04-15-2013, 11:26 AM
از غریبه ای توی خیابان چیزی میپرسی و او با لبخند و حوصله جوابت رامیدهد
وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن
وقتی هدیه ات را باز میکند و چشمهایش از خوشحالی برق میزند
از خیابان که رد میشوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت میایستد و با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی
وقتی دیر رسیده ای و میگوید خودش هم الان رسیده اس
وقتی کسی را میخندانی
وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش میزند
فوت کردن قاصدک
وقتی تو رو میرسونه و تا داخل خونه نشدی راه نمی افته
نسیم خنک تو تابستون
لحظه بیدار شدن از خوابی بد
پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر
کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی
وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد
آخر شب که همه خوابند ..آرامش و سکوت
....
و یا وقتی احسان خواجه امیری میخونه :برام هیچ حسی شبیه تو نیست...
وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن
وقتی هدیه ات را باز میکند و چشمهایش از خوشحالی برق میزند
از خیابان که رد میشوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت میایستد و با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی
وقتی دیر رسیده ای و میگوید خودش هم الان رسیده اس
وقتی کسی را میخندانی
وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش میزند
فوت کردن قاصدک
وقتی تو رو میرسونه و تا داخل خونه نشدی راه نمی افته
نسیم خنک تو تابستون
لحظه بیدار شدن از خوابی بد
پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر
کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی
وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد
آخر شب که همه خوابند ..آرامش و سکوت
....
و یا وقتی احسان خواجه امیری میخونه :برام هیچ حسی شبیه تو نیست...