استرس را رها کنید
اول حرف بزنید....
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خوردهاید را با او تقسیم کنید…
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
ادامه دارد ....
اگر دلخورید بیان کنید.
اگر میترسید ترستان را به زبان بیاورید.اگر عصبانی هستید عصبانیتتان را نشان دهید. گریه دارید؟ گریه کنید.
مفاهیمی مثل خویشتنداری و سکوت و بردباری را بگذارید کنار. اینها چیزهایی ست که فرد را از همان آغاز، در خانواده سرکوب می کند و یک مشت آدم ترس خورده تحویل جامعه می دهد. ناراحتیها را باید ابراز کرد و گرنه بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی. تنگی نفس. می شود دسیسه چینی و بهانه جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن.
اگر دوست دارید ورزش کنید، ورزش کنید. اگر هم از ورزش بیزارید، ورزش نکنید.اتفاقی نمیافتد.
عشق ورزیدن را در زندگی فراموش نکنید.
هرچه هست و می ماند عشق است و دیگر هیچ.
من به خود می آموزم که خود می توانم معلم خود باشم ،به شرط آن که،هر آنچه را که می آموزم به نفع خود تمام کنم.
من به دلم می آموزم که آرام و دریایی باشد تا بتوانم دیگران را در قطرات عشقم سهیم سازم.
من به روحم می آموزم که خدایی باشد تا بتوانم سخاوت، صداقت، ایمان، عشق، خلوص پاکی، نجابت، زیبایی و لطافت را به خود و دیگران تقدیم کنم.
من به خود می آموزم ،چرا که من آموزگار خویشم.
از گذشته فرار نکنید و آن را بپذیرید. با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلتها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد. در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی میشود همه ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود مینشینند و هیچ چیز هم تغییر نمیکند. از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذابتر از زمان حال نیست.
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند ، در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت ، پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجه پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :
" آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است