در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - نسخه قابل چاپ +- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir) +-- انجمن: بخش اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=105) +--- انجمن: اعضای سایت ، اهداف و بحث های شخصی (/forumdisplay.php?fid=36) +--- موضوع: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی (/showthread.php?tid=6809) |
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 07-17-2014 11:59 PM 8 سال این مملکت زیر بمب و موشک و ... دست و پا میزد !! آیا مردم فلسطین و لبنان و سوریه و .... دلشون به حال ما سوخت ؟؟!! نسوخت .... 8 سال مردم ایران بخصوص هموطنامون در شهرهای مرزی، ویران شدند !! آواره شدند !! عزیزانشون رو از دست دادند! اما آیا کشورهای دوست و همسایه سوریه و لبنان و فلسطین و ... کاری واسه ما انجام دادن ؟؟؟!! خیر ...... اول ایران و ایرانی ! بعد سایرین !! آیا هموطنای من که توی روستایی زندگی میکنن که در هفته فقط نیم ساعت آب دارن ؛ انسان نیستن ؟؟؟؟ اینجا ایران است... ![]() روستایی که تنها نیم ساعت در طول هفته آب دارد!! روستای دهک از توابع شهرستان سراوان با وجود اینکه بیش از ۴۲۰ خانوار را درون خود جای داده اما در طول هفته ساکنان آن تنها نیم ساعت آب شرب برای مصرف در اختیار دارند.!! به گزارش خبرنگار مهر، آبرسانی به روستای دهک از توابع شهرستان سراوان که توسط تانکر انجام میشود در حال حاضر پاسخگوی نیاز روستائیان نبوده و به ناچار روستائیان را به سمت برداشت آب از قناتها سوق داده و این موضوع موجب شده است تا بسیاری از کشاورزان و روستائیان تشنه بر سر برداشت آب با یکدیگر درگیر شوند. رییس شورای اسلامی روستای دهک در گفتگو با خبرنگار مهر در این رابطه اظهار داشت: با وجود برخورداری ۱۸۲۰ انشعاب اما آبی برای مصرف در لولهها موجود نیست و در طول هفته تنها کمتر از نیم ساعت آب در لولهها جاری میشود و آبرسانی به این روستا به صورت سیار و به وسیله دو تانکر البته به جز روزهای تعطیل، تامین میشود اما این تعداد تانکر آب پاسخگوی جمعیت تشنه این منطقه نیست. در حال حاضر سهمیه هر خانواده از ۲۰ لیتر تجاوز نمیکند و این میزان اندک حتی پاسخگوی شستن دست و روی اعضای خانواده هم نیست چه برسد به برآورده ساختن نیازهای بهداشتی. حرفم تمام چراغی که به ایران رواست؛ به سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و .... حرام است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حرام است !!!!!!!!!!!!!!!! تا زمانی که مردم من در رنج هستند, دلم به حال مردم غزه و فلسطین و سوریه و لبنان و عراق و ... هرگز نخواهد سوخت !!! هرگز !!! RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 07-20-2014 11:53 PM ... «زن»، «بانو» و «دوشیزه» واژه ی «زن»، در زبان پهلوی، که زبان هنگام اشکانیان و ساسانیان بوده است، بهگونه ی «کن» خوانده میشد، که آن خود, از زبان اوستایی - کهنترین زبان آریاییان جهان - هم چون زبان سانسکریت برگرفته شده است. این واژه نیز از ریشه ی «کن» برابر است با: دارندهی خانه [صاحبخانه]، همچنین یک برابر دیگر نیز دارد که «دوست داشتن» باشد! و چنان که از ریشه ی نخستین آن برمی آید واژه ی چندهزارساله ی ایرانی، ریشه در هنگام درازآهنگ مادرسالاری در ایران (و جهان) دارد. واژه " بانو " یک واژه پارسی کهن است . (بان + و = بانو ) بانو در اصل برگرفته از واژه پهلوی " ریتا با گیانو " به معنی پرتوی یزدانیست. ریشه ی این واژه «بان» اوستایی است، برابر با فروغ و روشنایی، ... یعنی بالا و بانو به معنی کسی است که در بالا جا دارد و این به نشانه گرامی داشتن بانوان است و و بر این بنیاد «کدبانو» «روشنایی خانه» است. واژه ی دیگری که ایرانیان برای دختران بر زبان میآورند، «دوشیزه» است که در زبان پهلوی «دوشیچک» (دو شی چک) خوانده می شده است که خود؛ از ریشهی «زوش» اوستایی به معنی دوست داشتن برآمده و بر روی هم «دوستداشتنی کوچولو» است. اما یکی از نخستین نام هایی که در زبان اوستایی برای زن به کار برده می شد «نائیریکا» بوده است، برابر با «زن پهلوان». " نئیری " در اوستا دلیر و جنگاور و پهلوان است و به مردان پهلوان گفته می شده و همین واژه به گونه ی مادینه برای زنان دلیر و نامآور نیز به کار می رفته: نائیریکا. ![]() ... اما کلمه خانم مغولی است و ریشه پارسی ندارد. خان و خانم و بیگ و بیگم نام های مغولی است. خان و بیگ مذکرند و خانم و بیگم مؤنث هستند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خود واژه همسر (هم-سر) کاملا گویاست که زن در آیین باستانی ما همپایه مرد بوده است. واژه ها خود سخن می گویند و پایگاه بلند زنان ایرانی را نشان می دهند ... و "در اندیشه ی ایرانی زن وابسته به مرد و جنس دوم نیست" ... RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 07-25-2014 10:44 PM امرداد در فارسی, در اوستا, آمره تات و در پهلوی آمردات, به معنای جاودانگی و بی مرگی ست. امرداد در باورهای ایرانی, نگهبان و سرپرست گیاهان و رستنی ها در جهان خاکی بشمار می رود. این نام در اوستا بویژه در گات ها, صفتی است که برای زوال ناپزیری و پایندگی خداوند بکار می رود. این جشن سزاوار شادمانی و نشاط و بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتی که حرف الف در اول آن قرار می گیرد آن را نفی می کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. ![]() RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - MARYAR - 07-25-2014 11:14 PM درود بر شماااااا مثل همیشه عالیه RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 07-29-2014 11:41 PM "سپاه دانش" پیش در آمدی بر نهضت سواد آموزی "سپاه دانش", نام نهادی در "سازمان فرهنگی ایران" در دوره "محمد رضا پهلوی", با هدف آموزش به افراد بی سواد, در نواحی دور افتاده و روستاهای کشور بود ... با توجه به بی سواد بودن قشر زیادی از مردم ایران, نیاز به آموزش همگانی احساس می شد, از این رو در 4 آبان 1341 طرح سپاه دانش به تصویب هیئت دولت, و سپس در جز لوایح شش گانه, به عنوان ششمین اصل, در زمان "اسدالله علم" به تصویب رسید. در این طرح, افراد سپاه دانش, که از دختران و پسران فارق التحصیل از دبیرستان ها بودند, پس از طی دوره ای 4 ماه در مراکز آموزشی ارتش, در صورت قبولی در آزمون نهایی, به درجه گروهبانی نایل و برای خدمت در سپاه دانش به وزارت فرهنگ مامور می شدند. نخستین دوره سپاهیان دانش "2500" نفر بودند, که در اردیبهشت ماه 1342 به محل های خدمت آموزگاری عزیمت نمودند, و پس از آن با طراحی "پرویزناتل خانلری" این افراد به 15000 نفر رسیدند. همزمان با تشکیل سپاه دانش, مجله ای با همین نام نیز آغاز به کار کرد, که از فعالیت های افراد سپاه در روستاها و مکان های ماموریت اخبار فرهنگی و عمرانی می داد, که دکتر "عبدالغفار احمدی" و "یحیی صابری" از دست اندرکاران این مجله بودند. هر چند, سال 1286 سر آغاز فعالیت آموزشی در ایران است, و آموزش همگانی برای کودکان بالای هفت سال در 1288 به تصویب رسید. نخستین کلاس درس در 1328 در ورامین تاسیس شد. و اما برنامه ریزی و تلاش برای مبارزه با بی سوادی و اموزش همگانی کودکان, عملا با تاسیس سپاه دانش در 1341 صورت گرفت. توفیق سپاه دانش, باعث شد که نهادی بنام "سپاه بهداشت" با هدف بهداشت عمومی آغاز بکار کند. پس از انقلاب نیز با نام "نهضت سواد اموزی" همچنان بکار خود ادامه دهد. ![]() یکی از دختران سپاهی دانش, در حال آموزش به کودکان روستایی
RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 08-03-2014 09:53 PM و قصه ... بهرام گور و کنیزک زیبا روزی بهرام قصد شکار کرد و در کوه و بیابان بسیار گورخر بر زمین انداخت. بهرام کنیزک چست و چابک و زیبایی همیشه در شکار با خود داشت که رود و سرود می نواخت و به زیبایی می رقصید . خسرو شکار می کرد و او چنگ می زد. در آن روز از بیابان چند گورخر نمایان شد؛ شاه برای شکارشان اسب را به تاخت درآورد و تیری در شست نهاد و بر کفل گاه گوری زد و نقش بر زمینش کرد و چند گور را نیز با کمند بگرفت. شاه که انتظار داشت کنیزک از این مهارت در شکار شگفت زده شود و لب به ثنا و ستایش بگشاید، اما او را بی خیال و بی تفاوت دید. ساعتی شاه صبر کرد تا اینکه گوری از دور نمایان شد. به کنیزک گفت: تو با این چشم تاتاری شکارمان را به حساب نمی آوری؟ بگو ببینم که این گور را چگونه شکار کنم ؟ کنیزک زیبارو گفت: اگر می توانی سر گور را با سمش بدوز. شاه که این حرف و بهانه سخت را شنید، کمان گروها ای خواست و مهره ای در آن نهاد و به سوی گوش صید پرتاب کرد؛ گور برای رهایی از مهره و از روی ناچاری، سم خودر ا به سوی گوش آورد تا از دست مهره آزاد شود که ناگهان شاه تیری به سویش پرتاب کرد که گوش و سم را به هم بردوخت. این بار هم کنیزک لب به ستایش نگشود و گفت این کار از روی هنر نیست بلکه از روی تمرین و تجربه است و کار سختی نیست. شاه که به شدت عصبانی بود، او را به دست سرهنگ بزرگ نژادی داد و گفت او را بکش. التماس کنیز باعث شد که سرهنگ از کشتن کنیز منصرف شود ؛ چون می دانست که شاه از این تصمیم پشیمان خواهد شد. بنابراین کنیزک را به قصر خود فرستاد و به او گفت به همه خود را پرستار و خادم آن قصر معرفی کند و از این ماجرا به کسی حرفی نزند. بعد از یک هفته وقتی سرهنگ پیش شاه رفت، شاه قصه ی آن ماهروی را پرسید و سرهنگ هم ماجرای دروغین کشتن او را بیان کرد. وقتی شاه این سخن را شنید، آب در چشم وی نمایان شد و بسیار ناراحت گشت. سرهنگ شبی شاه را به منزلش برای شام و میگساری دعوت نمود و به کنیزک گفت که در اتاق کناری چنگ بزند و آواز بخواند. چون شاه آمد و شام خورد، کنیزک شروع به خواندن و نواختن کرد. وقتی شاه آن نوای آشنا را شنید به سرعت خود را به اتاق کناری رساند و کنیزکش را آنجا زنده یافت پس او را در آغوش کشید و یزدان را سپاس گفت که کنیزکش زنده است. ![]() RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - mjdehghani - 08-03-2014 11:40 PM روزی عده ای از مذهبیون نزد رضا شاه رفتند و علت این همه آزادی را جویا شدند. رضا شاه دستور داد همه را در اتاقی کنند و به مقدار یک هفته آذوقه در اختیار آنها قرار دهند و آمد و شد به آن اتاق را حتی برای اجابت مزاج منع نمود . پس از یک هفته آن اتاق تمیز تبدیل به لجمکده ای شده بود و تممی کسانی که در آن اتاق بودند مریض شده بودند RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 08-06-2014 10:20 PM بتراش ای سنگ تراش نگران هیچی ام نباش تقصیر تو نیست! تو کارگر ساده ای هستی و از همه جا بی خبر! چه می دانی با دریلت در چه مجلسی حضور پیدا کردی! اصلن میدانی نیم متر با پادشاه فاصله داری؟!! نمی دانی ..... بتراش، من برایت خواهم گفت! این نقش برجسته دیهیم ستانی (تاجگذاری) شاه ساسانی است! اردشیر دوم ساسانی در وسط ایستاده! نماینده اهورا مزدا سمت راست و امشاسپند وهومن در سمت چپ! و ژولیان امپراتور روم که در جنگ اسیر شده و در زیر پای اردشیر افتاده !!! شاه ساسانی، دیهیم شاهی را از نماینده اهورامزدا دریافت میکند! بگذریم ... تقصیر تو نیست! مقصر، اهریمنانی هستند که تحت عنوان مسئولین میراث فرهنگی، به سرزمین آبا و اجدادی مان خیانت میکنند. خونسردی این روزهایشان، بدجور مارا کلافه کرده !!!! هرچه قدر هم که فریاد میزنیم، صدایمان به جایی نمیرسد !!! ... روزی خواهد رسید با هم تسویه حساب خواهیم کرد ... پس بتراشید, با هم می تراشیم ... ![]() RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 08-09-2014 10:00 PM نبرد هرات ... بازگشت ساسانیان و شکست سپاه عربهای مسلمان بعد از کشته شدن یزدگرد سوم اعراب جان تازه ای گرفتند و با اینکه ایرانیان مقاومت سرسختانه ای در مازندران و سیستان در برابر اعراب خونخوار و وحشی کردند، تمامی ایران بدست عربها افتاد و غارت و کشتار بی سابقه ای شروع شد. پسر بزرگ یزدگرد که به فرمان پدرش به چین برای یاری گرفتن از امپراتور وقت رفته بود، به مشکل برخورد زیرا امپراتور قبل از رسیدن وی به چین مرده بود و پسرش برجای او نشسته بود. ایرانیان زیادی به همراه پیروز پسر یزدگرد به چین هجرت کرده بودند و اینک پیروز شاه جدید ایران بعد از مرگ پدرش بود. او نه سپاهی داشت نه ثروتی و نه پشتیبانی از هیچ کشوری تا بتواند اعراب را از خاک ایران براند اما نا امید نشد. عشق میهن چنان در خونش جریان داشت که همت کرد و کمر به رزم بست. امپراتور جوان چین بعد از اصرار های پیروز سپاهی حدود پنج هزار سرباز چینی در اختیار او گذاشت. پیروز با سپاه تازه و همچنین هفتصد سرباز ایرانی بسوی هرات حرکت کرد. کوههای بلند هرات باعث شده بود که عربها نتوانند تمامی هرات را تصرف کنند زیرا جدا از سختی راه عبور عربها با سرما سازگار نبودند. پیروز با سربازان چینی و ایرانی به هرات رسید. خبر در شهر و حومه پخش شد و مردم شاد شدند اما وقتی سپاه ایران برای فتح شهر آماده میشد، فرماندهان چینی بهانه آوردند که سپاهیان عرب بسیارند و آنان نمیخواهند خود را به کشتن دهند پس پیروز را تنها گذاشتند. لشکر چینی بدون درگیری بسوی چین بازگشت... و پیروز با هفتصد سرباز به رزم با عربها رفت. مردم در شهر گروه های مقاومت تشکیل دادند و زمانی که سپاه عرب بسوی میدان رزم شهر را ترک کرد، مردم شوریدند و کشتار در هرات آغاز شد در گوشه و کنار شهر و در کوچه ها بانگ شمشیر و گرز برخاست، عربها جایی برای فرار نداشتند و مردم همه آنان را کشتند و حاکم را به دار کشیدند و سپس از پشت بسوی لشکر عرب حمله کردند. پیروز فرصت را غنیمت شمرد و نبرد آغاز گشت. سپاه عرب که محاصره شده بود بسرعت متلاشی شد و گریختند. هرات آزاد شد و مردم با گل به استقبال شاهزاده ساسانی رفتند ... با اینکه این پیروزی دوام نیاورد و عربها با سپاهی سی هزار نفری شهر را پس گرفتند و با اینکه همه مردان را گردن زدند و به زنان تجاوز کردند، با اینکه پیروز عقب نشست ... اما تا آخرین لحظه عمرش از مبارزه دست نکشید و به وصیت خودش ایستاده در دخمه ای در کوه پامیر بطوری که صورتش رو به ایران باشد، دفن کردند. مردم دلیر هرات نشان دادند که آزادی لایق کسانی است که شهامت دارند و مرگ بهتر از زندگی در اسارت است. به قول فردوسی بزرگ: اگر مایه ی زندگی بنده گیست/ دو صد بار مردن به از این زندگیست همه سربسر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم RE: در گذر تاریخ و فرهنگ ملی - Alireza_Kh - 08-11-2014 11:26 PM نصرت الله امینی ... یکی از نجات دهندگان تخت جمشید پس از انقلاب 57 نصرت الله امینی برای مدت کوتاهی استاندار فارس شد. در این مقام، تختجمشید، شاخصترین میراث کهن و باستانی ایران زمین را از گزند تخریب با جد و جهدی ستودنی حفظ کرد. زمانی که ایشان مطلع شد که "خل خا لی" قصد دارد با بولدوزر تختجمشید را ویران کند طی نطقی رادیویی اعلام کرد: «برای انجام چنین عملی باید از روی جنازه من عبور شود». او ایستادگی کرد و به نیروهای نظامی فارس آماده باش داد تا از این اقدام ضد بشری جلوگیری کنند. امینی در فروردین ۵۸ به دلیل آنکه با سیستم وقت هیچگونه موافقتی نداشت از تمام سمتهای دولتی کناره گرفت، تا آنکه سرانجام پس از عمری پر فراز و نشیب در سن ۹۴ سالگی در فروردین ماه ۱۳۸۸، قلب تپندهاش که سالیانی دراز برای دفاع از آزادی و حقطلبی و حقجویی تپیده بود از تپش ایستاد. یادش گرامی ![]() |