(09-13-2011 12:36 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]خدایا ترا سپاس میگویم که نگذاشتی تجربیاتم را با خود به .... ببرم(البته برای اینکه شما ناراحت نشوید سانسور کردم و الا می نوشتم (به گور))
14 سال قبل قبرم را در قطعه 36 بهشت زهرا جنب قطعه هنرمندان خریداری کرده ام. زمان تحویل عزیزی آمد آنرا تمیز کرد و سنگ رویش را انداخت و خندید و گفت : انشالله 100سال عمر با عزت داشته باشی .اگر من زنده بودم خودم ترا داخل قبر میکنم. من خندیدم. او خندید. همسرم هم نگاهی به من کرد و خندید.همه خندیدند.من عاشق خندیدن هستم. همیشه یک لبخند گوشه لبم هست.
بنظر شما این ثروت نیست؟
اولندش که شما به قول مریم جان تازه اول جووووونیتونه ! 13 سالتونه ....
دومندش شما با ما هستین ، حالا حالا ها باهاتون کار داریم .
سومندش ، تا 238 سال اینده هممون تو بهشت زهرا هستیم . ولی مطمئن باشید ، اسم هممون بلا استثنا زنده خواهد موند . چون افراد موفقی هستیم .
علم بهتره یا ثروت ؟
علمی که با نشستن رو صندلی چوبی مدرسه و دانشگاه به دست بیاد ، به هیچ دردی نمیخوره .
ثروتی که از عبرت نامه بیرون بیاد هم به دردی نمیخوره .
علم مکمل و سازنده ی ثروته ! علم فقط ریاضی و تجر بی نیست .
ما علم موفقیت ، علم تجارت ، علم بازاریابی و ... رو داریم .
مسلما ثروت از علم بهتره ولی هیچ وقت نباید چشم از علم برداشت .
یه جا اقا هوشنگ میگفت وقتی تازه شروع کرده بود ، حتی با چشمای گریون هم کتاب تجسم خلاق رو میخوند .
این یعنی چی ؟
علم همیشه باید نزد ما عزیز و مورد قبول باشه و همیشه باید اون رو داشته باشیم .
ولی علم نباید به هیچ وجه مانع پیشرفت مالی ما بشه . و در عوض ثروت هم حداقل قسمتیش باید در اختیار علم باشه .
حالا نمیگم بریم دانشگاه بسازیم ، یه صفحه کتاب هم بخونیم کافیه .
تو یه جمله :
ثروت بهتر از علمه ، علم لازمه ی ثروت .
از گفته های شیرین سبحان جان:
اقا هوشنگ میگفت وقتی تازه شروع کرده بود ، حتی با چشمای گریون هم کتاب تجسم خلاق رو میخوند .
این یعنی چی ؟
گر که توانی که بدست آریش
گنج درآن است که ........
درسهایی از استاد عزیزم شیوانا
هرگز با خودت قهر نکن
به شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمیاش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی را پیشه کرده است. شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.
مقابش ایستاد؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟ !!
شاگرد لبخند تلخی زد و شانههایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درسهای شما را نداشتم استاد! حق من خیلی بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمدهاید تا به من چه بگویید؟
شیوانا تبسمی کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو میدانم. آمدهام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
شاگردِ مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان شیوانا دوخت و پرسید: یعنی این همه راه را به خاطر من آمده اید؟ !!
شیوانا با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست .
درس امروز این است :
هرگز با خودت قهر مکن .
هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنی.
و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنی.
به محض اینکه خودت با خودت قهر کنی دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بیاعتنا میشوی و هر نوع بیحرمتی به جسم و روح خودت را میپذیری .
همیشه با خودت آشتی باش و همیشه برای جبران خطاها به خودت فرصت بده .
تکرار میکنم: خودت آخرین نفری باش که در این دنیا با خودت قهر میکنی ...
درس امروز من همین است .
شیوانا پیشانی شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتی کند به سمت دهکدهاش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمیاش وارد مدرسه شده و سراغش را میگیرد. شیوانا به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسی تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است .
شیوانا تبسمی کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت :اکنون که با خودت آشتی کردهای یاد بگیر که از خودت طرفداری کنی .
به هیچکس اجازه نده تو را با یادآوری گذشتهات وادار به سرافکندگی کند .
همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن .
هرگز مگذار دیگران وادارت سازند، دفاع از خودت را فراموش کنی و به تو توهین کنند .
خودت اولین نفری باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع میکنی.
درس امروزت همین است !
گرچه گذر زمان فرصت عشق ورزیدن را دریغ نمیکند؛ اما مرگ را استثنایی نیست
معلم پسرک را صدا زد تا انشایش را با موضوع علم بهتر است یا ثروت بخواند ، پسرک با صدای لرزان گفت :
ننوشته ام !!!
معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پا در هوا نگه داشت ، پسرک در حالی که دستان سرخ و بادکرده اش را بهم می مالید زیر لب گفت :
آری ، ثروت بهتر است !!!!!!!!!
چون اگر ثروت داشتم دفتری می خریدم تا انشایم را در آن بنویسم !!
- البته من منکر علم نیستم.
مسلما ثروت بهتره ولی شما باید برای کسب ایت ثروت دانشش بدست آوردنش را هم داشته باشی.
پس اول از همه: دانش رسیدن به ثروت مهمتره ولی شما برای رسیدن به این دانش باید یه ثابت قدم باشی و به حرکت مستمر خودت ادامه بدهی.
پس اول از همه ثابت قدم بودن مهمتره: ولی شما برای برای رسیدن به جایی که استوار باشید و ثابت قدم بمونید باید بخدتون اعتماد داشته باشید.
پس اول از همه اعتماد به نفس مهمتره: ولی این یکی نیاز داره به شناخت توانایی ها و استعدادهای فردی.
پس اول از همه شناخت توانایی و استعدادهای فردی مهمتره: ولی این یکی نیاز داره به یه چیزی که اون توانایی ها رو مثل یه پرده سینما بهمون نمایش بده یعنی تصویر ذهنی.
آقا پس این آخری یعنی تصویر ذهنی مهمتره: ولی اون نیاز داره به آرامش درونی.
پس آرامش درونی مهمتره: ولی اینم نیاز داره به سلامت روح و روان.
پس سلامت روح و روان مهمتره: آقا شرمندتم. این یکی نیاز داره به سلامت جسم.
یعنی سلامتی جسمانی اولین لازمه موفقیته یه فرده که حتی ثروت هم نمی تونه نبود اونو جبران کنه.
یه اراده آهنین + بدن سالم = $
مشخص شد هر دو به هم وابسته اند . ولی ....ولی .... خوش به حال فردی که بتواند این 2 نعمت را با هم آشتی دهد .
اگر به دنبال علم بود .ابزارش باشد برای رسیدن به ثروت.و معرفت.
اگر ثروت بود ابزارش باشد برای رسیدن به علم و دانائی .