05-17-2013, 05:25 PM
دگرگونیهای اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد در توزیع نقشها و به تبع آن، توزیع قدرت در خانواده شده است.
نتایج یک تحقیق نشان میدهد که به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، میزان درآمد، میزان آگاهی پاسخگو از حقوق زن و وابستگی عاطفی پاسخگو به همسر، بخش عمدهای از تغییرات متغیر وابسته "توزیع قدرت در خانواده" را تبیین میکنند.
خانواده نیز همچون سایر نهادهای تشکیل دهنده جامعه، در طول تاریخ دچار دگرگونیهای ژرفی شده است. یکی از این دگرگونیها در ساخت خانواده، بهخصوص کنش متقابل میان زن و شوهر، تغییر در مفهوم نقش است. دگرگونیهای اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد در توزیع نقشها و به تبع آن، توزیع قدرت در خانواده شده است.
زنان مستقلتر، در خانواده قدرتمندتر هستند
شواهد مختلفی نشان دهنده آن است که داشتن منابعی چون تحصیلات، اشتغال یا درآمد زنان در خارج از خانه، میتواند در تغییر جایگاه زنان تاثیر داشته باشد. از سویی دیگر فرآیند جهانی شدن نیز بنا به ماهیت خود، اشکال محلی قدرت پدرسالارانه را به تحلیل برده و زنان را قادر ساخته است تا در عرصههای سیاسی و اقتصادی به عنوان شرکت کنندگان پویا وارد شوند. درواقع آگاهی زنان نسبت به تحولات در سطح جهان و آگاهی از موقعیت سایر زنان در جوامع دیگر نیز بر نگرش آنها و موقعیتشان در خانواده و جامعه و همچنین انتظاراتشان اثر داشته است. نتایج برخی از پژوهشها هم نشان میدهد زنانی که دارای سرمایههای اجتماعی و منابع ارزشمند هستند، نسبت به سایر زنان، سهم بیشتری از توزیع قدرت در خانوادههایشان را به دست میآورند. پژوهشها همچنین حاکیست: ارزشها و هنجارهایی که زن در فرآیند جامعهپذیری درونی کرده است، شیوع عملکردی را در فرآیند قدرت پیشبینی میکند. اهمیت دادن به شغل زنان مردان را تشویق میکند تا انتظارهای خود را از نقش زنان تغییر دهند ، در فعالیتهای خانگی شرکت کنند و مشارکت همسرانشان را قدر بدانند؛ زنان نیز بر دامنه نفوذ خود در خانواده میافزایند.
مردان با تمایلات پدرسالاری بیشتر خشونت دارند
براساس نظریه جامعهپذیری جنسیت، بخشی از قدرت تصمیمگیری در خانواده به کارکرد نقشهای سنتی جنس مذکر و مونث برمیگردد. بر اساس تحقیقاتی که در گروههای کاری انجام پذیرفته، نشان داده شده است همانگونه که مردان به طور مستقل جامعهپذیر میشوند، به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند. در مقابل، زنان اعتماد به نفس کمتری دارند. در این ارتباط، زنان احساس وابستگی و انفعال بیشتری در حضور مردان میکنند. مردسالاری شکلی از سیستم اجتماعی است که در آن مردان از قدرت و حقوق تصمیمگیری برخوردارند. در این شکل از سیستم اجتماعی شوهرانی که گرایشها و تمایلات پدرسالاری دارند در مقایسه با آنهایی که باورها و گرایشات پدرسالارانه ندارند تمایل بیشتری دارند که نسبت به همسرانشان خشونت بورزند. با توجه به اهمیت این موضوع و با هدف بررسی عوامل جامعه شناختی موثر بر توزیع قدرت در خانواده با استفاده از نظریه سرمایه اجتماعی، منابع ارزشمند و جامعه پذیری جنسیت، پژوهشی بر روی ۴۰۰ تن از زنان متاهل ۲۰ تا ۵۰ سال شهر جیرفت انجام شده است.
نتایج یک تحقیق نشان میدهد که به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، میزان درآمد، میزان آگاهی پاسخگو از حقوق زن و وابستگی عاطفی پاسخگو به همسر، بخش عمدهای از تغییرات متغیر وابسته "توزیع قدرت در خانواده" را تبیین میکنند.
خانواده نیز همچون سایر نهادهای تشکیل دهنده جامعه، در طول تاریخ دچار دگرگونیهای ژرفی شده است. یکی از این دگرگونیها در ساخت خانواده، بهخصوص کنش متقابل میان زن و شوهر، تغییر در مفهوم نقش است. دگرگونیهای اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد در توزیع نقشها و به تبع آن، توزیع قدرت در خانواده شده است.
زنان مستقلتر، در خانواده قدرتمندتر هستند
شواهد مختلفی نشان دهنده آن است که داشتن منابعی چون تحصیلات، اشتغال یا درآمد زنان در خارج از خانه، میتواند در تغییر جایگاه زنان تاثیر داشته باشد. از سویی دیگر فرآیند جهانی شدن نیز بنا به ماهیت خود، اشکال محلی قدرت پدرسالارانه را به تحلیل برده و زنان را قادر ساخته است تا در عرصههای سیاسی و اقتصادی به عنوان شرکت کنندگان پویا وارد شوند. درواقع آگاهی زنان نسبت به تحولات در سطح جهان و آگاهی از موقعیت سایر زنان در جوامع دیگر نیز بر نگرش آنها و موقعیتشان در خانواده و جامعه و همچنین انتظاراتشان اثر داشته است. نتایج برخی از پژوهشها هم نشان میدهد زنانی که دارای سرمایههای اجتماعی و منابع ارزشمند هستند، نسبت به سایر زنان، سهم بیشتری از توزیع قدرت در خانوادههایشان را به دست میآورند. پژوهشها همچنین حاکیست: ارزشها و هنجارهایی که زن در فرآیند جامعهپذیری درونی کرده است، شیوع عملکردی را در فرآیند قدرت پیشبینی میکند. اهمیت دادن به شغل زنان مردان را تشویق میکند تا انتظارهای خود را از نقش زنان تغییر دهند ، در فعالیتهای خانگی شرکت کنند و مشارکت همسرانشان را قدر بدانند؛ زنان نیز بر دامنه نفوذ خود در خانواده میافزایند.
مردان با تمایلات پدرسالاری بیشتر خشونت دارند
براساس نظریه جامعهپذیری جنسیت، بخشی از قدرت تصمیمگیری در خانواده به کارکرد نقشهای سنتی جنس مذکر و مونث برمیگردد. بر اساس تحقیقاتی که در گروههای کاری انجام پذیرفته، نشان داده شده است همانگونه که مردان به طور مستقل جامعهپذیر میشوند، به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند. در مقابل، زنان اعتماد به نفس کمتری دارند. در این ارتباط، زنان احساس وابستگی و انفعال بیشتری در حضور مردان میکنند. مردسالاری شکلی از سیستم اجتماعی است که در آن مردان از قدرت و حقوق تصمیمگیری برخوردارند. در این شکل از سیستم اجتماعی شوهرانی که گرایشها و تمایلات پدرسالاری دارند در مقایسه با آنهایی که باورها و گرایشات پدرسالارانه ندارند تمایل بیشتری دارند که نسبت به همسرانشان خشونت بورزند. با توجه به اهمیت این موضوع و با هدف بررسی عوامل جامعه شناختی موثر بر توزیع قدرت در خانواده با استفاده از نظریه سرمایه اجتماعی، منابع ارزشمند و جامعه پذیری جنسیت، پژوهشی بر روی ۴۰۰ تن از زنان متاهل ۲۰ تا ۵۰ سال شهر جیرفت انجام شده است.