سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
مشاعره - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+---- انجمن: متن و مطالب جالب (/forumdisplay.php?fid=62)
+---- موضوع: مشاعره (/showthread.php?tid=1042)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22


RE: هر چه دل تنگت میخواهد بگو...... - venus2 - 05-04-2013 06:21 PM

تمام روز میخندم
تمام شب یکی دیگم
من از حالم به این مردم
دروغ های بدی میگم


----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی حس همون روزام
پی احساس آرامش
همون حسی که این روزا
به حد مرگ میخوامش


---------------------------------------------------------------------------------------------------
اگه این زندگی باشه
اگه این سهمم از دنیاس
من ازمردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا
که گاهی باخودم میگم
شاید مردم حواسم نیست



حافـــــــظ - دهدار - 05-15-2013 02:15 AM

سلام بر همه دوستان میلیاردر
-----------------------------------
اگر مشکلی نداشته باشه این تاپیک رو روزانه با یه شعر از حافظ شیرازی مزین میکنم.
امیدوارم مفید واقع بشه.10_004
............................................
حافظ
غزلیات
Heartغزل شماره ۱Heart
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

حافظ
غزلیات
غزل شماره ۴۸۰
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آن‌ها نکنی
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی


RE: مشاعره - کیمیا شریفی - 06-01-2013 03:02 PM

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل به دست کمان ابرویی ست کافر کیش
حضرت حافظ


RE: مشاعره - توانا - 08-23-2013 01:56 AM

در نيمه هاي شب جمعه دوبيتي را كه شب عيد فطر امسال برروي كاغذ آورده و با تكرار و ترنم آن نتايج خوبي گرفته ام تقديم عزيزان ميكنم واميدوارم اين حقير رانيز ازدعاي خيرخود محروم نفرماييد
اي كه درها را به رويم بسته اي
رحم كن دررا به رويم باز كن
مي دهم برحضرت زهراقسم
حال ناميزان ماراسازكن


RE: بوی جوی مولیان - pulaki - 11-01-2013 02:30 AM

خب اين بحث را من شروع كردم و با عذرخواهي از همه دوستان عزيز با چندبيتي كه در تاييد فرمايشات جناب استاد قاصدي ودر استقبال از اشعار وزين شاعره بلندآوازه ايراني ، پروين اعتصامي مرحوم في البداهه سروده ام و ذيلا تقديم ميدارم .
رسم اين كهنه سرا تمكين است
هركه را چشم حقيقت بين است
سينه از كينه تهي بايد كرد
واي برآن كه دلش چركين است
مشكن آيينه خودت را بشكن
گر تورا علم وادب آيين است
چشم بگشا گذر عمر ببين
بر لب جوي نشستن اين است
هين كه بر سيم و زرت غره مشو
پايه ميز ببين چوبين است
زين جهان زود گذر بايد كرد
واي تابوت عجب سنگين است
از شب اول قبرت ياد آر
گور تاريك چه بي آذين است
مشت بر سينه مظلوم نزن
چون كه اين كار بسي ننگين است
خنده اي بر لب يك دوست نشان
خنده دوست يقين شيرين است
نشكن اين دل مارا اي دوست
قهرماني كه دلش غمگين است



RE: مشاعره - MARYAR - 11-01-2013 09:08 PM

جمعه‌یِ ساکت
جمعه‌یِ متروک
جمعه‌یِ چون کوچه‌های کهنه، غم‌انگیز
جمعه‌ی اندیشه‌هایِ تنبلِ بیمار
جمعه‌ی خمیازه‌های موذیِ کشدار
جمعه‌ی بی انتظار
جمعه‌ی تسلیم
خانه‌ی خالی
خانه‌ی دلگیر
خانه‌ی در بسته بر هجوم جوانی
خانه‌ی تاریکی و تصور خورشید
خانه‌ی تنهایی و تفأل و تردید
خانه‌ی پرده، کتاب، گنجه، تصاویر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من، چو جویبار غریبی
در دل این جمعه‌های ساکت متروک
در دل این خانه‌های خالی دلگیر
آه چه آرام و پر غرور گذر داشت...


RE: مشاعره - karafarin - 12-14-2013 10:24 PM

خواجه پندارد که روزی ده دهد
او نمیداند که روزیده دهد!!
بقول قدیمیا: هو الرزاق


RE: مشاعره - قهرمان - 07-17-2014 12:11 AM

حيف اين تاپيك قشنگ نيست كه گوشه انباري خاك مي خورد انصافم خوب چيزيه پولكي خدا بيامرز با چه اميد و آرزويي اين تاپيك را ايجاد كرده بود يادش گرامي! براي اينكه يادي از آن فقيد سعيد هم شده باشد آخرين سروده خودرا تقديم مي دارم تا چه قبول افتد و چه درنظر آيد
بي كس و خسته و تنها شده ام مي داني؟
مثل كاغذ ز وسط تا شده ام مي داني؟
همه رفتند و من اينجا به كجا مي نگرم
بازهم غرق تماشا شده ام مي داني؟
مهره اي سوخته ام چشم به در دوخته ام
نا اميد از همه دنيا شده ام مي داني؟
كيست تا اشك غم از ديده من بزدايد
دست بر دامن فردا شده ام مي داني؟
اي فداي خم زلفت دل صد پاره من
خون جگر مثل زليخا شده ام مي داني؟
ضرب مي كردم و افسوس نمي دانستم
كه من از جمع تو منها شده ام ي داني؟
آفتاب لب بامم كه به آني گذرم
من به تابوت اجل جا شده ام مي داني؟
ديدي آخر كه دلم از غم ايام شكست
عاطل و باطل و ملغي شده ام مي داني؟


RE: مشاعره - kamangar - 07-17-2014 10:08 AM

سلام دوستان به قوله یکی از دوستان نوشته های من هم بیشتر به هجو نزدیک هستن اما با این وجود به نظره خودم بد نیستن البته نظره شما مهمتره

«لبخند مصنوعی»

پر از شعرم پر از واژه /
پر از حرف گم و تازه /
که می سوزونه احساسو /
نمی شه گفت که یک رازه /
در غمکده ی این دل/
به روی هرکسی بازه /
با این لبخند مصنوعی /
چه دنیا ها که می سازه /
لبی که رو لبه شب بود /
ولی بال و پرش بازه /
هنوز تو فکره پروازه /
یه دنیای سیاهی هست /
که با عشق اونو می سازه ./
لبه ما فکره پروازه /
نمی دونه خطر داره /
نمی دونه که می بازه /
هنوز آزاده آزاده /
سکوتش واژه می سازه

((شایان))