید: " ۲۴ ساعت گذشت! ۱ روز از عمرم تمام شد! برای چ؟ چکار کردم؟ هیچ! همین ۲ کار!؟ " در صورتی ک اگر در دفتری بنویسید با خط زدن هر کاری ک انجام می دهید یک انرژی مضاعف می گیرید. علاوه بر اینکه آخر شب قبل از خواب یک رضایت نسبی به خود دارید (و البته اگر ناراضی هستید علت را می دانید) می توانید برای فردای خود برنامه ریزی بهتری انجام دهید تا فعالیت های بیشتری را ب انجام رسانید!


خب؛ چرا مکتوب کنیم؟
مهمترین مسئله ب نظر من اینه ک وقتی یک نفر اهدافش رو می نویسه، نسبت ب اون ها احساس تعهد پیدا می کنه.

مثالی از چارسوق خودمان عرض می کنم. بنده به همراه ۳ نفر شریک دیگر ۱۰۰٪ موافق راه اندازی شرکت چارسوق بودیم. با تمام مواردی ک در ذهنمان بود. بعد از ۳ هفته یک روز ب خودم آمدم دیدم هنوز در پله 0 هستیم! خیلی فکر کردم و تمام جلسات و مکالمات تلفنی و اینترنتی رو مورد بررسی قرار دادم! انرژی زیادی صرف شده بود. پول بنزین و موبایل هم قابل حساب بود. پس چرا!؟ چون فقط حرف بود! چیزی مکتوب نبود. تعهدی نبود.
در راه برگشت به تهران، منصرف شدم. برگشتم و برای بعد از ظهر جلسه ای ست کردم. همه را جمع کردم. گفتم: " چون چیزی مکتوب نیست، تعهدی نیست! و چون تعهدی نیست، پیشرفتی در کار نیست! " همه موافق بودند! مکتوب کردیم. وظایف را مکتوب کردیم و اهداف را مکتوب کردیم. بعد از آن جلسه کار ها با سرعت چندین برابر انجام شد چون تعهد ایجاد شد!

هر گاه كه سر يك دو راهي قرار بگيريد از قبل تصميم خود را گرفته ايد چون شما از خود مي پرسيد كدام راه براي رسيدن به هدف مناسب تر است؟ اين دوراهي ها هر روز هر هفته و هر ماه در برابر ما سبز مي شوند و اگر راه ما مشخص نباشد، سبب افزايش فشار و تنش و در نهايت خستگي مي شوند.

هنگامی ک شما اهدافتان را می نویسید به موارد زیر دست می یابید:
۱- اهداف از آرزو (Dream) تبديل به Vision ميشود و در ذهن ما تثبيت ميگردد.
به قول استاد بهداد عزیز، Vision یعنی تجسم آینده در زمان حال
۲- با نوشتن اهداف ، قدرت تغيير و به روز كردن اهداف در ذهن ما به وجود مي آيد و ما ميتوانيم اهداف بهتر و قوی تری را جايگزين اهداف قبلی کنيم.
۳- پس از نوشتن اهداف ، انسان نسبت به آنها تعهد پيدا ميكند. بدينگونه كه با نوشتن اهداف و تعيين جزئيات آنها و تكرار آنها در ذهن ، ايمان به آن اهداف در ذهن ما به وجود آمده و با ايمان آوردن به اهداف خود در ما نيروي دروني و انگيزه جهت رسيدن به آن ايجاد ميشود.
۴- نوشتن اهداف به زندگي جهت مي دهند. انسان بی هدف هر ثانیه به یک سو می رود. با هر بادی به سمتی می رود. در نهایت با گذر سالها می بیند که به چیزی نرسیده و فقط به این سو و آن سو می رفته است!
۵- با نوشتن اهداف، افراد قابليت زمان بندي پيدا مي كند. یعنی می توانند برای رسیدن به اهداف زمان بندی کرده و فعالیت های خود را بر اساس دستیابی به زمان بندی اهداف انجام دهند. هنگامی ک اهداف مکتوب نیست شما تعهدی برای رسیدن به هدف در زمان خاص ندارید.
۶- با نوشتن اهداف شخص می تواند هزينه رسيدن به آنها را ميتوان تخمين بزند. برای رسیدن به هدفی که ۱ ماه دیگر فرصت دارید،‌قطعا هزینه مالی و فعالیت کاری (هزینه معنوی) بیشتری لازم است.
۷- با نوشتن اهداف می توان به موانع احتمالي بر سر راه دستیابی به اهداف پی بردو قبل از رویارویی با مشکلات در صدد راه های برطرف کردن آن ها برآمد.
۸- Path یا مسیر در زندگی انسان بسیار اهمیت دارد. قبلا هم اشاره ای ب سریال Flash Forward کردم. در این سریال می بینید در یکی از قسمت ها فردی مسیر های رسیدن به اتفاقات آینده را می کشد. مسیر ها (Path) متفاوت است اما نتیجه یکی است. همیشه در همه عرصه های زندگی انتخاب بهترين مسير براي رسيدن به هدف مهم است. با نوشتن اهداف می توان به شناسایی بهترین مسیر برای دستیابی اهداف پرداخت.
۹- افراد با نوشتن اهدافشان می توانند نيرو و انگيزه دروني بسيار قوي و با شدت زیادی را در جهت حركت به سمت اهداف در خودشان ايجاد کنند.

همانطور ک قبلا هم گفتیم تعیین اهداف بر اساس تعدادی روال باید انجام پذیرد. از همین روال ها در نوشتن اهداف هم استفاده می کنیم. ازجمله این روش ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
  • اهداف را می بایست با بيشترين جزئيات و مشخصات نگاشت. مثال در پست های قبل گفته شده است.
  • اهداف را می بایست به دو دسته تقسیم کرد. تعيين اهداف به صورت كوتاه مدت و بلند مدت. همانطور ک قبلا هم گفته شد با انجام اين كار، هنگام رسيدن به نتیجه و دستیابی به اهداف كوتاه مدت، احساس شعف به فرد دست می دهد و به این نتیجه می رسد که مسير طي شده درست است و این امر انگيزه و انرژي لازم جهت ادامه راه برای دستیابی به سایر اهداف کوتاه مدت و الاالخصوص اهداف بلند مدت را افزايش می دهد.
  • قانون ۵۰-۵۰ را در نوشتن اهداف رعايت کنید. اهداف را نه آنقدر كوچك و بي ارزش در نظر بگیرید که انگیزه ای برای دستیابی به آن نداشته باشید و نه آنقدر بزرگ و دست نيافتني که مطمئن باشید به آن نمیرسید. (با دیوار ذهنی اشتباه نشود. اهداف کم کم بعد از دستیابی به اهداف دستیافتنی تر می تواند بزرگ و بزرگ تر شود.)
  • همیشه سعي كنيد دیگران را هم در اهداف خود سهیم کنید. به عنوان مثال به همسرتان قول خرید منزل با مشخصات خاصی را تا زمان خاصی بدهید. می گویند اديسون قبل از هر اختراع، قول آن را در يك زمان مشخص به مردم مي داد.
  • یکی از مهمترین نکات در مکتوب کردنن اهداف این است که به هنگام نوشتن اهداف می بایست تنها و تنها (فقط و فقط) بر روي آنها متمرکز بود و فوكوس كرد و باید از پرداختن به مسائل غير مرتبط با اهداف دوری کزد


به قول دوستی:
"تواناييهاي يك فرد بي هدف همچون قدرت بمب اتم در دست يك كودك بي اطلاع ميباشد"


نتیجه!؟
چرا بايد اهداف را مشخص كرد؟ " چون شما را روي مقصد متمركز نگه مي دارد. "

بعد از این همه صحبت حالا چ کنیم؟
دفتری بگیرید و شروع کنید! بله همین الآن شروع کنید! اهدافتان را بنویسید!

پ.ن: در پست بعد وارد مبحث دوم می شویم. مبحث بعدی " تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی " است. امیدوارم مباحث مفید بوده باشه و انگیزه پیگیر بودن مطالب رو ب شما بده :-)
پ.ن۲: برای اینکه این مطالب فایده ای داشته باشد از خوندن صرف دوری کنید. شروع کنید. به توصیه های گفته شده عمل کنید و بنویسید. با هم نتیجه شگرف آن را خواهیم دید :-)


خواهش! - yu3f - 12-13-2012 05:57 PM

نکته پایانی در باره نحوه نوشتن در دفتر اهداف یا دفتر موفقیت:

دفتری که گفته شد را انتخاب کنید. دفتری باشد ک هربار میبینید از دیدنش لذت ببرید. اگر حوصله دارید می توانید به صورت دستی خودتان درست کنید. اگر حوصله ندارید از یک دفتر و یا سررسید زیبا استفاده کنید. زیبایی را همیشه در کارهایتان لحاظ کنید.
دفترتان را به چند قسمت تقسیم کنید. برای هر قسمت عنوانی قرار دهید. به عنوان مثال قسمت اول را با عنوان ثروت بگذارید. قسمت دوم را تحت عنوان شغل مشخص کنید. قسمت بعد همسر، قسمت بعد تفریحات و الی آخر. به این صورت دسته بندی کنید. در هر قسمت اهداف مرتبط با آن را با خطی زیبا و با حوصله بنویسید

فکر نمی کنم نیاز به توضیح بیشتری باشه :-) شروع کنید!

همه با هم موفق تر باشیم :-)


در پست بعد راجع به " تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی " خواهیم پرداخت.
تا زمان پست بعدی از شما خواهشی دارم. به عکس زیر نگاه کنید و به آن فکر کنید. نترسید از اینکه ۱ ساعت به یک عکس ساده فکر کنید! فکر کنید!
[تصویر: sarmashgh.jpg]

این فایل موسیقی رو هم دانلود کنید! برای دانلود اینجا کلیک کنید!

لطفا به این موسیقی هم گوش کنید. احتمالا خواننده اش را می شناسید. کمی فکر کنید به این Track. به این خواننده.

این خواهشی است از تمام عزیزانی ک این تاپیک را پیگیری می کنند. برای مبحث بعد نیازمند آنم که شما این عکس و این موسیقی را شخم بزنید!


RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 01-07-2013 02:31 PM

امروز فکر می کنم وقت نمی شود ک در مورد تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی صحبت کنیم. انشاالله ب زودی (یکم مشغله زیاد است!)
امیدوارم ب پست قبل دقت کرده باشید. موزیک رو هم دانلود کرده و گوش کرده باشید و ب سوالا و حرفام فکر کرده باشید.
این نکته رو هم در نظر بگیرید. انشاالله پست بعد راجع ب " تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی " خواهد بود.

همه انسان ها برای پایان زندگیشان تفکری دارند. تفکر غالب در بین تمامی انسان ها یکی از سه مورد زیر است (شاید مورد دیگری هم باشد اما این سه غالب هستند)
  • بعد از این زندگی و پس از مرگ، دنیای دیگری وجود دارد که بر اساس فعالیت های این دنیا در آن دنیا بهره مند خواهیم شد (اعتقاد ب معاد و قیامت)
  • پس از این زندگی و پس از مرگ، روح از بدن جدا شده و در غالب دیگری ب همین دنیا بر می گردد (در غالب انسان یا حیوان یا ...)
  • با پایان این زندگی همه چیز ب پایان می رسد و روح یا باقی مانده ها تبدیل ب انرژی شده و در کائنات پخش می گردد

در این تاپیک نه می خواهیم بحث فلسفی کنیم و نه بحث دینی. ما هنوز در تاپیک اهدافمان چ اشکالی دارد هستیم!

خب! پس علت بیان این کلمات چه بوده است!؟

این پست در این تاپیک این هدف را دنبال می کند:
آماده تر شدن ذهن برای پست بعدی! هم این پست و هم پست بعد با این هدف نگارش شده است!

ببینید دوستان، شما به هرکدوم از این سه نگرش ک اعتقاد داشته باشید، فرقی نمی کند!
در نگرش اول کسی ک ب روز معاد اعتقاد دارد می داند ک براساس کاشته های این دنیا برداشتش را در دنیای پس از مرگ می گیرد.
در نگرش دوم اگر در غالب هر موجودی از جمله انسان هم ب این دنیا بازگردد باز هم از تجربیات قبلی و زندگی قبلی (با فرض قبول این نگرش) خبری نیست. یعنی شروع از صفر!
در نگرش سوم هم یعنی هرچه هست همین ۶۰-۷۰ سال و نهایتا ۱۲۰ سال این دنیاس و تمام.

آیا پی ب نقطه اشتراک هر سه مورد بردید؟
نقطه اشتراک هر ۳ نگرش این است--> حداکثراستفاده از عمرمان در این دنیا!

فرقی نمی کند این جمله را از معصوم قبول داشته باشید یا از یک اندیشمند امریکایی مهم این است:
معصوم (ع): کسی ک دو روزش یکسان باشد از ما نیست
تفکر غربی: کسی ک دو روزش یکسان باشد بازنده (loser) است
این یک اصل همیشه درست! است.

پس؟ باید قدر تک تک ثانیه هایی ک از عمرمان می گذرد را بدانیم. بنده ک در حال تایپ این حروف و کلمات و جملات هستم شاید ۱۰۰ ثانیه از عمرم گذشت! شاید به اندازه ۱ سال در کل طول عمرم در انجمن گذشت!
ثانیه هایی ک دارند از دست می روند و هیچگاه بر نمیگردند!

نتیجه؟
بایستی قدر تک تک لحظات را بدانیم. بایستی هدف دار جلو برویم و بر اساس اهدافمان از این سرمایه ک ب جرات می توان گفت بزرگترین سرمایه ما (عمرمان) هست استفاده کنیم.

کلام آخر؟
باید هدف داشته باشیم. اهداف مکتوب. باید تصمیم بگیریم نه مثل همه. آیا همه مردم دنیا موفق اند؟ برنده اند؟ نه! نیستند!
پس باید نگرش عوض شود تا بتوان تصمیماتی گرفت ک یک انسان خردمند می گیرد. نباید اشتباهایمان را تکرار کنیم! عمرمان آنقدر طولانی نیست ک بخواهیم هر اشتباه را ۱۰۰ بار تکرار کنیم! بایستی از اشتباهاتمان درس بگیریم و در زندگی ب کار ببندیم! این عمر خیلی کوتاه است. لحظه آخر همه یک چیز می گویند: " عین برق و باد گذشت! انگار همین دیروز بود..."

برای آینده خود مسیر مشخصی ترسیم کنید. قرار نیست حتما همان شود. اما می تواند چارچوب باشد.
تصمیم بگیرید و از تصمیم اشتباه نهراسید. اما از انجام تصمیم اشتباه ب کرات بپرهیزید! و از اشتباهات پند بگیرید تا تصمیمات بعدی بهتر شوند!
اهداف درست و قابل اندازه گیری و مشخص داشته باشید نه مانند اهداف کل بشریت! مانند خودتان! مانند خود خود شما!

پ.ن: این پست قرار نبود نوشته شود. قرار بود پست بعدی در رابطه با تفاوت تفکرات یک کار آفرین با من نوعی باشد. اما پیرو صحبت دیشب با دوستی احساس کردم این پست می تواند به زمینه سازی و اماده کردن ذهن شما دوستان عزیز برای پست بعد کمک کند. امیدوارم مفید فایده بوده باشد.
پ.ن۲: Yosef.gif


RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 01-22-2013 06:26 PM

از شما دوستان عزیز خواسته بودم ک ب یک عکس در ۲ پست قبل تر نگاه کنید و تفکر کنید. همچنین یک موسیقی قرار دادم ک گوش کنید. علت چ بود؟
همانطور ک در تصویر می بینید :

[تصویر: sarmashgh.jpg]

در یک محیط ک همه یک رنگ هستند، فردی با رنگی متفاوت وجود دارد که گویی سرش را بالا آورده تا چیزی را ببیند. چ چیز را؟ آینده موفق خودش را!
یک کار آفرین با امثال من نوعی تفاوتش ب صورت همین عکس هست. یک کارآفرین تصمیماتش، اهدافش، تفکرش با من و امثال من نوعی فرق دارد! شما در تصویر بالا یک کار آفرین را میبینید! از کجا فهمیدم؟ از آنجا ک مثل بقیه نیست! جدای از بقیه هست!

مثال: دو نفر بر روی یک موضوع کاری فکر می کنند. آقای الف و آقای ب.
  • آقای الف می گوید: من این کار را به این صورت انجام می دهم و به این صورت خروجی را تحویل مشتری می دهم و پول دریافت می کنم که این پول منهای هزینه ها می شود سود من که برابر است با A ریال
  • آقای ب می گوید: من این کار را انجام می دهم. برای انجام این کار بایستی به این صورت عمل کرد. برای پیاده سازی آن می توانم از دو نفر استفاده کنم ک این کار را طوری ک می خواهم انجام دهند و بعد ب مشتری تحویل می دهم و پولی ک میگیرم منهای هزینه ها ک شامل حقوق آن دونفر هم هست، میشود سود من که برابر است با B ریال.

به شناسه افعال دقت کنید. تفاوت را احساس می کنید!؟

سوال!؟
رقم A بیشتر است یا رقم B؟
در نگاه اول شاید غالبا بگویند رقم A اما واقعیت این است: رقم B بیشتر است!

چرا؟ زمانی ک کل انجام کار را شما خود بر دوش می کشید وظیفه برنامه ریزی و تصمیم گیری و تصمیم سازی (این دو با هم فرق می کنند) و ... همه و همه بر عهده شما هست. طبعا با گسترده شدن فعالیت ها مغز نمی تواند هرکدام از موارد فوق را به صورت عمیق بررسی کند. لذا در بخش برنامه ریزی، تایین اهداف، ایده پردازی، تصمیم سازی و تصمیم گیری و ... بهره وری شما به کمتر از ۵۰٪ کاهش می یابد! و این یعنی شما در زمینه های فوق نمی توانید حرف نو ای برای گفتن داشته باشید. لذا تقلید کار می شوید.
اما زمانی ک در کنار شما کسی هست ک کار را انجام می دهد، شما زمان دارید. وظیفه شما تصمیم سازی هست.
مثال۲: تیم فوتبالی را مجسم کنید. اگر مربی تیم فوتبال خود در زمین بازی کند، آیا با زمانی ک از بیرون بازی را اداره می کند ندارد؟ جواب: فرق دارد!
زمانی ک یک مربی در داخل زمین باشد (نمونه کوچک شده اش همان کاپیتان تیم است) وظایفی غیر از تصمیم سازی و تصمیم گیری دارد. باید توپ را بگیرد بازیکن را جا بگذارد و پاس بدهد. در این حین امکان فکر کردن به چارچوب بازی تیمش را ندارد.

مثال ۳: از انجمن مثالی می زنم. نمونه واقعی و حاظر! جناب استاد قربانیان.
فعالیت هایی ک ایشان داشته اند و تا به حال چندین مرتبه در انجمن هم راجع به آن ها صحبت کرده اند را بررسی می کنیم.
  • آموزشگاه رانندگی
  • مغازه غذایی
  • بسته بندی قند برای قطار
  • تولید چینی
  • بنکداری (شاید اشتباه باشد اما واژه ای بهتر از این ب ذهنم نرسید)
  • و ...

در کدام یک از آن ها کل کار را استاد عزیز انجام می دادند؟ در آموزشگاه ک مدیریت می کردند. مغاز را ک شخصی گماشته بودند و کار می کرد. برای بسته بندی قند ک افرادی را استخدام کرده بودند. برای تولید چینی هم فرد دیگری با کوره کار می کرد. در بنکداری هم افرادی برای فروش مسئول بودند و برای تهیه اجناس هم همکاری داشت. برای.....

آیا ب نظر شما کسی ک در عرض ۱۰ سال (شاید هم کمتر) از صفر و حتی منفی (منفی یعنی کمی بدهکاری هم باشد) ب این جایگاه می رسد روش کاری اش اشتباه است؟

حرف هایی ک زده شد سال ها پیش در زندگی فردی از اعضای همین انجمن پیاده شده است! شاید قرن ها پیش هم در زندگی خیلی ها. استاد قربانیان را مثال زدم چون همه می شناسیدش!

پس، گستره فکری خود را وسیع تر کنید. کار گروهی همیشه نتیجه بهتر و موفق تری دارد.
البته کار گروهی از منظر یک کارآفرین با افرادی ک در یک تیم با هم کار می کنند هم تا حدودی متفاوت است. تصویر زیر بیانی از کار گروهی است :

[تصویر: j7ly1n1m6gx7yawt63f.gif]

این بحث ادامه دارد... Yosef.gif


RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 01-23-2013 05:00 PM

خب بعد از صحبت راجع ب موضوع عکس، حالا راجع ب اون ترک موسیقی ک گذاشتم صحبت می کنیم.
این ترک موسیقی مربوط ب خواننده ای بنام وحید (بنیامین) بهادری هست. فکر می کنم دیگه همه حداقل یکبار اسمش رو شنیدین!
ب نقل از ویکی پدیا:
نقل قول :بنیامین ۸۸ در عرض یک هفته توانست به فروش ۵۰۰٬۰۰۰ نسخه‌ای دست پیدا کند که در نوع خود و در ایران که اکثر مخاطبان آهنگ‌ها را از اینترنت دانلود می‌کنند، یک فروش قابل توجه است.

چرا انقد طرفدار؟ چرا انقد معروفیت؟ در کار خودش ایده پردازی کرد. ب همین ترک ای ک قرار دادم یکبار دیگر با دقت گوش بدهید. ب تلفظ واژه ها و نحوه جمله بندی ها توجه کنید! تفاوت را احساس کنید!

یکی دیگر از تفاوت های یک کار آفرین با من نوعی در این است که او همیشه ایده پردازی می کند و حتی کار های قدیمی و تکراری و روتین را با ابداعاتی جالبتر و جذابتر می کند اما من نوعی فقط دنبال شروع کاری هستم ک یا دیگران بگویند در آمد دارد یا خودم ب این نتیجه برسم.

پس تا ب حال ۲ تفاوت تفکرات یک کارآفرین را با من نوعی بیان کردیم:

  1. کار را گسترده تر می بینند و بیشتر مشغول ایده پردازی، تصمیم سازی و تصمیم گیری (در یک کلام مدیریت) هستند
  2. کار های تکراری و روتین را با ایده های نو رنگ و لعاب می دهند و جذاب می کنند طوری ک حتی گاهی فعالیت آن ها سبکی نو و یا کاری نوع اتلاق می شود


پ.ن: مورد ۱ به این معنی نیست ک این افراد در بطن کار نیستند و فعالیت اجرایی را حس نمی کنند. اما وظیفه خود را مدیریت و تصمیم سازی می دانند هر چند ممکن است بعضی از فعالیت های اجرایی را نیز بر عهده بگیرند. Yosef.gif

این مطلب ادامه دارد...


RE: اهدافمان چه اشکالی دارد؟ - yu3f - 02-21-2013 07:01 PM

یکی از بزرگترین اشتباهاتی ک در طول زندگی انجام می دهیم، تصمیم گیری های اشتباه برای رسیدن ب اهداف درست است!
یعنی چی؟

تصور کنید شما تصمیم دارید میلیاردر شوید. ۲۰ میلیون تومان سرمایه دارید. این مبلغ را در بانک ۵ ساله قرار می دهید. بعد از ۵ سال سرمایه شما دو برابر می شود. یعنی ۴۰ میلیون تومان. آیا درست فعالیت کرده اید؟ در مسیر درست پیش رفته اید؟

مثال دیگری می زنم. فرض کنید هدف شما خرید خانه است. برای اینکار اولین موردی ک ب ذهن شما می رسد چیست؟ جمع آوری پول! کار می کنید کار می کنید و باز هم کار می کنید. از تفریحات و مسافرت و ... می زنید تا پس انداز کنید. صادقانه بگویم، شما هیچوقت صاحب خانه نمی شوید. اگر هم خانه ای بخرید سال های سال منزل شما در رهن وام دهندگان ب شما خواهد بود!

مثال آخر. شما ۲۰۰ میلیون پول دارید. با این پول چکار می کنید؟ طلا می خرید؟ سکه می خرید؟ آپارتمان و یا زمین می خرید؟ آن را داخل بانک می گذارید؟ در راه رفاه خودتان خرج می کنید؟ تصمیم با شماست؟

چکار باید کرد؟

مهمترین مورد ک در تعداد زیادی از تاپیک های انجمن هم بدان اشاره شده است این جمله معروف است:

" تمام تخم مرغ هایت را در یک سبد نگذار! "


چرا نباید این کار را کرد؟ تصور کنید شما ۲۰۰ میلیون سرمایه آزاد دارید. با آن چ می کنید؟ همه آن را سکه می خرید؟ ناگهان قیمت سکه پایین بیاید. سرمایه شما افول کرده است.
با آن زمین می خرید. نرخ رشد قیمت زمین نسبت ب سال گذشته کمتر می شود و سود آن بعد از ۲ سال حتی کمتر از سود بانکی همان مقدار پول است.
با قراردادن کل سرمایه در یک سبد، ریسک فعالیت شما افزایش چشمگیری می یابد.

دوستی پرسید: " شما ک می گویید اگر ریسک نکنی ب هیچ چیز نخواهی رسید!؟ "
عرض کردم: " گفتم بلی! اما در انتهای این جمله یک جمله دیگر هم گفتم ک از هم تفکیک ناپذیر است و آن این است؛ ریسک باید کرد اما ریسک حساب شده! "


در کنار سرمایه گذاری همیشه درصدی از سرمایه خود را در حسابی آزاد بگذارید و یا در کاری قرار دهید ک قابلیت نقد شدگی داشته باشد. چرا؟ اگر به هر دلیلی شما نیاز ب پول داشتید (مثلا خدای ناکرده بیماری پیش آمد و یا در یکی از کار هایتان ضرر مالی کردید و نیاز بود خسارت مالی را جبران کنید) بتوانید از آن استفاده کنید.

مثال (واقعی): آشنایی بود ک با پدر همکاری اقتصادی داشتند. شرکت واردات و پخش داشتند. آن فرد سرمایه زیادی داشت ک همه آن را ملک خرید. نزدیک ب پایان سال وقتی شرکت فروش خوبی کرده بود و سرمایه در گردش بازگشته بود و سود کلانی هم حاصل شده بود، آن فرد تمام این سرمایه را قبل از پایان سال ملک خرید. با این حساب ک ۱ ماه و خورده ای پایان سال را با موجودی انبار کار کنیم در عوض بعد از عید با افزایش قیمت ملک و فروش املاک خریداری شده سود خوبی نیز از این طریق به سرمایه شرکت اضافه گردد. کل سرمایه را به این صورت سرمایه گذاری کرد. بعد از عید ملک افزایش چشمگیری نداشت. برای فروش ب مشکل برخورد. بازار راکد شد و خرید و فروش ب سختی انجام می شد! شرکت با مغز! (بهترین واژه ای ک پیدا کردم!) زمین خورد!

هنوز ک هنوز است آن فرد میلیون ها تومن ب پدر بدهکار است.

مثال ۲ (واقعی): دوستی داریم ایرانی ک ویزای امریکایی گرفته است (شهروند امریکایی حساب می شود). این فرد کل سرمایه خود را ملک و زمین خرید. بنا بر فشار و اصرار دوستان صمیمی اش فقط یک گاوداری را نگه داشت. با رکود بازار زمین و ملک و مسکن، این فرد بده کار می شود. تا حدودی نیمه پنهان! در برج ها ساختمان دارد اما فروش آن فقط ضرر است! حتی یک خط تلفن همراه ندارد! با اتوبوس اینور و آنور می رود! زیرا ماشین ندارد! از طریق گاوداری اش امرار معاش می کند. بعد از مدتی ب اصرار چندتن از دوستان هرچند قلبا راضی نبود چند ملک را می فروشد و بدهی ها را می پردازد. هر چند ضرر کرده است اما به زندگی باز گشته است!

پس درس امروزمان (ک بارها هم در انجمن ب آن اشاره شده است) این شد:

همه ی تخم مرغ هایت را در یک سبد نگذار!


پ.ن: در پست بعد راجع ب تصمیم گیری برای نحوه سرمایه گذاری و تفاوت سرمایه گذاری یک فرد موفق با من نوعی صحبت خواهیم کرد Yosef.gif