سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+---- انجمن: متن و مطالب جالب (/forumdisplay.php?fid=62)
+---- موضوع: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! (/showthread.php?tid=3689)

صفحه ها: 1 2


پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - کامیار کاظمی - 07-10-2012 09:47 PM

روزنامه خراسان نوشت:

مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شد...ه اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.

شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند.

قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم.

مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند.

او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم.

این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند.

به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود.

قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!

منبع: ایمیل ارسالی

دوستان بیایید، یک نگاه دقیق تر به دور و اطراف خود بکنیم!


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - mohammadshamosi - 07-10-2012 10:04 PM

ای کاش انقدر توان داشتیم که میتونستیم ریشه فقر رو بخشکونیم
واقعا دردآور هست


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - P@RSA - 07-10-2012 10:09 PM

آري اينچنين دردآور است وضعيت جامعه فعلي ما.خدا هيچ مردي را شرمنده زن و بچش نكنه. ديگه نميدونم چي بگم.......


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - ashkan2012 - 07-11-2012 12:39 AM

اینجاست که خدا هم گریه میکند و مطمئنا روزی از ناشکرانی چون ما پاسخ خواهد خواست


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - ناصر صادقی - 07-11-2012 02:14 AM

واقعا آدم از خوندن این جملات احساس شرمساری و گناه میکنه و از خودش متاسف میشه که چرا ما انسان ها با ابن همه امکاناتی که در اطرافمون وجود داره این قدر ناشکر هستیم و همیشه از خدا گله مند هستیم من که نمیدونم چی بگم....


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - سعید.کرمی - 07-11-2012 02:25 PM

واقعا ناراحت کننده بود.
بد ترین عذاب اینه که آدم شرمنده زن و بچش بشه.
به امید اون روزی که ریشه فقر نه تنها از ایران بلکه از تمام دنیا کنده بشه.


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - madar - 07-12-2012 09:51 AM

شرمنده از سرزمینم و متاسف برای مردم سرزمینم که با اینچنین نعمتهای خدادادی به چنین فقر و فلاکتی نشسته اند.


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - one to one - 07-12-2012 05:47 PM

ايران سرزمين بزرگ با قابليتهاي بزرگي است اما آبشخور اين چنين دردهاي جانكاه ناشي از سوء مديريت است


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - mosafer bedar - 07-13-2012 01:37 PM

Heartسلام دوستان موضوع فقر مسئله همه گیر شمول می باشد و اگر دنبال مقصر بگردیم داریم دور تسلسل را می زنیم بیاییم اینگونه بیاندیشیم که در مقابل فقر من و شما چه کار کرده ایم فقط شنیدیم و افسوس خوردیم و تمام ؟ بنظر من با افسوس خوردن و دیگران را مقصر دانستند داریم صورت مسئله را پاک می کنیم نه اینکه به جواب برسیم . یک سوال البته اول به خودم من و شما چقدر از در آمدمان را صرف این می کنیم که به دیگران کمک کنیم واقعا چقدر ؟
موفق باشید. با ارادت27


RE: پرونده رقت انگیزی که اشک قاضی را در آورد! - zohor - 07-13-2012 01:54 PM

تنها 1درصد پولی که ثروتمندان دارن دست فقیراست.اونا چه زندگی میکنن اینا چی؟نمیدونم خدا اصلا برا چی موجودی بنام انسانو افریده.باور کنید حتی بر سر این ادما بدترین مصیبتم بباره.باز کار خودشونوانجام میدن.تنها راهش اینه که از بیخ نابودشون کنه