سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: یک تکنیک ساده برای اینکه وقت را از دست ندهید....
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
از کمبود وقت شکایت دارید؟! به گذر زمان مثل برق و باد، معترضید؟! وقت کم می آورید و آرزو می کنید کاش شبانه روز بیشتر از 24 ساعت بود؟! هم شکایت هم اعتراض و هم آرزویتان بی ثمر است تا زمانی که فکری اساسی برای مشکلتان نکنید.

اشتباه نکنید این یک بنر تبلیغاتی نیست بلکه آنچه می خوانید، شرح یک تکنیک ساده است که می تواند به سادگی پاسخ شکایتتان را بدهد، به اعتراضتان رسیدگی کند و شما را به آرزویتان برساند.

وقت نداشتن حرفی است که خیلی ها می زنند و ادعا می کنند وقت سر خاراندن ندارند، در حالیکه نمی دانند بسیاری از کارهایی که انجام می دهند، تنها وقت به بطالت و بیهودگی گذراندن است.


[تصویر: 0463f8a.png]




این تکنیک به شما کمک می کند تا حتی وقت اضافه هم بیاورید:

اولین کاری که باید بکنید این است که صبح که از خواب بیدار شدید، یک برگ کاغذ سفید بردارید و روی آن از ساعتی که بیدار می شوید تا ساعتی که می خوابید را به صورت عدد بنویسید. یعنی مثلا اگر ساعت 9 از خواب بیدار می شوید و ساعت 12 شب می خواهید از 9 تا 24 را روی کاغذ بیاورید که هر عدد نماد آن ساعت است.

انجام این کار کلا 15 ثانیه وقت شما را می گیرد.

بعد به ترتیب بروی هر عدد 20 ثانیه توقف کنید و ببینید که آیا جلوی هر عدد کارهایی را که در طول روز انجام می دهید، بنویسید و مرور کنید که آیا از انجام این کار احساس رضایت و شادی می کنید یا خیر.

اگر پاسختان مثبت است، از کنار آن عدد عبور کنید و چیزی ننویسید. اما اگر منفی است و مایل به تکرار آن کار نیستید، در برابر عدد مورد نظر آنچه را که انجام می دادید در چند کلمه روی کاغذ بیاورید.

این کار در مجموع تنها چند دقیقه وقت شما را می گیرد، اما در پایان روز به فهرستی از کارهایی دست می یابید که همیشه آرزو داشتید از آنها دوری کنید.

اگر در این فهرست جلوی دو عدد یا بیشتر توضیحات نوشته شده باشد، نشان می دهد که باید برای مدتی این تمرین را تکرار کنید.

نوشتن کارهایی که چندان دل خوشی از آنها ندارید دو فایده دارد: اول اینکه به ذهنتان نظم می دهد و باعث می شود باید و نباید هایتان مرتب شوند و دوم اینکه جرات گذر کردن و ترک گفتن کارهایی که دوست ندارید را در شما بوجود می آورد.

به این ترتیب می توانید زمان زیادی را برای خود بخرید.
من این تکنیک رو خودم برای خودم با کشیدن شکل ساعت :
دو تا ساعت عقربه ای هر کدوم 12 ساعت انجام میدادم ولی متاسفانه همه کارها رو نمیشه انجام داد از اونور استرس میگیره آدم رو .
البته در مورد من اینجوری بود
مرسی.
یه زمانی بود که تا میخواستم کار مشخصی رو برنامه ریزی کنم فورا بدون درنظر گرفتن همه آلترناتیوهای موجود، کم کردن ساعت خواب شبانروز رو منطقی ترین راه میدونستم...
باور کرده بودم 24 ساعت زمان شبانروز برای موفق بودن خیلی خیلی کمه!...
نمی گم کم نیست، می تونه باشه اما بشرطی که مطمئن بشیم بیداری ها رو به بهترین نحو استفاده میکنیم و سیستم فعلی نشتی نداره!!!
یه تکنیک خیلی ساده بهم ثابت کرد میتونم مدیریت زمان رو خیلی بهتر انجام بدم. شاید اینجا بدرد دوستان هم بخوره:
اکثر ادما وقتی میخوایم برنامه ریزی کنیم، صبح خیلی بانگیزه و آرمانگرایانه، خیلی شیک (!) توی یک جدول شروع به نوشتن برنامه ها و زمان های اختصاص یافته میکنیم. (یعنی اونچه میخواهیم باشیم) این خوبه، شاید بهتر از هیچیه، اما به تنهایی جواب نمیده!!

سوال: ما چقدر خود واقعیمون رو مشناسیم؟؟ (اونچه هستیم در مقابل اونچه میخواهیم باشیم)
موفقیت یه دید سیستمیک و همه جانبه رو میطلبه.

از ژاپنی ها خیلی میشه در مدیریت منابع درس گرفت...هرچند ظاهرا تکنیک هاشون ساده است اما تاثیر اجرای اونا در موفقیت باورنکردنیه.
نیسانی ها (و در کل تفکر ژاپنی) اعتقاد داره که اولین گام کایزن (بهبود مستمر) شناخت سیستم فعلیه و اولین گام شناخت ثبت شرایط فعلی بر روی برگه کاغذه: یعنی مستند سازی. اونا به مدیریت دیداری خیلی بها میدهند و باور دارند که وقتی حقایق رو روی کاغذ بنویسیم بهتر می تونیم کنترل ذهنی و تصمیم گیری رو داشته باشیم. سپس می شه کارهای زاید (مودا ها) رو شناخت و برای کنترل و مدیریتشون برنامه ریزی کرد. چرخه PDCA که بعدها به SPDCA تکامل پیدا کرد یه مفهوم ساده ولی خیلی بنیادیه که ما رو به تعالی و بقول ژاپنی ها (دوکی سیزان) و بقول سعدی خودمون (مدینه فاضله) نزدیکتر میکنه...

بله عرض میکردم که اکثر مواقع تصویر ذهنی ما از خودمون (بعنوان یه سیستم) با واقعیتِ ما تفاوت میکنه و تنها زمانی درمی یابیم که اونچه هستیم رو روی کاغذ بیاوریم! این یه اصل بظاهر ساده است اما خیلی خیلی بنیادی و اساسیه...
وقتی برای اولین بار انچه هستم رو روی کاغذ دیدم؛ باورم نشدکه اون منم!!! تا قبل از اون تصور میکردم که خیلی خیلی مفید از زمان و انرژی ام بهره میبرم و برام سوال بود که پس چرا زمان و انرژی کم میارم؟؟؟ شناسایی ساعات پرت حالا دیگه از روی کاغذ برام ساده شده بود. نشتی های زمانی رو بوضوخ میدیدم... دیگه نیازی به بی خوابی های شبانه روزی نبود وقتی در بیداری کلی پروژه کایزن رو روی خودم میتونستم پیاده سازی کنم! مدیریت زمان های اتلاف برام کاملا ساده شده بود... بعد یه مدت، یه دیتا بیس از رفتار خودم داشتم که حالا می شد روندهای بهبود رو بخوبی دنبال کرد. برنامه ریزی های ابتدای روز مطابق با روحیات واقعی خودم تنظیم میشد و درصد تحقق شون عالی بود...

یعنی باز هم بقول ژاپنی ها در شعار ایزو:
Document what you do --(همون فاز اولی که اکثرا یادشون میره)
Do what you Document &

مدیریت واقعی زمان برام اینطوری معنا پیدا کرد:
1)شناخت هوشمندانه زمان های پرت که با مستندسازی عملکرد فعلی مون بدست میاد (شاید نخواهید زمان پرت رو حذف کنین اما مهم اینه که از وجودش آگاه باشید)،
2)اختصاص آگاهانه زمان های پرت به اموری میخواهیم (کار، تفریح، تفکر و هرچیزی...)
3)نوشتن برنامه ریزی فعالیتهای روزانه در راستای تحقق اهداف روز

امان از ژاپنی ها که با ابزار بظاهر ساده شون گوی سبقت رو از تمامی دنیا ربوده اند... امان!! Smile
با برنامه ریزی وقت انسان برکت پیدا می کند.
امام خمینی (ره)
لینک مرجع