قوانین زیبای زندگی - نسخه قابل چاپ +- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir) +-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106) +--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37) +---- انجمن: دیگر مطالب آموزنده روانشناسی فردی (/forumdisplay.php?fid=72) +---- موضوع: قوانین زیبای زندگی (/showthread.php?tid=2940) |
قوانین زیبای زندگی - صدفی - 05-06-2012 07:18 PM قوانین زیبای زندگی قانون یكم: به شما جسمی داده میشود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید،باید بدانید كه در طول زندگی در دنیای خاكی با شماست. قانون دوم: در مدرسهای غیر رسمی و تمام وقت نامنویسی كردهاید كه "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درسها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرحریزی كنید قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یك سلسله دادرسی، خطا و پیروزیهای گهگاهی، آزمایشهای ناكام نیز به همان اندازه آزمایشهای موفق بخشی از فرآیند رشد هستند قانون چهارم: درس آنقدر تكرار میشود تا آموخته شود. درسها در اشكال مختلف آنقدر تكرار میشوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید میتوانید درس بعدی را شروع كنید، بنابراين بهتر است زودتر درسهايتان را بياموزيد قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست كه در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درسهایتان را نیز باید بیاموزید قانون ششم: قضاوت نكنيد، غيبت نكنيد، ادعا نكنيد،سرزنش نكنيد،تحقيرو مسخره نكنيد، وگرنه سرتون مياد. خداوند شما را در همان شرايط قرار ميدهد تا ببيند شما چكار ميكنيد. قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمیتوانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنكه منعكس كننده چیزی باشد كه درباره خودتان میپسندید یا از آن بدتان میآید. قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی كردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این كه با آنها چه میكنید، بستگی به خودتان دارد. قانون نهم: جوابهایتان در وجود خودتان است. تنها كاری كه باید بكنید این است كه نگاه كنید، گوش بدهید و اعتماد كنید. قانون دهم : خيرخواهِ همه باشيد تا به شما نيز خير برسد پیرزن با تقوایی در خواب،خدا را دید و به او گفت : ((خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه ی من می شوی؟)) خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت . پیرزن از خواب بیدار شد و با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد،در خانه به صدا در آمد . پیر زن با عجله به طرف در رفت.آن را باز کرد. پیر مرد فقیری بود . پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد. پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست. نیم ساعت بعد،باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی که از سرما می لرزید،از او خواست تا از سرما پناهش دهد . پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت. نزدیک غروب،بار دیگر،در خانه به صدا در آمد . این بار نیز پیر زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد . پیرزن که خیلی عصبانی شده بود،با داد و فریاد،پیرزن را دور کرد. شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب، بار دیگر خدا را دید . پیرزن با ناراحتی کفت ![]() خدا جواب داد ![]() همه شب،نماز خواندن،همه روز،روزه رفتن همه ساله از پی حج،سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه،سر و پا برهنه رفتن دو لب از برای لبیک،به گفته باز کردن شب جمعه ها نخفتن،به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به مساجد و معابد،همه اعتکاف کردن ز ملاهی و مناهی،همه احتراز کردن به حضور قلب،ذکر خفی و جلی گرفتن طلب گشایش کار، ز کارساز کردن پی طاعت الهی،به زمین،جبین نهادن گه و گه به آسمان ها،سر خود فراز کردن به مبانی طریقت،به خلوص،راه رفتن ز مبادی حقیقت،گذر از مجاز کردن به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد که به روی ناامیدی،در بسته باز کردن "شیخ بهایی" |