سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
سفر و سفرنامه اصفهان (بهار 1392) - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=105)
+--- انجمن: جلسات حضوری و آنلاین اعضای سایت (/forumdisplay.php?fid=30)
+--- موضوع: سفر و سفرنامه اصفهان (بهار 1392) (/showthread.php?tid=6933)



RE: سفرنامه اصفهان 1392 - Delta.H - 04-24-2013 06:29 PM

به نظر شما وحشتناکترین لحظه سفر به اصفهان کجا بود؟؟؟:|


RE: جالترین سوتی های عکس سفر به اصفهان - jahanagahi - 04-24-2013 06:31 PM

خانم صدفی:
ببینید گوشی منو

[img][تصویر: 52093057378679331792.jpg][/img]


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - 3ObHaN - 04-24-2013 06:35 PM

(04-24-2013 06:29 PM)Delta.H نوشته شده توسط:  به نظر شما وحشتناکترین لحظه سفر به اصفهان کجا بود؟؟؟:|

جشن پتو خصوصی علی در اطاق سه تفگ دار Big Grin


RE: جالترین سوتی های عکس سفر به اصفهان - Poacher - 04-24-2013 06:41 PM

دوستان گرامی توجه داشته باشید
در گذاشتن عکس و یا نقل خاطره و جریانات سفر، لطفاً حرمت و حریم دیگران را رعایت کنید تا مبادا کسی به هر دلیل ناراحت شود.
بنابراین عکسی که در اینجا می گذارید ابتدا مطمئن باشید کسی که تصویرش در آن است را آزرده نمی کند یا وجهه کسی را خراب نمی کند.
برای هماهنگی می توانید ابتدا لینک عکسی که فکر میکنید حساسیت زا باشد را در پیام خصوصی به دوستانتان نشان دهید و اگر اجازه دادند شیر کنید.
دوستانی که تمایل ندارند هر کدام از عکسها در انجمن نشان داده شوند لطفاً به شکل گزارش به مدیریت یا در پیام خصوصی به ناظمین سایت اطلاع دهند.
با سپاس


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - ali mohammady - 04-24-2013 06:46 PM

(04-24-2013 06:35 PM)3ObHaN نوشته شده توسط:  
(04-24-2013 06:29 PM)Delta.H نوشته شده توسط:  به نظر شما وحشتناکترین لحظه سفر به اصفهان کجا بود؟؟؟:|

جشن پتو خصوصی علی در اطاق سه تفگ دار Big Grin

وحشتناک چیه؟چرا قضیه روکوچیک میکنید؟
یه حادثه تروریستی بزرگ تاریخی رخ داد حالا شما میگید وحشتناک؟
منو از تو اسانسوری که درش داشت بسته میشد ربودند و اول روی زمین کشیدن و بعد با کمک مهدی مثل کیسه سیمان بلندم کردن بردن تو اتاق و پرتم کردن رو تخت و

بعد پتو رو انداختن روم و 3 نفر مثل موشک کروز از ارتفاع ده هزار پایی سقوط ازاد میکردن رو من و وقتی از تخت افتادم رو سرامیک کف اتاق هم رحم نکردند و طی

عملیات انتهاری استخوان ترقوه ی بنده رو مسدوم کردن.

من بعد از این قضیه متوجه شدم که با دکتر هماهنگ کردن برای مسدوم کردن من و دکتر برای این که من مسدوم بشم و برای مداوا برم پیشش بهشون 30درصد
پورسانت داده.اما منم نامردی نکردم پیش دکتر برای مداوا نرفتم
اما واقعا ترقوه ام الان بیشتر از اون موقعی که پریدین روم دردمیکنه.
اقا داغونم لهه لهه


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - Delta.H - 04-24-2013 06:49 PM

(04-24-2013 06:35 PM)3ObHaN نوشته شده توسط:  
(04-24-2013 06:29 PM)Delta.H نوشته شده توسط:  به نظر شما وحشتناکترین لحظه سفر به اصفهان کجا بود؟؟؟:|

جشن پتو خصوصی علی در اطاق سه تفگ دار Big Grin
دقیقاً!!!
زمانی که تصمیم به اجرای جشن پتو برای علی محمدی گرفتیم...فهمید...فرار کرد...به سوی آسانسور...داخل شد و دکمه های آسانسور را تند تند فشار می داد...من و مهدی به طرفش رفتیم...درست در لحظه ای که در آسانسور در حال بسته شدن بود من دستم رو لای در گذشتم و در باز شد...علی مظلوم و وحشت زده بود...من و مهدی دست و پاشو گرفتیم و به سمت اتاق 103 حملش کردیم...و جشنی بیاد ماندنی به اتفاق سبحان و مهیار برایش برگزار کردیم...
ولی حبیب همکاری نمیکردUndecided


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - ali mohammady - 04-24-2013 06:52 PM

چنان ضربات از ته دل به من اصابت میکرد که تو جنگ های صلیبی با این شدت ضربه نمیزدن
خودتون حساب کنید چقدر شدت ضربات بالا بود که پایه ی تخت شکست

حبیب جان ازت تشکر میکنم که با من همکاری کردی و به هم اتاقی سابقت خیانت نکردی


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - صدفی - 04-24-2013 07:54 PM

وحشتناک ترین قسمت سفر لحظه خداحافظی بود


RE: جالترین سوتی های عکس سفر به اصفهان - صدفی - 04-24-2013 07:55 PM

(04-24-2013 06:31 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  خانم صدفی:
ببینید گوشی منو

[img][تصویر: 52093057378679331792.jpg][/img]

استاد چه عکس قشنگی
سوتی بود این عکس؟؟؟؟


RE: سفرنامه اصفهان 1392 - habib tousi - 04-24-2013 08:17 PM

(04-24-2013 06:52 PM)ali mohammady نوشته شده توسط:  چنان ضربات از ته دل به من اصابت میکرد که تو جنگ های صلیبی با این شدت ضربه نمیزدن
خودتون حساب کنید چقدر شدت ضربات بالا بود که پایه ی تخت شکست

حبیب جان ازت تشکر میکنم که با من همکاری کردی و به هم اتاقی سابقت خیانت نکردی

علی جان.من خیلی دل نازکم و بسیار احساسی.حتی یه جایی نزدیک بود گریه بیفتم اما خدا رو شکر خودمو کنترل کردم و فکر کنم کسی متوجه نشد10_00410_00410_004