08-15-2013, 03:29 PM
کلیدهای موفقیت / جلسه سی و نهم/ دوازدهمین کلید طلایی
حضور در لحظه - قسمت دوم
در جلسه ی گذشته پیرامون حضور در لحظه صحبت کردیم ، در این جلسه ، ضمن توضیح بیشتر در خصوص حضور در لحظه ، در مورد یکی از راههای افزایش تمرکز ، یعنی "مدیتیشن" صحبت خواهیم کرد.
بعضی ها رو دیدین محو فوتبال میشن ؟ همچین میره 4 چشمی تو تلوزیون ، هر اتفاقی بیفته دور و برش متوجه نمیشه .
بعضی ها هم چنان محو نامزدشون هستن که اگه تمساح هم بیاد بخوردشون متوجه نمیشن ، رفته تو بحر نامزدش !
خیلی جالبه ، همین آدم ، وقتی میخواد نماز بخونه ، یه مگس میاد جلوش ، باهاش کشتی کج میگیره !
بعد از قضیه ی عاشورا ، یزید ملعون به حضرت زینب گفت : دیدی خدا با شما چه کرد ؟
حضرت زینب فرمود : من چیزی جز زیبایی ندیدیم .
چرا ؟ چون محو دیدن عشق بازی یه عده با خدای خودشون بود ، چیزی غیر از این نمیدید.
بعضی ها میگن چگونه ممکن است ؟
در نماز تیر رو از پای حضرت علی درآوردن.
در جنگی یک تیر به پای حضرت اصابت کرد ، چنان تیر نفوذ می کنه که درآوردنش خیلی سخت و دردآور میشه ، به حضرت فاطمه علیها سلام میگن چه کنیم ؟ یه توصیه ای به ما داشته باشید.
می فرمایند : وقتی علی –علیه السلام – نماز می خونه چنان غرق در خدا میشه ، که متوجه هیچ چیز نیست ، اون موقع می تونید تیر رو دربیارید.
بعضی ها میگم نمیشه بابا چطور ممکنه ؟ ما یه پشه نیشمون می زنه سه متر می پریم هوا ! مگه میشه تیر رو درآورد بدون اینکه متوجه بشن ؟
قصه ی حضرت یوسف در تمامی کتب مقدس اومده ، میخوام از اون براتون بگم ، بعد از قضیه ی یوسف و زلیخا ، یک سری از زنان دربار مصر اعتراض می کنن به زلیخا که یوسف یه برده بود ، چطور به خودت این اجازه رو دادی که به سمتش میل کنی ؟
زلیخا جوابی نمیده یک روز همه رو دعوت می کنه ، به همشون یه ترنج میده با کارد ، میگه میوه ها رو بخورید ، زمانی که داشتن پوست می کندن ، به یوسف میگه بیاد رد بشه ، و تا یوسف رد میشه اونها چنان محو زیبایی و عظمت یوسف میشن که دستهاشون رو می برن و اصلا متوجه نمیشن چون محو بودن ...
وقتی یوسف خارج میشه تازه همه می فهمن دستشون رو بریدن.
چطور ممکنه زنان مصر محو زیبایی یک انسان بشن و متوجه نباشن که پوست و گوشتشون رو دارن می برن ، علی نمی شود غرق جمال خدا بشود و نفهمد ؟ قطعا میشه.
بعضی ها میگن شما شیعه ها یه چیزایی میگید که با هم مغایره.
میگم شما میگید در نماز تیر رو از پای حضرت درآوردن ، از یه طرفی میگید علی –علیه السلام – در رکوع نمازش یکی اومد تو مسجد کمک خواست ، انگشترش رو در حین نماز به اون فرد داد.
چجوریه که علی متوجه تیر نمیشه بعد صدای فقیر رو می شنوه ؟
ظاهرا بهم نمیخونه.
این جفای به علی –علیه السلام – است که بگیم ایشون صدای فقیر رو شنید و انگشترش رو به او داد ، علی انقدر محو خداست که صدایی رو جز صدای خدا نمی شنوه ، خدا در نماز به علی فرمود : علی فقیری آمده ، هیچ کس به او کمکی نمی کنه ، انگشترت رو دربیار و به او بده.
علی اون چیزی رو که خدا میگه میشنوه.
دوستان عزیز!
اگر بتونیم غرق در لحظه هامون باشیم از همه چیز می تونیم به اوج لذت برسیم.
علی – علیه السلام – از نمازش لذت می برده چون غرق در نماز بوده.
بهرحال با حضور در لحظه زندگی بسیار شیرین میشه ، یکی از راههای حضور در لحظه اینه که به احساساتمون فرصت بروز و ظهور بدهیم.
وقتی احساساتمون رو بروز نمیدیم این باعث میشه درآینده دچار تنش بشیم و در لحظه حضور نداشته باشیم.
مثلا ، وقتی ناراحتیم ، غمگینیم ، مشوشیم ، وقتی حس می کنیم دیگران ارزش ما رو زیر سوال بردن ، مثلا پرخوری می کنیم ، چرا ؟ چون میخوایم به احساسمون توجه نکنیم ، دوست داره گریه کنه بلند بلند ، دوست داره داد بزنه ، ولی نمیکنه این کار رو ، چون نمیشه.
برای اینکه خودش رو از این احساس دور کنه شروع می کنه به پرخوری ، من مثلا با خانواده ام مسئله دارم ، شروع می کنم به پرکاری ، هی تند تند کار می کنم ، مهم نیست چه کاری ها ، فقط کار می کنم ، اینو میذارم اونجا ، اونو میذارم یه جا دیگه.
این کار کردن برای فرار کردن از بروز احساسه ، ما در واقع سر خودمون رو گرم می کنیم تا یادمون بره.
دوستان عزیز!
در اون لحظه یه چیزی هست که دارید ازش فرار می کنید ، و اون احساس اون لحظه تون هستش ، یکی از راههای حضور در لحظه اینه که احساسات خودمون رو بروز بدیم.
اگه لازمه من الان گریه کنم باید گریه کنم ، حالا الان نمیشه ، یکی هست ، زود میرم یه جایی که میشه گریه می کنم ، میخوام داد بزنم ، اینجا نمیشه ، میرم به اولین جایی که تونستم میرسم و داد میزنم.
یکی از راههای زندگی در لحظه اینه که ما به احساساتمون امکان بروز و ظهور بدیم ، اگر این کار رو نکنیم باعث میشه احساستمون جمع بشه روی هم و تلنبار بشه و ما رو به مرز انفجار برسونه.
از حسی که داری فرار نکن.
بعضی وقتا ما با همسر یا خانوادمون می جنگیم نه به خاطر موضوعی که واقعا داریم روش بحث می کنیم ، مثلا میخوایم بریم مهمونی ، من میگم نریم اون میگه بریم ، الکی جر و بحث می کنیم ، اصلا موضوع اینکه خونه ی مامان من بریم یا مامان تو نیست ، موضع اینکه این هفته رفتیم یا نرفتیم نیست .
موضوع اینه که الان این حس که بخوام برم مهمونی رو ندارم ، حس ها رو ابراز کنیم ، وگرنه میریم مهمونی ، اونجا عصبانی هستیم ، تند نگاه می کنیم ، غر میزنیم ، فردا همون مهمونی میشه دردسر تازه.
چرا به مامانم تند نگاه کردی ؟ چرا اصلا حرف نمیزدی ؟
تمام این بحث ها به خاطر اینه که ما در لحظه نبودیم ، من دوست داشتم اون لحظه بشینم تو خونه ولی احساسم رو بروز ندادم.
بسیاری از بحث هایی که ما با هم داریم به خاطر اینه که ما احساسی که داریم رو مخفی می کنیم یک عامل دیگر رو می کنیم بهانه و سر اون جر و بحث می کنیم و در لحظه حضور نداریم.
لطفا از حس تون فرار نکنید.
اگر ابراز بشه ، خالی میشید و رها میشید و اگر ابراز نشه بار سنگینیه که روی دوشتون سنگینی می کنه.
خب ...
در ادامه ی جلسه می خوایم روشی رو به شما یاد بدیم به نام "مدیتیشن" برای اینکه تمرکز و حضور در لحظه تون رو بالا ببرید.
دوستان عزیز !
هر آنچه که از مدیتیشن و تی ام و ... می دونید بذارید کنار.
این تکنیک ها تکنیک های وارداتی هستش و وقتی وارد میشه باید بومی سازی بشه ، اون چیزایی که شما می دونید مربوط به بودایی هاست ، خیلی جدی نگیرید ، اینها اساتیدشون هم با خودشون درگیرن.
همه رو بذارید کنار ، و به این روش مدیتیت توجه کنید
.
مراحل مدیتیشن:
1- عوامل مزاحم رو به حداقل برسونید : نور اتاق زیاده کمش کنید ، انگشتر تو دستتون اذیت می کنه بازش کنید ، لباستون تنگه ، یه لباس گشاد و ترجیحا سفید یا رنگ روش بپوشید ، عینک رو دربیار ، حمام نرفتی ، برو حمام اول ، موبایل رو خاموش کن ، تلفن رو از پریز بکش و ... عوامل حواس پرتی رو حداقلش کن.
2- فقط 4 زانو روی زمین بنشینید : ما تو ریلکسیشن گفتیم دراز کش هم می تونید انجام بدید ، ولی تو مدیتیشن فقط به صورت 4 زانو نشسته این کار رو انجام بدید ، روی یه پتویی چیزی هم بشینید که پاتون خواب نره.
3- مدت زمان مدیتیشن : مدت زمانی که باید مدیتیت کنید بین 5 تا 20 دقیقه هستش ، نه بیشتر نه کمتر.
4- بهترین زمان مدیتیشن قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب هستش : بررسی ها نشون میده بیشترین تراکم انرژی کائنات و هستی تو این زمان ها هستش ، نه اینکه تو مواقع دیگه نشه این کار رو کرد ، این دو زمان خیلی بهتره.
5- شروع کنید به نفس عمیق کشیدن : به هیچ موضوعی فکر نکنید ، فکرها میان سراغتون قطعا ولی شما به هیچ کدومشون قلاب نندازید ، بذارید بالا سرتون بچرخن همینجوری ، خب نفس رو که می کشید تمرکز کنید روی دو چیز.
الف) صدای نفس کشیدنتون رو بشنوید.
ب) تمرکز تنفس رو روی گلو قرار بدید. یعنی تمرکز کنید روی خروج هوا از گلوتون.
ج) نفس رو از بینی بکشید و از دهان بیرون بدید.
راحت نفس عمیق بکشید ، میگن نمی دونم 3 شماره بده داخل 2 شماره بده بیرون اینا همه بازیه ، راحت نفس عمیق بکش و تمرکز کن.
از 5 دقیقه شروع کنید کم کم برید بالا تا بیست دقیقه.
تو این چند دقیقه شما روی کاری که دوست دارید یعنی تنفس تمرکز کردید ، به سادگی با این تمرین تو 2 – 3 هفته ، آنچنان تو کارهاتون به تمرکز می رسید که باورتون نمیشه ، به شرطی که تو این دو یا سه هفته استمرار داشته باشید ، خیلی هم کار سختی نیست.
چند تا نکته :
اگر سردرد گرفتید یکی از کارهایی که گفتیم رو انجام ندید ، مثلا نمیخواد روی صدای نفس تمرکز کنید.
اگر خوابتون برد نوش جونتون ، از خواب که پاشدید ، یه آب به صورتتون بزنید و دوباره شروع کنید.
در جلسه ی بعد میگیم چطوری با حضور در لحظه ، مسائل زندگی تون رو به راحتی حل کنید.
موفق وپیروزباشید
کلیدهای موفقیت / جلسه چهلم/ آخرین کلید طلایی
توکل - قسمت اول
در جلسه ی گذشته پیرامون حضور در لحظه صحبت کردیم ، در این جلسه ، ضمن توضیح بیشتر در خصوص حضور در لحظه ، و تکمیل بحث حضور در لحظه ، آخرین کلید طلایی موفقیت یعنی "توکل" رو هم برای شما خواهیم گفت.
دوستان عزیز اگر لحظه رو درک کنید و در لحظه باشید ، اصلا کارهاتون به طور معجزه آسایی حل خواهد شد.
برای حضور در لحظه کارهای دیگری هم باید کرد.
یه وقتایی هست که به شدت دنبال راه حل یک مسئله می گردید.
یه وقتایی هست که خیلی سرتون شلوغه خیلی کار دارید و زمانتون بسیار کمه و در اون زمان کم هم به نتیجه نمی رسید.
در اون لحظه چکار باید بکنیم ؟ فقط با حضور در لحظه.
دقیقا همون زمانی که رئیس اداره میاد و ازت میخواد تا دو ساعت دیگه کاری رو انجام بدی ، تو هم عصبی میشی و بهم میریزی و میگی تو این زمان کم چطور کار رو انجام بدم ، دقیقا در همون زمان کار رو رها کن ، برو رو صندلی لم بده چشماتو ببند ، راحت 10 دقیقه استراحت کن و به هیچ چیز فکر نکن ، بعد چشماتو باز کن میبینی که اون کار در کمتر از 2 ساعت انجام میشه و راه حل های جدید خودشون رو به تو نشون میدن.
من اینو شخصا امتحان کردم و جواب گرفتم ، اصلا زمان کش میاد ، خودت رو 10 دقیقه از استرس رها کن ، به ساعت هم نگاه نکن ، راه حل هایی عالی به ذهنت میاد.
دوستان عزیز !
من و شما باید یاد بگیریم در آن واحد یک کار رو بیشتر انجام ندیم.
دیدین این روزا غذاهای خانوما چقد بی مزه شده ؟ چرا ؟ غذا داره میپزه به اجاره خونه فکر می کنه ، به اخلاق بد شوهرش فکر می کنه ، به نمره ی درس بچه اش فکر می کنه ، با تلفن بی سیم صحبت می کنه ، سریال هم داره می بینه ! همه کار می کنه.
اصلا توجهی به این غذا نمیشه ، ولی اگر تو عاشقانه به اون غذا توجه کنی ، با سیب زمینی و پیاز حرف بزنی ، قربون صدقه ی نخود لوبیا و برنج بری ، داشتیم تو کلاسها ، یه خانومی همین رو امتحان کرد و گفت غذاش عالی شده ، دوست من در آن واحد یک کار انجام بده.
برایان تریسی ، آدم معروفیه در میان کسانی که با علم مدیریت در ارتباطن ، یه آزمایشی اومد انجام داد ، این منشی ها رو دیدین ، گوشی تلفن بین گوش و شونه شه ، با یه دستش مینویسه ، یه دست دیگه اش هم رو صفحه کلید کامپیوتره ، چشمش هم تو مانیتوره .
تریسی اومد به اینا گفت شما در آن واحد فقط و فقط یک کار انجام بدید ، گفتن آخه نمیشه ، عقب می مونیم از کارها !
گفت حالا شما امتحان کنید...
نتیجه امتحان عالی بود ، نتیجه این شد کسانی که کارها رو یک به یک انجام میدن 5 برابر بیشتر از کسانی که میخوان همه ی کارها رو با هم انجام بدن ، بازدهی دارن در یک روز.
یکی از چیزهایی که به من و شما کمک می کنه در حضور در لحظه اینه که در آن واحد یک کار بیشتر انجام ندیم.
ممکنه شرایطی وجود داشته باشه که شما الزام داشته باشید 3 کار رو با هم انجام بدید ، به شرطی که فقط یکی از اون کارها کارهایی باشد که توسط ضمیر خودآگاه انجام میشه و کارهای دیگه کارهایی باشه که توسط ضمیر ناخودآگاه انجام میشه بر حسب عادت ، مثلا : شما سالها سبزی خورد کردید ، دیگه عادت کردید ، خب می تونی خرد کردن سبزی رو انجام بدی و همزمان کار دیگری رو هم انجام بدی.
البته اگر مجبور شدی.
برای حضور در لحظه ، یکی دیگه از توصیه ها اینه ، لطفا در هر شرایطی از تمام حواس پنجگانه تون استفاده کنید برای انجام اون کاری که دارید.
مثلا میخوای غذا بخوری ، تلوزیون خاموش ، به غذا نگاه کن ، گوش شما باید صدای قاشق و چنگال بشنوه صدای ملچ مولوچ بچه تون رو که داره غذا میخوره رو بشنوه ، بوی غذا رو حس کنید ، مدتهاست ما بوی غذا رو حس نکردیم ، هی ذهنمون درگیر چیزای دیگه است.
حس لامسه ، خیلی چیزها هست میشه لمسشون کرد ، نون سبزی ، همه چیز رو لمس کن ، نه اونجوری که 3 ساعت طول بکشه ، 4 ثانیه لمس کن ، حواس پنجگانه ت رو درگیر کن.
یه حس موند ، حس چشایی ، یه کم از غذا رو بذار مزمزه کن ، تمرکز کن رو غذا ، روی طعمی که داره.
یه جایی ما قرار شد غذا رو با آگاهی در لحظه بخوریم ، همه ی دوستان حاضر در کلاس فردا صبحش صبحانه هاشون رو آوردن که با آگاهی در لحظه بخورن ، من وسط این کار رفتم یه سر بیرون ، برگشتم چشمتون روز بد نبینه !
کره ، پنیر ، خامه رو مالیده بود به لپش یکی ، یه نفر دیگه همینجوری آب پرتقال رو میریخت رو دستش !
گفتم ببخشید چی شد ؟ گفتن داریم با حس لامسه درک می کنیم غذا رو ! شما از این کارا نکنید ها !
خودتون رو غرق در غذا بکنید ، اونقدر لذت داره ، زخم معده هم نمیگیری دیگه. چاق هم نمیشی.
میخوای راه بری ، آروم ، پاهات زمین رو لمس و نوازش کنه ، زمینی که ما نوازشش می کنیم ، پاسخ نوازش ما رو خواهد داد ، به ما انرژی میده قطعا.
آروم راه برو ، گل های تو مسیر رو ببین ، صداهای جدیدی رو بشنو حواست رو درگیر کن در راه رفتن.
مسافرت میری گردش میری ، با تمام حواس همه چیز رو درک کن.
پات رو توی آب بذار ، اجازه بده آب نوازشت کنه. یه کم از اون آب رو بچش.
عجله نکن ، از طبقه سوم میخواد بره سمت پارکینگ ، بدو بدو میاد پایین ، صبر کن ، آروم باش ، با آرامش برو پایین.
خب بریم سراغ بحث قشنگ توکل...
ما کی وکیل می گیریم ؟
وقتی یه پرونده ی حاد داریم ، کارمون گیره ، ممکنه بریم زندان.
من 60 روزه که یه مسئله ی بزرگی داریم ، از خواب و خوراک افتادم ، همش نگرانم ، همش استرس دارم ، یه دوستی میگه چرا وکیل نمیگیری ؟ میگم ای بابا کار ما از این حرفا گذشته!
میگه من یه وکیل خوب می شناسم ، میریم پیش وکیل ،یه نگاهی به پرونده می کنه میگه نگران نباش ، من حلش می کنم ، در کمدش رو هم باز می کنه ، 200 تا پرونده اونجاست ، میگه نگاه کن اینا همشون مشکلشون از مشکل تو حادتر بوده ، من حلش کردم. خیالت راحت ، پرونده رو بسپر به خودم.
قبول دارید اون شب راحت می خوابم ؟ قبول داری اون شب غذا می خورم ؟
خب من چرا 60 روز قبل این کار رو نکردم ، چرا خودم رو همش اذیت کردم ؟ چرا انقدر استرس داشتم ؟
دوستان عزیز !
من و شما ، وکیل نمی گیریم ، باید به آرامش برسیم ولی نمی رسیم ، ولی وکیلی که بشه بهش اعتماد کرد.
منظور من وکیلیه که بتونیم بهش تکیه کنیم .
این وکیل کسی جز خدا نیست دوستان من.
وکیلای الان هر پرونده ای رو قبول نمی کنن ، تازه کلی هم پول می گیرن ،
خدا در قرآن می فرماید :
شما همه باید به من تکیه کنید ، وکیلتون منم ، همه مون ، مفت و مجانی ، بدون هزینه و دردسر ، پولم نمیخواد.
خدا 9 بار در قرآن فرموده : من رو وکیل خودتون بکنید.
3 بار هم فرموده : من بهترین وکیل هستم ، عجب وکیلی هستم ، جانانه .
پرونده مون رو به هر کسی میدیم جز خدا ، به همه اعتماد داریم جز خدا.
به خودش قسم من امتحانش کردم ، چنان جانانه جواب میده که کیف کنیم.
ما از یه طرف پرونده رو میدیم دست خدا ، بعد پس میگیرم ، دوباره میدیم ، دوباره میگیم نکنه نشه !
با خدا هم بازی می کنیم.
دوست دارید اون وکیله تکیه گاه خوبی هم باشه ؟ دوست دارید دوستتون هم باشه ؟ دوست دارید مهربون هم باشه ؟ مونس شما هم باشه ؟
دیگه چی میخواید ؟
دعای جوشن کبیر از طرف خدا به حضرت پیامبر نازل شده ، مضامینی داره عالی ...
یا معین من لا معین له : ای کمک کننده به کسی که هیچ کمک کننده ای نداره.
یا عماد من لا عماد له : ای تکیه گاه کسی که هیچ تکیه گاهی ندارد.
یا حبیب من لا حبیب له : ای رفیق کسی که هیچ رفیقی ندارد.
یا انیس من لا انیس له : ای مونس کسی که هیچ مونسی ندارد.
یا شفیق من لا شفیق له : ای مهربان برای کسی که هیچ کس به او مهربانی نمی کند.
خود خدا داره میگه اینا ویژگی های منه.
وقتی هیچ کس بهت مهربونی نکرد ، هیچ کس بهت توجه نکرد ، وقتی به هیچ کس نتونستی تکیه کنی ، خدا رو وکیل خودت قرار بده.
حضور در لحظه - قسمت دوم
در جلسه ی گذشته پیرامون حضور در لحظه صحبت کردیم ، در این جلسه ، ضمن توضیح بیشتر در خصوص حضور در لحظه ، در مورد یکی از راههای افزایش تمرکز ، یعنی "مدیتیشن" صحبت خواهیم کرد.
بعضی ها رو دیدین محو فوتبال میشن ؟ همچین میره 4 چشمی تو تلوزیون ، هر اتفاقی بیفته دور و برش متوجه نمیشه .
بعضی ها هم چنان محو نامزدشون هستن که اگه تمساح هم بیاد بخوردشون متوجه نمیشن ، رفته تو بحر نامزدش !
خیلی جالبه ، همین آدم ، وقتی میخواد نماز بخونه ، یه مگس میاد جلوش ، باهاش کشتی کج میگیره !
بعد از قضیه ی عاشورا ، یزید ملعون به حضرت زینب گفت : دیدی خدا با شما چه کرد ؟
حضرت زینب فرمود : من چیزی جز زیبایی ندیدیم .
چرا ؟ چون محو دیدن عشق بازی یه عده با خدای خودشون بود ، چیزی غیر از این نمیدید.
بعضی ها میگن چگونه ممکن است ؟
در نماز تیر رو از پای حضرت علی درآوردن.
در جنگی یک تیر به پای حضرت اصابت کرد ، چنان تیر نفوذ می کنه که درآوردنش خیلی سخت و دردآور میشه ، به حضرت فاطمه علیها سلام میگن چه کنیم ؟ یه توصیه ای به ما داشته باشید.
می فرمایند : وقتی علی –علیه السلام – نماز می خونه چنان غرق در خدا میشه ، که متوجه هیچ چیز نیست ، اون موقع می تونید تیر رو دربیارید.
بعضی ها میگم نمیشه بابا چطور ممکنه ؟ ما یه پشه نیشمون می زنه سه متر می پریم هوا ! مگه میشه تیر رو درآورد بدون اینکه متوجه بشن ؟
قصه ی حضرت یوسف در تمامی کتب مقدس اومده ، میخوام از اون براتون بگم ، بعد از قضیه ی یوسف و زلیخا ، یک سری از زنان دربار مصر اعتراض می کنن به زلیخا که یوسف یه برده بود ، چطور به خودت این اجازه رو دادی که به سمتش میل کنی ؟
زلیخا جوابی نمیده یک روز همه رو دعوت می کنه ، به همشون یه ترنج میده با کارد ، میگه میوه ها رو بخورید ، زمانی که داشتن پوست می کندن ، به یوسف میگه بیاد رد بشه ، و تا یوسف رد میشه اونها چنان محو زیبایی و عظمت یوسف میشن که دستهاشون رو می برن و اصلا متوجه نمیشن چون محو بودن ...
وقتی یوسف خارج میشه تازه همه می فهمن دستشون رو بریدن.
چطور ممکنه زنان مصر محو زیبایی یک انسان بشن و متوجه نباشن که پوست و گوشتشون رو دارن می برن ، علی نمی شود غرق جمال خدا بشود و نفهمد ؟ قطعا میشه.
بعضی ها میگن شما شیعه ها یه چیزایی میگید که با هم مغایره.
میگم شما میگید در نماز تیر رو از پای حضرت درآوردن ، از یه طرفی میگید علی –علیه السلام – در رکوع نمازش یکی اومد تو مسجد کمک خواست ، انگشترش رو در حین نماز به اون فرد داد.
چجوریه که علی متوجه تیر نمیشه بعد صدای فقیر رو می شنوه ؟
ظاهرا بهم نمیخونه.
این جفای به علی –علیه السلام – است که بگیم ایشون صدای فقیر رو شنید و انگشترش رو به او داد ، علی انقدر محو خداست که صدایی رو جز صدای خدا نمی شنوه ، خدا در نماز به علی فرمود : علی فقیری آمده ، هیچ کس به او کمکی نمی کنه ، انگشترت رو دربیار و به او بده.
علی اون چیزی رو که خدا میگه میشنوه.
دوستان عزیز!
اگر بتونیم غرق در لحظه هامون باشیم از همه چیز می تونیم به اوج لذت برسیم.
علی – علیه السلام – از نمازش لذت می برده چون غرق در نماز بوده.
بهرحال با حضور در لحظه زندگی بسیار شیرین میشه ، یکی از راههای حضور در لحظه اینه که به احساساتمون فرصت بروز و ظهور بدهیم.
وقتی احساساتمون رو بروز نمیدیم این باعث میشه درآینده دچار تنش بشیم و در لحظه حضور نداشته باشیم.
مثلا ، وقتی ناراحتیم ، غمگینیم ، مشوشیم ، وقتی حس می کنیم دیگران ارزش ما رو زیر سوال بردن ، مثلا پرخوری می کنیم ، چرا ؟ چون میخوایم به احساسمون توجه نکنیم ، دوست داره گریه کنه بلند بلند ، دوست داره داد بزنه ، ولی نمیکنه این کار رو ، چون نمیشه.
برای اینکه خودش رو از این احساس دور کنه شروع می کنه به پرخوری ، من مثلا با خانواده ام مسئله دارم ، شروع می کنم به پرکاری ، هی تند تند کار می کنم ، مهم نیست چه کاری ها ، فقط کار می کنم ، اینو میذارم اونجا ، اونو میذارم یه جا دیگه.
این کار کردن برای فرار کردن از بروز احساسه ، ما در واقع سر خودمون رو گرم می کنیم تا یادمون بره.
دوستان عزیز!
در اون لحظه یه چیزی هست که دارید ازش فرار می کنید ، و اون احساس اون لحظه تون هستش ، یکی از راههای حضور در لحظه اینه که احساسات خودمون رو بروز بدیم.
اگه لازمه من الان گریه کنم باید گریه کنم ، حالا الان نمیشه ، یکی هست ، زود میرم یه جایی که میشه گریه می کنم ، میخوام داد بزنم ، اینجا نمیشه ، میرم به اولین جایی که تونستم میرسم و داد میزنم.
یکی از راههای زندگی در لحظه اینه که ما به احساساتمون امکان بروز و ظهور بدیم ، اگر این کار رو نکنیم باعث میشه احساستمون جمع بشه روی هم و تلنبار بشه و ما رو به مرز انفجار برسونه.
از حسی که داری فرار نکن.
بعضی وقتا ما با همسر یا خانوادمون می جنگیم نه به خاطر موضوعی که واقعا داریم روش بحث می کنیم ، مثلا میخوایم بریم مهمونی ، من میگم نریم اون میگه بریم ، الکی جر و بحث می کنیم ، اصلا موضوع اینکه خونه ی مامان من بریم یا مامان تو نیست ، موضع اینکه این هفته رفتیم یا نرفتیم نیست .
موضوع اینه که الان این حس که بخوام برم مهمونی رو ندارم ، حس ها رو ابراز کنیم ، وگرنه میریم مهمونی ، اونجا عصبانی هستیم ، تند نگاه می کنیم ، غر میزنیم ، فردا همون مهمونی میشه دردسر تازه.
چرا به مامانم تند نگاه کردی ؟ چرا اصلا حرف نمیزدی ؟
تمام این بحث ها به خاطر اینه که ما در لحظه نبودیم ، من دوست داشتم اون لحظه بشینم تو خونه ولی احساسم رو بروز ندادم.
بسیاری از بحث هایی که ما با هم داریم به خاطر اینه که ما احساسی که داریم رو مخفی می کنیم یک عامل دیگر رو می کنیم بهانه و سر اون جر و بحث می کنیم و در لحظه حضور نداریم.
لطفا از حس تون فرار نکنید.
اگر ابراز بشه ، خالی میشید و رها میشید و اگر ابراز نشه بار سنگینیه که روی دوشتون سنگینی می کنه.
خب ...
در ادامه ی جلسه می خوایم روشی رو به شما یاد بدیم به نام "مدیتیشن" برای اینکه تمرکز و حضور در لحظه تون رو بالا ببرید.
دوستان عزیز !
هر آنچه که از مدیتیشن و تی ام و ... می دونید بذارید کنار.
این تکنیک ها تکنیک های وارداتی هستش و وقتی وارد میشه باید بومی سازی بشه ، اون چیزایی که شما می دونید مربوط به بودایی هاست ، خیلی جدی نگیرید ، اینها اساتیدشون هم با خودشون درگیرن.
همه رو بذارید کنار ، و به این روش مدیتیت توجه کنید
.
مراحل مدیتیشن:
1- عوامل مزاحم رو به حداقل برسونید : نور اتاق زیاده کمش کنید ، انگشتر تو دستتون اذیت می کنه بازش کنید ، لباستون تنگه ، یه لباس گشاد و ترجیحا سفید یا رنگ روش بپوشید ، عینک رو دربیار ، حمام نرفتی ، برو حمام اول ، موبایل رو خاموش کن ، تلفن رو از پریز بکش و ... عوامل حواس پرتی رو حداقلش کن.
2- فقط 4 زانو روی زمین بنشینید : ما تو ریلکسیشن گفتیم دراز کش هم می تونید انجام بدید ، ولی تو مدیتیشن فقط به صورت 4 زانو نشسته این کار رو انجام بدید ، روی یه پتویی چیزی هم بشینید که پاتون خواب نره.
3- مدت زمان مدیتیشن : مدت زمانی که باید مدیتیت کنید بین 5 تا 20 دقیقه هستش ، نه بیشتر نه کمتر.
4- بهترین زمان مدیتیشن قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب هستش : بررسی ها نشون میده بیشترین تراکم انرژی کائنات و هستی تو این زمان ها هستش ، نه اینکه تو مواقع دیگه نشه این کار رو کرد ، این دو زمان خیلی بهتره.
5- شروع کنید به نفس عمیق کشیدن : به هیچ موضوعی فکر نکنید ، فکرها میان سراغتون قطعا ولی شما به هیچ کدومشون قلاب نندازید ، بذارید بالا سرتون بچرخن همینجوری ، خب نفس رو که می کشید تمرکز کنید روی دو چیز.
الف) صدای نفس کشیدنتون رو بشنوید.
ب) تمرکز تنفس رو روی گلو قرار بدید. یعنی تمرکز کنید روی خروج هوا از گلوتون.
ج) نفس رو از بینی بکشید و از دهان بیرون بدید.
راحت نفس عمیق بکشید ، میگن نمی دونم 3 شماره بده داخل 2 شماره بده بیرون اینا همه بازیه ، راحت نفس عمیق بکش و تمرکز کن.
از 5 دقیقه شروع کنید کم کم برید بالا تا بیست دقیقه.
تو این چند دقیقه شما روی کاری که دوست دارید یعنی تنفس تمرکز کردید ، به سادگی با این تمرین تو 2 – 3 هفته ، آنچنان تو کارهاتون به تمرکز می رسید که باورتون نمیشه ، به شرطی که تو این دو یا سه هفته استمرار داشته باشید ، خیلی هم کار سختی نیست.
چند تا نکته :
اگر سردرد گرفتید یکی از کارهایی که گفتیم رو انجام ندید ، مثلا نمیخواد روی صدای نفس تمرکز کنید.
اگر خوابتون برد نوش جونتون ، از خواب که پاشدید ، یه آب به صورتتون بزنید و دوباره شروع کنید.
در جلسه ی بعد میگیم چطوری با حضور در لحظه ، مسائل زندگی تون رو به راحتی حل کنید.
موفق وپیروزباشید

کلیدهای موفقیت / جلسه چهلم/ آخرین کلید طلایی
توکل - قسمت اول
در جلسه ی گذشته پیرامون حضور در لحظه صحبت کردیم ، در این جلسه ، ضمن توضیح بیشتر در خصوص حضور در لحظه ، و تکمیل بحث حضور در لحظه ، آخرین کلید طلایی موفقیت یعنی "توکل" رو هم برای شما خواهیم گفت.
دوستان عزیز اگر لحظه رو درک کنید و در لحظه باشید ، اصلا کارهاتون به طور معجزه آسایی حل خواهد شد.
برای حضور در لحظه کارهای دیگری هم باید کرد.
یه وقتایی هست که به شدت دنبال راه حل یک مسئله می گردید.
یه وقتایی هست که خیلی سرتون شلوغه خیلی کار دارید و زمانتون بسیار کمه و در اون زمان کم هم به نتیجه نمی رسید.
در اون لحظه چکار باید بکنیم ؟ فقط با حضور در لحظه.
دقیقا همون زمانی که رئیس اداره میاد و ازت میخواد تا دو ساعت دیگه کاری رو انجام بدی ، تو هم عصبی میشی و بهم میریزی و میگی تو این زمان کم چطور کار رو انجام بدم ، دقیقا در همون زمان کار رو رها کن ، برو رو صندلی لم بده چشماتو ببند ، راحت 10 دقیقه استراحت کن و به هیچ چیز فکر نکن ، بعد چشماتو باز کن میبینی که اون کار در کمتر از 2 ساعت انجام میشه و راه حل های جدید خودشون رو به تو نشون میدن.
من اینو شخصا امتحان کردم و جواب گرفتم ، اصلا زمان کش میاد ، خودت رو 10 دقیقه از استرس رها کن ، به ساعت هم نگاه نکن ، راه حل هایی عالی به ذهنت میاد.
دوستان عزیز !
من و شما باید یاد بگیریم در آن واحد یک کار رو بیشتر انجام ندیم.
دیدین این روزا غذاهای خانوما چقد بی مزه شده ؟ چرا ؟ غذا داره میپزه به اجاره خونه فکر می کنه ، به اخلاق بد شوهرش فکر می کنه ، به نمره ی درس بچه اش فکر می کنه ، با تلفن بی سیم صحبت می کنه ، سریال هم داره می بینه ! همه کار می کنه.
اصلا توجهی به این غذا نمیشه ، ولی اگر تو عاشقانه به اون غذا توجه کنی ، با سیب زمینی و پیاز حرف بزنی ، قربون صدقه ی نخود لوبیا و برنج بری ، داشتیم تو کلاسها ، یه خانومی همین رو امتحان کرد و گفت غذاش عالی شده ، دوست من در آن واحد یک کار انجام بده.
برایان تریسی ، آدم معروفیه در میان کسانی که با علم مدیریت در ارتباطن ، یه آزمایشی اومد انجام داد ، این منشی ها رو دیدین ، گوشی تلفن بین گوش و شونه شه ، با یه دستش مینویسه ، یه دست دیگه اش هم رو صفحه کلید کامپیوتره ، چشمش هم تو مانیتوره .
تریسی اومد به اینا گفت شما در آن واحد فقط و فقط یک کار انجام بدید ، گفتن آخه نمیشه ، عقب می مونیم از کارها !
گفت حالا شما امتحان کنید...
نتیجه امتحان عالی بود ، نتیجه این شد کسانی که کارها رو یک به یک انجام میدن 5 برابر بیشتر از کسانی که میخوان همه ی کارها رو با هم انجام بدن ، بازدهی دارن در یک روز.
یکی از چیزهایی که به من و شما کمک می کنه در حضور در لحظه اینه که در آن واحد یک کار بیشتر انجام ندیم.
ممکنه شرایطی وجود داشته باشه که شما الزام داشته باشید 3 کار رو با هم انجام بدید ، به شرطی که فقط یکی از اون کارها کارهایی باشد که توسط ضمیر خودآگاه انجام میشه و کارهای دیگه کارهایی باشه که توسط ضمیر ناخودآگاه انجام میشه بر حسب عادت ، مثلا : شما سالها سبزی خورد کردید ، دیگه عادت کردید ، خب می تونی خرد کردن سبزی رو انجام بدی و همزمان کار دیگری رو هم انجام بدی.
البته اگر مجبور شدی.
برای حضور در لحظه ، یکی دیگه از توصیه ها اینه ، لطفا در هر شرایطی از تمام حواس پنجگانه تون استفاده کنید برای انجام اون کاری که دارید.
مثلا میخوای غذا بخوری ، تلوزیون خاموش ، به غذا نگاه کن ، گوش شما باید صدای قاشق و چنگال بشنوه صدای ملچ مولوچ بچه تون رو که داره غذا میخوره رو بشنوه ، بوی غذا رو حس کنید ، مدتهاست ما بوی غذا رو حس نکردیم ، هی ذهنمون درگیر چیزای دیگه است.
حس لامسه ، خیلی چیزها هست میشه لمسشون کرد ، نون سبزی ، همه چیز رو لمس کن ، نه اونجوری که 3 ساعت طول بکشه ، 4 ثانیه لمس کن ، حواس پنجگانه ت رو درگیر کن.
یه حس موند ، حس چشایی ، یه کم از غذا رو بذار مزمزه کن ، تمرکز کن رو غذا ، روی طعمی که داره.
یه جایی ما قرار شد غذا رو با آگاهی در لحظه بخوریم ، همه ی دوستان حاضر در کلاس فردا صبحش صبحانه هاشون رو آوردن که با آگاهی در لحظه بخورن ، من وسط این کار رفتم یه سر بیرون ، برگشتم چشمتون روز بد نبینه !
کره ، پنیر ، خامه رو مالیده بود به لپش یکی ، یه نفر دیگه همینجوری آب پرتقال رو میریخت رو دستش !
گفتم ببخشید چی شد ؟ گفتن داریم با حس لامسه درک می کنیم غذا رو ! شما از این کارا نکنید ها !
خودتون رو غرق در غذا بکنید ، اونقدر لذت داره ، زخم معده هم نمیگیری دیگه. چاق هم نمیشی.
میخوای راه بری ، آروم ، پاهات زمین رو لمس و نوازش کنه ، زمینی که ما نوازشش می کنیم ، پاسخ نوازش ما رو خواهد داد ، به ما انرژی میده قطعا.
آروم راه برو ، گل های تو مسیر رو ببین ، صداهای جدیدی رو بشنو حواست رو درگیر کن در راه رفتن.
مسافرت میری گردش میری ، با تمام حواس همه چیز رو درک کن.
پات رو توی آب بذار ، اجازه بده آب نوازشت کنه. یه کم از اون آب رو بچش.
عجله نکن ، از طبقه سوم میخواد بره سمت پارکینگ ، بدو بدو میاد پایین ، صبر کن ، آروم باش ، با آرامش برو پایین.
خب بریم سراغ بحث قشنگ توکل...
ما کی وکیل می گیریم ؟
وقتی یه پرونده ی حاد داریم ، کارمون گیره ، ممکنه بریم زندان.
من 60 روزه که یه مسئله ی بزرگی داریم ، از خواب و خوراک افتادم ، همش نگرانم ، همش استرس دارم ، یه دوستی میگه چرا وکیل نمیگیری ؟ میگم ای بابا کار ما از این حرفا گذشته!
میگه من یه وکیل خوب می شناسم ، میریم پیش وکیل ،یه نگاهی به پرونده می کنه میگه نگران نباش ، من حلش می کنم ، در کمدش رو هم باز می کنه ، 200 تا پرونده اونجاست ، میگه نگاه کن اینا همشون مشکلشون از مشکل تو حادتر بوده ، من حلش کردم. خیالت راحت ، پرونده رو بسپر به خودم.
قبول دارید اون شب راحت می خوابم ؟ قبول داری اون شب غذا می خورم ؟
خب من چرا 60 روز قبل این کار رو نکردم ، چرا خودم رو همش اذیت کردم ؟ چرا انقدر استرس داشتم ؟
دوستان عزیز !
من و شما ، وکیل نمی گیریم ، باید به آرامش برسیم ولی نمی رسیم ، ولی وکیلی که بشه بهش اعتماد کرد.
منظور من وکیلیه که بتونیم بهش تکیه کنیم .
این وکیل کسی جز خدا نیست دوستان من.
وکیلای الان هر پرونده ای رو قبول نمی کنن ، تازه کلی هم پول می گیرن ،
خدا در قرآن می فرماید :
شما همه باید به من تکیه کنید ، وکیلتون منم ، همه مون ، مفت و مجانی ، بدون هزینه و دردسر ، پولم نمیخواد.
خدا 9 بار در قرآن فرموده : من رو وکیل خودتون بکنید.
3 بار هم فرموده : من بهترین وکیل هستم ، عجب وکیلی هستم ، جانانه .
پرونده مون رو به هر کسی میدیم جز خدا ، به همه اعتماد داریم جز خدا.
به خودش قسم من امتحانش کردم ، چنان جانانه جواب میده که کیف کنیم.
ما از یه طرف پرونده رو میدیم دست خدا ، بعد پس میگیرم ، دوباره میدیم ، دوباره میگیم نکنه نشه !
با خدا هم بازی می کنیم.
دوست دارید اون وکیله تکیه گاه خوبی هم باشه ؟ دوست دارید دوستتون هم باشه ؟ دوست دارید مهربون هم باشه ؟ مونس شما هم باشه ؟
دیگه چی میخواید ؟
دعای جوشن کبیر از طرف خدا به حضرت پیامبر نازل شده ، مضامینی داره عالی ...
یا معین من لا معین له : ای کمک کننده به کسی که هیچ کمک کننده ای نداره.
یا عماد من لا عماد له : ای تکیه گاه کسی که هیچ تکیه گاهی ندارد.
یا حبیب من لا حبیب له : ای رفیق کسی که هیچ رفیقی ندارد.
یا انیس من لا انیس له : ای مونس کسی که هیچ مونسی ندارد.
یا شفیق من لا شفیق له : ای مهربان برای کسی که هیچ کس به او مهربانی نمی کند.
خود خدا داره میگه اینا ویژگی های منه.
وقتی هیچ کس بهت مهربونی نکرد ، هیچ کس بهت توجه نکرد ، وقتی به هیچ کس نتونستی تکیه کنی ، خدا رو وکیل خودت قرار بده.