سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: بازی های کودکی ثروت آفرینان
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2
امروز بحث جالبی با جناب قربانیان و جناب خالدی داشتم که بد ندیدم در اینجاهم مطرح کنم.

مدتی بود که به این نتیجه رسیده ام که بازی های دوران کودکی تاثیر بسیار زیادی در رشد و آینده کودکان دارد، کمی که دقیق شدم متوجه شدم که در دوران کودکی ام علاقه فراوانی در چند بازی داشته ام که شاید در تلاشی که امروزه برای ثروت آفرین و کارآفرینی دارم تاثیر زیادی داشته باشد.
بازی هایی که سراسر بودند از روش های پرورش استعداد مالی و آموزش تجارت و کسب درآمد.

دو نمونه از بازی های مورد علاقه کودکی ام : "تاجر کوچولو" و "کارخانه داران" بودند.

تاجر کوچولو: در این بازی تا جایی که بیاد دارم، باید از هر شهر ایران و با توجه به سرمایه خود، کالاهایی را خریداری و با توجه به اشنایی که در فروش آنها در کشورهای دیگر داریم، آنها را بفروش برسانیم که جالب بودن موضوع در تفاوت قیمت ها در کشورهای مختلف و استفاده از استعداد مالی برای برنامه ریزی فروش و غیره بود که شیرینی آن هیچ وقت از یادم نمیرود.

کارخانه داران :
بازی که در آن با خرید کارخانه های سودده و پرداخت مالیات و بیمه، میتوانستیم از آنها کسب درآمد کرده و مجتمع های بیشتری را خریده و یا بفروشیم ...

بنده که نتیجه آن را دیده ام، بسیار پدرومادرها را برای این نوع آموزش به کودکان توصیه میکنم که حتما با این کار، یک نسل با فکر باز اقتصادی را میتوان پرورش داد.

دوستان شما چطور؟
چه بازی های مورد علاقه ای داشته اید؟ که آنها را معرفی میکنید.
آیا در زندگی شما تاثیر داشته است؟
نظر شما چیست؟
من بازی های فکری خیلی دوست داشتم , بازی ریاضی . ترسیم شکلها . مدرسه بازی همیشه هم نقش ناظم داشتم. با دوستام یه سناریو کوتاه مینوشتیم بازی میکردیم .من به آزمایش کردن هم خیلی علاقه داشتم خونمون سه طبقه بود یه اتاق نزدیک پشت بام بود که حکم انباری داشت من میرفتم اونجا مثلا آبغوره و ریکا.زعفرون و آبلیمو .صابون و روغن این چیزا رو قاطی میکردم . هر وقتم یه وسیله برقی جدید میخریدیم من باید یه بار باز میکردم توشو میدیم دوباره میبستمش.از این مهران کیت ها میخریدم درست میکردم خیلی فاز میداد اینطوری شد که به الکترونیک علاقمند شدم
معمولا خونواده اسباب بازی میخریدن دو تا میخریدن یکی مال من یکی خواهرم . من با دقت اسباب بازیم رو مونتاژ میکردم بعد میزدم همون قطعه اسباب بازی خواهرم رو میشکوندم و بعد بهش قطعات یدکی میفروختم . البته پول نمی گرفتم مثلا سهم مرغ غذاش رو میگرفتم . این قضیه اینقد تکرار شد که به بازی تبدیل شد . خیلی خوب بود Big Grin
البته ما عضو سایت شدیم بچه بودیم Big Grin با انجمن بزرگ شدیم که الان اینقد بزرگ شدیم ( چه قافیه ردیفی شد Yosef.gif حس شاعری باز داره گل میکنه Yosef.gif )

بچگی ما مصادف بود با دانشگاه قبول شدم پسر خالمون . اقا ایشون ترم اول که رفتن دانشگاه ، کارشناسی ارشد بازی مافیا رو گرفتن :| اقا برگشتن این بازی حسنه رو بین فامیل پخش کردن . ما بچه های فامیل مینشستیم دور هم بازی میکردیم . بعد یه مدت من یه فکر افتصادی درجه یک زد به سرم . با دوستان امین و رازدار و البته پولدار شروع میکردم به تبانی . یه سری شرایطی داشتم که مثلا اگر دکتر بشم این ایتم ها رو در اختیارتون میزارم اگه خدا بشم این ایتم ها رو و الا غیر و در مقابل ازشون تنقلات میگرفتم . خیلی خوب بود Big Grin

حالا اقا کامیار این بازی هاتون رو بگید چجوری بود دلمون اب افتاد دور همی بازی کنیم Big Grin
بالا توضیح دادم خیلی جالب بود
اتفاقا اکنون می خواهم دوباره آنها را تهیه کنم! چه لذتی دارد با بچه های انجمن در سفری و حضوری بازی کنیم Big Grin
البته چند بازی برای بزرگسالان هم است که بدم نمی آید بررسی کنم، مانند بازی "گردش مالی" یا "پدر پولدار، پدر بی پول" کیوساکی
من از اسباب بازی های ساده خوشم نمی اومد همش اسباب بازی پیچیده دوست داشتم و همیشه هم بعد از چند روز اوراقشون میکردم اول راهنمایی شروع کردم به مونتاژ مدارات الکترونیکی که خیلی از این کار لذت میبردم یه بار یه فرستنده اف ام دست کردم و با هماهنگی یکی از داداشا رادیو رو پیش بابام روشن کردیم از اون طرف من شروع کردم به گویندگی و تهدید بابام ایشون تازه از جبهه برگشته بود و من هی میگفتم شما از جبهه فرار کردی!Yosef.gif
چون زمان جنگ بود و اوضاع امنیتی بود بابام طفلک ترسیده بود که چر اسمشو تو رادیو اوردنYosef.gif تا اینکه صدای منو شناخت شانس آوردم به موقع فرار کردم تا شب نیومدم خونه کلاً سرگرمیم این چیزا بود حتی برد فرستنده رو تا صد متر افزایش دادم و برای دوستام ترانه میذاشتم اون موقع نوار کاست کمیاب بود هرکی نوار داشت برام می اورد که واسه کل محله پخش کنم.
اما کوچیکتر که بودم خیلی جوگیر بودم یه بار تام سایر نگاه می کردم رفتم یه طناب از بالا پشتبون خونه آویزون کردم که با طناب بیام پایین پوست دستام کنده شد چقد گریه کردمYosef.gif
چه بازی های جالبی داشتیدا Yosef.gif
من از بچگی به بازی های فکری علاقه زیادی داشتم ،به خصوص شطرنج .کلا هر بازی فکری ببینم دوست دارم انجامش بدم.دوران بچگی هم هر بازی انجام میدادیم دوست داشتم رییس باشم.
ولی بیشتر سرگرم نقاشی کشیدن بودم و نوشتن شعر و داستان Yosef.gif
اصلا هم شیطون نبودما ،اصلا 12_002 Yosef.gif Yosef.gif
آها دوچرخه سواری و موتور سواری رو هم زیاد دوست داشتم و از بازی های دخترونه هم خوشم نمیومد 10_003
به شدت دلم میخواد این بازی گردش مالی رابرت کیوسی رو انجام بدم :|

اقا ما سنندج زندگی میکردم به مدت دو سال .
من بیش از اندازه اسباب بازی دارم . فقط 4 تا کارتون اسلحه دارم Big Grin که هنوزم موجوده .
روبه رو خونمون یه زمین خالی بود که توش پر بود از مصالح ساختمانی .
با بچه های همسایه داشتیم یه پروژه بسیار بسیار بزرگ رو انجام میدادم . یه ساختمون سازی بود در حد شاندیز . من ماشین آلات راه سازی پلاستیکیم رو اعم از کامیون و لودر در اختیار این ها میزاشتم و در عوض باس هر وقت میخواستم برم خرید پلاستیکا رو حمل کنن برام دیگه اینکه بستنی و پفک مهمونم کنن
اقا یه روز یه از خدا بی خبری اومد زد با پا پروژه ساختمونی مون رو داغون کرد . منم گفتم نگران نباش . در مقابل پرداخت هزینه ای اندک ، کلانتر سبحان مراقب منافع شما در شهر است . اینقد بستنی خوردم اون روز دو روز بعد شیکم درد گرفتم . یادمه تا شب ساعت 11 با اسلحه مراقب ساختمون بودم . مادرم با کتک منو برد خونه و تا ساعت 2 شب بیدار بودم و از پنجره مراقب بودم . صبح هم ساعت 8-9 پا شدم و تا ساعت 10-11 مراقب پروژه بودم که بعد مریض شدم و شکم درد گرفتم نتونستم مراقب باشم دیگه بعد از اون Big Grin
بچه ها من به شدت دوست داشتم بدونم توی دستگاه های مختلف چه خبره!!!چند تا از اسباب بازی هامو به همین شیوه داغون کردم و یه وسیله برقی کوچیکو"فکر کنم رادیو بود" ،کاملا بازش کردم.بعدم از ترس قایمش کردم که فکر کنن گم شده Yosef.gif هنوزم پیدا نشده Yosef.gif Yosef.gif
همیشه هم دوست داشتم همه چیز رو امتحان کنم،یادمه بچه که بودم مامانم گفت چرخ خیاطی سوزن داره خطرناکه،رستت اوخ میشه،منم برای اینکه بدونم اوخ چیه انگشت اشارمو گذاشتم زیر چرخ که با اجازتون بدوزمش Yosef.gif دیگه میدونید بعدش چی شد Yosef.gif
توی مدرسه هم از دبستان تا دبیرستان سردسته گروه "ازاذل و اوباش " بودم .
(09-06-2013 11:16 PM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط: [ -> ]البته چند بازی برای بزرگسالان هم است که بدم نمی آید بررسی کنم، مانند بازی "گردش مالی" یا "پدر پولدار، پدر بی پول" کیوساکی
روش هاي تهيه اين بازي ها رو كسي مي داند چطور مي شود تهيه كرد؟
صفحه ها: 1 2
لینک مرجع