سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: داستان دختران شیکی که دستفروشی می کنند...
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
مهم نيست که مسافر هر روزه و دائم مترو باشيد يا تنها يک بار از مترو براي سفرهاي شهري خود استفاده کرده باشيد، در هر صورت حتما با زنان و دختران جواني که با کوله‌پشتي و ساک‌هاي بزرگ در مترو دستفروشي مي‌کنند آشنا شده‌ايد. فروشنده‌هايي که از شير مرغ تا جان آدميزاد در بساط آنها ديده مي‌شود.

بساطي که در آن انواع و اقسام خوراکي‌ها و تنقلات تا لوازم آرايشي- بهداشتي و پوشاک زنانه و مردانه می‌بینید. اجناسي که غالبا با قيمت‌هايي مناسب و ارزان‌تر از قيمت مغازه‌ها و پاساژها در سطح شهر به مردم عرضه مي‌شود.کافي است يک بار مسير خط يك شمال به جنوب متروي تهران يا هر مسير ديگري را براي سفر شهري انتخاب كنيد تا بدانيد دستفروشي در مترو سن و سال نمي‌شناسد.

در ميان دستفروشان مترو از دختران 8 ساله تا زنان 60 ساله را مي‌بينيد كه ساکي سنگين به دوش مي‌کشند و براي تامين هزينه‌هاي زندگي خود يا همراهي براي تامين هزينه‌ها به سرپرست خانواده‌شان کمک مي‌کنند.

در ميان اين دستفروشان علاوه بر دختران کم سن و سال و زنان ميانسال که سرپرستي خانواده را برعهده دارند، دختران نوجوان، ديپلمه و حتي دانشجويي را مي‌توان ديد که با ظاهري متفاوت و حتي کاملا زیبا با انتخاب اجناس و کالاهاي لوکس مانند بدليجات، لوازم آرايشي، لباس، کارهاي دستي و هنري در جمع زنان ميانسال با پوشش‌هاي معمولي حاضر مي‌شوند. دختراني که گاهي چسب روي بيني‌شان که نشان از جراحي زيبايي بيني دارد و قيمت زيورآلاتي که به خود آويخته‌اند با وجود نوسانات بازار طلا و سکه از درآمد ماهانه آنها خيلي بيشتر است. دختراني که به نظر مي‌رسد به دلایل و انگيزه‌هاي فراتر از تامين هزينه‌هاي روزمره زندگي، دستفروشي در واگن‌هاي مترو را به عنوان حرفه پاره وقت خود انتخاب کرده‌اند.


با پولم جراحی بینی کردم

محبوبه دختر 24 ساله‌اي است که فوق ديپلم گرافيک دارد، او چمدان کوچکي به همراه داشته که درون آن انواع و اقسام لوازم آرايشي وجود دارد. محبوبه از سال 88 وقتي که هنوز دانشجو بود دستفروشي را به عنوان حرفه‌اي پاره‌وقت که مي‌تواند روي درآمد آن براي رسيدن به بزرگ‌ترين آرزويش حساب کند، انتخاب کرده است. او در اين‌باره مي‌گويد: روزي که براي رفتن به دانشگاه سوار متروي صادقيه بودم، دختر جواني را ديدم که در کوله‌اش لاک مي‌فروخت. از او درباره درآمدش پرسيدم و ديدم که به‌راحتي مي‌تواند در طول سال از فروش لاک، سوهان ناخن، پد لاک‌پاک‌کن و طرح ناخن درآمدي حدود 5/2 ميليون تومان داشته باشد. آن روزها خيلي تحت تاثير دوستانم بودم، بيشتر آنها بيني‌شان را جراحي کرده بودند. شرايط اقتصادي خانواده اجازه نمي‌داد حتي به اين موضوع فکر کنم، بنابراين با مشاهده آن دختر لاک‌فروش، تصميم گرفتم از اين روش براي تامين پول مورد نيازم براي جراحي بيني استفاده کنم، بنابراين با پرس‌و‌جو از دستفروش‌هايي که در مترو بودند اطلاعاتي در اين زمينه به دست آوردم و به طور پاره وقت مشغول کار شدم.



روزهاي اول خجالت مي‌کشيدم

محبوبه می‌گوید:«کار کردن در مترو در هفته‌هاي اول برايم خيلي سخت بود. تصور مي‌کردم همه مردم به من نگاه مي‌کنند. براي همين خيلي برايم سخت بود که وسط جمعيت بايستم و محصولم را با صداي بلند به مردم معرفي کنم. همين مسئله باعث مي‌شد که در روز 2 تا 3 ساعت کار کنم. براي همين روزهاي اول از ماسک استفاده مي‌کردم و اعتماد به نفس چنداني براي ارائه محصولاتم نداشتم. اما کم‌کم نگاهم نسبت به کار بهتر شد و ساعت کاري‌ام را به 5 تا 6 ساعت در روز تغيير دادم. وقتي تعداد دختران جوان و دانشجو در واگن‌ها بيشتر شد و با آنها آشنا شدم، اعتمادبه‌نفس بيشتري پيدا کردم و عجيب است که همين مسئله تاثير زيادي بر درآمد روزانه‌ام داشت.

2 سال تمام با عشق جراحي بيني، در واگن‌هاي مترو مشغول به کار بودم. يادم مي‌آيد روزهاي اول خط مترو جنوب به شمال تهران را انتخاب کردم تا در واگن‌هاي قطار خط صادقيه احيانا همكلاسي‌هايم را نبينم. با وجود اين سختي‌هاي زيادي تحمل کردم و توانستم در مدت يک سال آرزويم را برآورده کنم. ابتداي ماجرا خانواده‌ام به‌خصوص مادرم با اين موضوع مخالفت مي‌کرد اما چون در واگن زن‌ها کار مي‌کردم کم‌کم توانستم او را راضي کنم. تا امروز که همچنان به اين کار مشغولم و فوق‌ديپلم گرافيک را گرفتم. اما چون کار مناسبي پيدا نکردم تصميم گرفتم دستفروشي را ادامه دهم و الان با فروش لوازم آرايشي- بهداشتي در ماه حدود 900 هزار تا يک ميليون تومان در آمد دارم و از کارم راضي‌ام.»


کار هنري می‌کنم، مد روز می‌پوشم

آيدا 26 ساله يکي ديگر از دختراني است که براي تامين مخارج شخصي خود و نه کمک به هزينه‌هاي خانواده، دستفروشي در مترو را انتخاب کرده است. او به همراه آرزو خواهرش و ياسمن، دختر خاله‌اش که هر دو از او کوچک‌ترند به صورت گروهي تصميم به اين کار گرفته‌اند. آنها دستبند، دستکش، جوراب بافتني، تل و گل‌سر چرمي، پارچه‌اي و بافت در خانه درست مي‌کنند و نوبتي در طول هفته براي فروش به مترو مي‌آيند.

آنها که ظاهري امروزي، شاد و هنري دارند، خيلي ساده و با اعتماد به نفس زياد درباره کالاهايي که به دست خودشان درست كردند را به مردم معرفي مي‌کنند. آيدا به خواهرش اشاره مي‌کند و مي‌گويد: «ما علاقه زيادي به لباس و کيف و کفش و تنوع رنگي داريم. براي همين هر دو پول‌هايمان را روي هم مي‌گذاريم و بخشي از درآمد هر ماه را براي خريد چرم، کاموا، پارچه و گيره‌هاي فلزي براي کار کنار گذاشته و مابقي آن را صرف خريد مانتو، کفش و زيورآلات مي‌کنيم. خيلي وقت‌ها از همکاران خودمان خريد مي‌کنيم. اين کار براي ما جالب است. هم اوقات فراغتمان پر مي‌شود و هم از کار هنري پول در مي‌آوريم که بسيار لذت بخش است.»



براي خريد جهيزيه پس‌انداز مي‌کنم

در ميان دستفروش‌هاي مترو که در واگن‌هاي زنانه در تردد هستند و با صداي بلند محصولات خود را معرفي مي‌کنند دختر جواني هست که برخلاف زنان و دختران ديگر ساک يا کيف بزرگي را با خود حمل نمي‌کند. او کيف دستي کوچکي با خود همراه دارد که پر از جلوچتري‌هاي رنگي و موهاي مصنوعي است که از آنها به عنوان هايلايت مو استفاده مي‌کنند. وقتي از او مي‌پرسم اين موهاي مصنوعي با استقبال روبه‌رو شده به جلوچتري‌هاي خودش اشاره مي‌کند و مي‌گويد:

«دختران نوجوان و جوان زيادي مشتري من هستند و از اين جلوچتري‌ها مي‌خرند. آنها مي‌توانند به راحتي با استفاده از جلوچتري‌هاي مختلف ظاهري متفاوت پيدا کنند. مي‌توانند هر ماه موهايشان را به يک رنگ درآورند بدون آنکه مبلغ زيادي را در آرايشگاه‌ها خرج کنند.» او ادامه مي‌دهد: «دستفروشي در مترو دومين شغل من است. صبح‌ها تا ساعت 3 در آرايشگاه کار مي‌کنم و عصرها تا ساعت 8 شب در مترو مشغولم. دستفروشي در مترو در آمد خوبي دارد و کمک خرج خوبي برايم است. با درآمدي که در طول ماه از مترو به دست مي‌آورم به مادرم براي تامين کرايه خانه کمک کرده و مابقي آن را براي خريد جهيزيه پس‌انداز مي‌کنم.»

درآمد دستفروشي از تدريس زبان بيشتر است

فائزه. س در ميان اين گروه از دختران دستفروش خوش‌تيپ با انگيزه متفاوتي، دستفروشي را به عنوان کار اصلي‌اش انتخاب کرده است. او که تمايل زيادي به گفت‌وگو ندارد و ترجيح مي‌دهد وقتش را صرف معرفي محصولش کند تا 2 سال گذشته به عنوان مدرس زبان مهدکودک‌هاي پايتخت مشغول به کار بود و در ماه 600 هزار تومان حقوق ماهانه داشته. اما به تشويق يکي از دوستانش کار کردن در مهدکودک را رها کرده و امروز با همان ساعت کاري به طور متوسط روزي 60 هزار تومان فروش دارد که 30 هزار تومان آن سود به‌دست آمده از فروش شال و روسري است. فائزه. س معتقد است دستفروشي شال، روسري، تاپ و محصولاتي که مورد توجه زنان و دختران جوان است بهترين انتخاب براي دستفروشي در واگن‌هاي زنانه متروست. او نه تنها از کارش راضي است بلکه بر اين باور است که اگر به حرفه قبلي‌اش تدريس زبان در مهدکودک‌ها ادامه مي‌داد نه تنها راه به جايي نمي‌برد و پيشرفتي پيش رويش نبود بلکه با احتمال تعديل نيرو از سوي مديران مهدکودک نيز روبه‌رو بود. اما امروز او براي خودش کار مي‌کند و از اين بابت به خود مي‌بالد که درآمد ماهانه‌اش از درآمد پدرش که بازنشسته آموزش و پرورش است بيشتر است.


مجله ایده آل
لینک مرجع