سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
ادب اصیل ما - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+---- انجمن: متن و مطالب جالب (/forumdisplay.php?fid=62)
+---- موضوع: ادب اصیل ما (/showthread.php?tid=5022)



ادب اصیل ما - صدفی - 11-05-2012 10:56 AM

ادب اصیل ما

شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن … شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه … میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش … هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن … برق خوشحالی توی چشماش دوید. . دیگه سردش نبود! پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت: دست نزن نِنه! وَخه برو دُنبال کارت! پیرزن زود بلند شد …خجالت کشید! چند تا از مشتریها نگاهش کردند! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد! راهش رو کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد: مادر جان …مادر جان! پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار …. پیرزن گفت: دستِت دَرد نِکُنه نِنه…. . مُو مُستَحق نیستُم! زن گفت : اما من مستحقم مادر
من … مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام به همه آنها بي هيچ توقعي …اگه اینارو نگیری دلمو شکستی! جون بچه هات بگیر! زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد … پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت: پیر شی ننه …. پیر شی! خیر بیبینی!
در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست
هیچکس سوار بر اسب نیست
هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید
در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.
این ادب اصیل مان است: نجابت - قدرت - احترام - مهربانی – خوشرویی …


RE: ادب اصیل ما - mosafer bedar - 11-05-2012 01:14 PM

10_004بسیار زیبا و تاثیر گذار ممنون از شما .
12_002موفق ترین باشید


RE: ادب اصیل ما - mir abbas - 11-05-2012 02:42 PM

واقعا عالی بود بغض گلومو گرفت .خداکند روزی برسه که هیچ نیازمندی وجود نداشته باشه.


RE: ادب اصیل ما - ali mohammady - 11-08-2012 04:11 AM

بغضت قابل ستایشه اما
دوست عزیز هیچ موقع نمیرسه که هیچ نیازمند یا فقیری وجود نداشته باشه تاریخ اینو ثابت کرده.من هیچ وقت از این ارزو ها نمیکنم من همیشه ارزو میکنم تا بتونم طرز فکر کسی رو در جهت رسیدن به بهترینش تغیر بدم نه این که ارزو کنم فقیر وجود ندداشته باشه این یه حقیقته غیر قابل انکاره تو کل تاریخ ما کدوم زمان رو داشتیم که نیازمند و فقیر نداشته باشیم که اون روز دوباره تکرار بشه؟

نمیدونم چرا اما با این نوع جملات مشکل دارم از ریشه


RE: ادب اصیل ما - بيلا بالا - 11-11-2012 04:42 PM

سلام
عالي بود
دلم پر درد شد
نه واسه كساييكه درد نداري دارن بلكه برا اون بي دردا كه درد درونيشونا متوجه نميشن
همه ي ما مديونيم
مديون كساييكه ناني واسه خوردن ندارند
جايي براي خابيدن ندارند
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن ....


RE: ادب اصیل ما - jahanagahi - 11-11-2012 04:54 PM

خواندن مطلب در رابطه با فقر همیشه درد آور است.

دیدن ده ها مورد از این نیازمندان تاثیری بر ما گذاشته؟ تا چه اندازه برای کمک به آنان پیشقدم شده ایم؟


اگر خاطره ای دارید بیان فرمائید.