سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
خاطرات - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+---- انجمن: متن و مطالب جالب (/forumdisplay.php?fid=62)
+---- موضوع: خاطرات (/showthread.php?tid=3473)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7


RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013 10:41 PM

(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط:  جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile


RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013 10:45 PM

محمد و بقیه دوستان هیچ وقت شیطونتتون را کنار نذارید Smile

[تصویر: 76atzldu59m0ynakdn1a.jpg]


RE: خاطرات - jahanagahi - 03-12-2013 10:57 PM

میدانید چرا روحا هنوز جوان مانده ام ؟12_002
چون چون کودک می خندم .25r30wi
چون دانشجو می آموزم.
چون یک مدرس دانسته هایم را انتقال می دهم.A00 (93)
شوخی زیاد میکنم.9_003
زیاد زیاد می خندم.25r30wi
در مورد کاری بسیار جدی می شوم.



RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-13-2013 01:24 AM

(03-12-2013 10:41 PM)m_sh نوشته شده توسط:  
(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط:  جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile

به اون تشویق کردن هاتون نگاه کنم ، یا به این ضد حال! 4yajuyo
اصن کی خواست بره خاستگاری، نخواستیم
ولم کنید! Yosef.gif


RE: خاطرات - MARYAR - 03-13-2013 01:30 AM

(03-13-2013 01:24 AM)mohammadshamosi نوشته شده توسط:  
(03-12-2013 10:41 PM)m_sh نوشته شده توسط:  
(03-12-2013 10:38 PM)mohammadshamosi نوشته شده توسط:  جدی مریم خانم؟!
هنوز میتونم نظرم رو عوض کنما Yosef.gif

حالا دیگه از هول حلیم نیوفتی تو دیگ Smile
نه تو حالا جوونییییییییییییییی Smile

به اون تشویق کردن هاتون نگاه کنم ، یا به این ضد حال! 4yajuyo
اصن کی خواست بره خاستگاری، نخواستیم
ولم کنید! Yosef.gif

اون تشویق نبود یه تله بود تا از سر درونت باخبر بشم!!!!

فکر کردی منم مث حاج خانوم ساده ام؟؟؟ که تا با زبون گفتی نه گول بخورم و باور کنم؟؟؟
نه دادا!!! بالاخره مریمی گفتن!!! معاونی گفتن


RE: خاطرات - mohammadshamosi - 05-22-2013 05:02 PM

بله ، بله
میبینم که این تاپیک رو خاک گرفته Yosef.gif
به زودی با خاطرات ناب به روز میشه Smile


RE: خاطرات - MARYAR - 05-22-2013 05:37 PM

ما منتظر خاطرات شیرین حاجی ممد هستیممممممممممم Yosef.gif


RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2013 05:32 PM

داره پاییز میاد
و زمان خاطرات ....! Tongue
خاطراتی که در حال ویرایشات نهایی هست! Smile
به دوستان مرور تاپیک رو پیشنهاد میکنم
یادمه زمانی این تاپیک برای خودش برو بیایی داشت! به زودی با خاطرات جدید به روز میشه!
Smile


RE: خاطرات - محسن قلي زاده - 09-23-2013 12:04 PM

همش بايد خاطره بگيم يا ميتونيم داستان طنز هم بسازيم بنويسم
ولي قول ميدم هركدوم رو كه سوتي خودم بودخدايي آخرش بگمن واقعيه كه راحت بهم بخندينBig Grin


RE: خاطرات - محسن قلي زاده - 09-24-2013 11:06 AM

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .


بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!!!