04-02-2013, 02:35 PM
قسمت اول مقاله ای در زمینه ی عملگرایی تحت عنوان "در سال جدید عملگرا باشید" را حتما مطالعه کنید.
نویسنده: مرتضی جوانفرد (Nickel MJ)
==============================================
مثبت و مسلط بیندیشید، اعتماد به نفس و باور داشته باشید. اینگونه زندگی از ایمنی و امنیت خاطر بیشتری برخوردار می شوید، عملگراتر می شوید و تجربه سرشارتر و موفقیت بیشتری به دست می آورید. "ادی ریکن بیکر"
پرونده سال 1391 هم بسته شد. روزها، ماه ها و سال ها در حال سپری شدن هستند و این ما هستیم که نباید ثابت در جایگاه خود بمانیم.
وقتی به گذشته فکر می کنیم برای بعضی ها گذر سال ها تفاوت چندانی نداشته است و فقط زمان را سپری کرده اند و بعضی دیگر موفقیت هایی مثل قبولی در کنکور، ازدواج، پیدا کردن شغل مناسب و خیلی چیزهای دیگر در زندگی شان رخ داده است و بسیار خوشحال هستند اما همواره در خلوت خود می دانند که زمان را از دست داده اند.
چرا که این افراد راه زندگی خود را طی کرده اند موفقیتی فراتر از انتظار آنها در زندگی شان پدیدار نشده است و به طور کلی از شرایط خود راضی هستند.
برای درک بهتر مطلب ما افراد را به چهار دسته تقسیم می کنیم + دسته طلایی و نامبر وان:
• گروه یا دسته اول افرادی هستند که نه تئوریی در زندگی دارند و نه به آن عمل می کنند. به زبان ساده تر، نه به راه رسیدن به موفقیت فکر می کنند و نه سعی بر عملی کردن آن دارند.
• گروه یا دسته دوم افرادی هستند که مطالعه می کنند، در ذهن خود ایده ها و تئوری های فراوانی دارند، به سوی موفقیت گام بر می دارند اما ویژگی مهم عملگرا بودن را ندارند. مخاطب اصلی من در این مقاله همین افراد هستند که تعداد آنها در جامعه امروزی ما کم نیست. این افراد خاصیت عملگرایی ندارند.
• گروه یا دسته سوم افرادی هستند که هم ایده و تئوری در زندگی دارند و هم عملگرا هستند اما فقط مسیر زندگی خود را طی می کنند به عنوان مثال دختر یا پسری که از دوره دبستان تا دبیرستان نمره های قبولی و قابل قبول را می گیرد در بهترین دانشگاه درس می خواند و در نهایت به یک معلم خصوصی بسیار عالی تبدیل می شد. هنگامی که زندگی او را بررسی می کنیم می بینیم که همیشه افکار و ایده های خود را در کار و زندگی عملی کرده است.
• گروه یا دسته چهارم افرادی هستند با قدرت ریسک بالا. بارها شاهد شکست های متفاوت آنها در تجارت، کار و زندگی هستیم و همیشه به دنبال فرصت ها و موقعیت های خوب هستند بسیار عملگرا و ذهنی پر از ایده ای مثبت و کارآمد دارند. به طور کلی عده ای از آنها بسیار مردمان موفق و عده ای از آنها بسیار بی مسئولیت و شکست خورده هستند.
این مهم نیست که شما جزء کدام دسته قرار دارید.
امروز می خواهیم گروه یا دسته پنجم را به شما معرفی کنم که تعداد افرادی که در این دسته قرار دارند کم نیستند و دسته طلایی و نامبروان نام گذاری می شوند.
از امروز شما قرار است جزء دسته پنجم یعنی دسته طلایی و نامبر وان باشید.
یکی از مهم ترین ویژگی های دسته طلایی و نامبر وان "عامل بودن" آنهاست.
افرادی هستند با ویژگی مهم مسئولیت پذیری.
اولین شرط قرار گرفتن شما در این دسته شرط عامل بودن است. (بیش از این نمی توانم درباره ی این موضوع توضیح بدهم. عامل بودن مبحث بسیار گسترده ای است که توصیه می کنم برای فهمیدن مفهوم عامل باشید کتاب "هفت عادت مردمان موثر" از دکتر استفان کاوی را مطالعه کنید.)
مخاطب اصلی من گروه یا دسته دوم هستند که در زندگی نمی توانند ایده های خود را به عمل تبدیل کنند. مدتی پیش با دوستی صحبت می کردم و او از خودش بسیار شاکی بود چون نمی توانست عملگرا باشد. او می گفت تمام اتفاق هایی که در آینده برایم می افتد را پیش بینی می کنم و راه حل مشکل را پیدا می کنم اما به راه حل ها عمل نمی کنم نمی دانم چه کنم...
شاید خیلی از ما دچار همین معضل باشیم و دلیل اصلی آن پیچیدگی زندگی ماست یا جدا شدن از مسیر اصلی زندگی. بگذارید برایتان مثال هایی بزنم. تصور کنید جوان 22، 23 ساله ای که در حال تحصیل است به موسیقی علاقه دارد، پدر و مادر بر او فشار میاورند که زبان انگلیسی را فرا بگیرد، یک ورزش رزمی یا غیر رزمی را هم دنبال می کند علاوه بر آن با دوستانش تفریحات خاص خودشان را دارند و برای رفع نیاز های اقتصادی خودش در این میان به سر کار هم می رود.
به نظر شما یک جوان چگونه می تواند همه این کار ها را در یک 24 ساعت جا دهد؟
یا بهتر بگویم در یک هفته چگونه برنامه ریزی داشته باشد که به همه این کارها برسد؟
اصلا رسیدگی به همه این کار ها غیر ممکن نیست اما دشوار است و اگر فرد باهوش و مدیری باشد روی کاغذ برای خودش برنامه ریزی می کند و تمام پیش بینی های آینده را انجام می دهد و در نهایت چون به کارهایش نمی رسد فکر می کنم خاصیت عملگرایی ندارد و شکست می خورد و یک روز به نزدیک ترین دوستش می گوید نمی دانم چرا نمی توانم ایده هایم را عملی کنم همه ی برنامه ریزی هایم متناسب با علم مدیریت و روانشناسی است ولی نمی شود.
و یا حالت دوم برای شخص اتفاق می افتد.
ترک تحصیل می کند، از همسرش جدا میشود، استعفا می دهد و... از مسیر اصلی زندگی خودش خارج می شود و دیگر نمی تواند باز گردد و تصور می کند عملگرا نیست چون شناخت کاملی از خود و شرایط فعلی خودش ندارد برنامه ریزی می کند مطالعه می کند و کلی وقت می گذارد اما وقتی قرار است تئوری های خود را عملی کند نمی تواند چون شناخت کافی از شرایط فعلی خودش ندارد و متناسب با سطح توان خودش ایده خلق نمی کند.
همیشه به حداکثر ها فکر می کند و همواره حداقل ها را هم ندارد.
و اما راه حل این مشکل بزرگ از زبان آقای" تریسی" در زندگی تکه تکه کردن موانع سر راه شماست.
همین الان یک قلم و کاغذ جلوی خود بگذارید و 7 تا 10 کار مهمی که باید طی یک سال انجام دهید را یادداشت کنید
برای مثال 1.گرفتن مدرک فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و... 2.فرا گرفتن زبان انگلیسی و فرانسه و الی آخر.
سپس از بین این 10 عنوان 3 عنوان که از همه مهتر هستند و تاثیر بیشتری روی زندگی شما می گذارند را انتخاب کنید. از همین امروز شروع کنید فقط برای این سه، وقت صرف کنید. شرایط را برای خود شفاف سازید کاملا بدانید که چه باید بکنید و همان کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهید تمرکزتان را روی یک یا دو موضوع متمرکز کنید و عوامل دیگر را رها کنید.
سعی کنید جز به جز و آهسته جلو بروید تا ذهن شما آمادگی درک شرایط جدید را پیدا کند از کمترین شروع کنید تا رفته رفته به بیشترین برسید. اگر هدف شما مطالعه کتاب است از روزی 15 دقیقه شروع کنید تا به هفته ای یک کتاب برسید.
و اما دسته پنجم و نامبروان چگونه افرادی هستند؟
شما چه تصوری از این افراد دارید؟
پایان قسمت اول
نویسنده: مرتضی جوانفرد (Nickel MJ)
==============================================
مثبت و مسلط بیندیشید، اعتماد به نفس و باور داشته باشید. اینگونه زندگی از ایمنی و امنیت خاطر بیشتری برخوردار می شوید، عملگراتر می شوید و تجربه سرشارتر و موفقیت بیشتری به دست می آورید. "ادی ریکن بیکر"
پرونده سال 1391 هم بسته شد. روزها، ماه ها و سال ها در حال سپری شدن هستند و این ما هستیم که نباید ثابت در جایگاه خود بمانیم.
وقتی به گذشته فکر می کنیم برای بعضی ها گذر سال ها تفاوت چندانی نداشته است و فقط زمان را سپری کرده اند و بعضی دیگر موفقیت هایی مثل قبولی در کنکور، ازدواج، پیدا کردن شغل مناسب و خیلی چیزهای دیگر در زندگی شان رخ داده است و بسیار خوشحال هستند اما همواره در خلوت خود می دانند که زمان را از دست داده اند.
چرا که این افراد راه زندگی خود را طی کرده اند موفقیتی فراتر از انتظار آنها در زندگی شان پدیدار نشده است و به طور کلی از شرایط خود راضی هستند.
برای درک بهتر مطلب ما افراد را به چهار دسته تقسیم می کنیم + دسته طلایی و نامبر وان:
• گروه یا دسته اول افرادی هستند که نه تئوریی در زندگی دارند و نه به آن عمل می کنند. به زبان ساده تر، نه به راه رسیدن به موفقیت فکر می کنند و نه سعی بر عملی کردن آن دارند.
• گروه یا دسته دوم افرادی هستند که مطالعه می کنند، در ذهن خود ایده ها و تئوری های فراوانی دارند، به سوی موفقیت گام بر می دارند اما ویژگی مهم عملگرا بودن را ندارند. مخاطب اصلی من در این مقاله همین افراد هستند که تعداد آنها در جامعه امروزی ما کم نیست. این افراد خاصیت عملگرایی ندارند.
• گروه یا دسته سوم افرادی هستند که هم ایده و تئوری در زندگی دارند و هم عملگرا هستند اما فقط مسیر زندگی خود را طی می کنند به عنوان مثال دختر یا پسری که از دوره دبستان تا دبیرستان نمره های قبولی و قابل قبول را می گیرد در بهترین دانشگاه درس می خواند و در نهایت به یک معلم خصوصی بسیار عالی تبدیل می شد. هنگامی که زندگی او را بررسی می کنیم می بینیم که همیشه افکار و ایده های خود را در کار و زندگی عملی کرده است.
• گروه یا دسته چهارم افرادی هستند با قدرت ریسک بالا. بارها شاهد شکست های متفاوت آنها در تجارت، کار و زندگی هستیم و همیشه به دنبال فرصت ها و موقعیت های خوب هستند بسیار عملگرا و ذهنی پر از ایده ای مثبت و کارآمد دارند. به طور کلی عده ای از آنها بسیار مردمان موفق و عده ای از آنها بسیار بی مسئولیت و شکست خورده هستند.
این مهم نیست که شما جزء کدام دسته قرار دارید.
امروز می خواهیم گروه یا دسته پنجم را به شما معرفی کنم که تعداد افرادی که در این دسته قرار دارند کم نیستند و دسته طلایی و نامبروان نام گذاری می شوند.
از امروز شما قرار است جزء دسته پنجم یعنی دسته طلایی و نامبر وان باشید.
یکی از مهم ترین ویژگی های دسته طلایی و نامبر وان "عامل بودن" آنهاست.
افرادی هستند با ویژگی مهم مسئولیت پذیری.
اولین شرط قرار گرفتن شما در این دسته شرط عامل بودن است. (بیش از این نمی توانم درباره ی این موضوع توضیح بدهم. عامل بودن مبحث بسیار گسترده ای است که توصیه می کنم برای فهمیدن مفهوم عامل باشید کتاب "هفت عادت مردمان موثر" از دکتر استفان کاوی را مطالعه کنید.)
مخاطب اصلی من گروه یا دسته دوم هستند که در زندگی نمی توانند ایده های خود را به عمل تبدیل کنند. مدتی پیش با دوستی صحبت می کردم و او از خودش بسیار شاکی بود چون نمی توانست عملگرا باشد. او می گفت تمام اتفاق هایی که در آینده برایم می افتد را پیش بینی می کنم و راه حل مشکل را پیدا می کنم اما به راه حل ها عمل نمی کنم نمی دانم چه کنم...
شاید خیلی از ما دچار همین معضل باشیم و دلیل اصلی آن پیچیدگی زندگی ماست یا جدا شدن از مسیر اصلی زندگی. بگذارید برایتان مثال هایی بزنم. تصور کنید جوان 22، 23 ساله ای که در حال تحصیل است به موسیقی علاقه دارد، پدر و مادر بر او فشار میاورند که زبان انگلیسی را فرا بگیرد، یک ورزش رزمی یا غیر رزمی را هم دنبال می کند علاوه بر آن با دوستانش تفریحات خاص خودشان را دارند و برای رفع نیاز های اقتصادی خودش در این میان به سر کار هم می رود.
به نظر شما یک جوان چگونه می تواند همه این کار ها را در یک 24 ساعت جا دهد؟
یا بهتر بگویم در یک هفته چگونه برنامه ریزی داشته باشد که به همه این کارها برسد؟
اصلا رسیدگی به همه این کار ها غیر ممکن نیست اما دشوار است و اگر فرد باهوش و مدیری باشد روی کاغذ برای خودش برنامه ریزی می کند و تمام پیش بینی های آینده را انجام می دهد و در نهایت چون به کارهایش نمی رسد فکر می کنم خاصیت عملگرایی ندارد و شکست می خورد و یک روز به نزدیک ترین دوستش می گوید نمی دانم چرا نمی توانم ایده هایم را عملی کنم همه ی برنامه ریزی هایم متناسب با علم مدیریت و روانشناسی است ولی نمی شود.
و یا حالت دوم برای شخص اتفاق می افتد.
ترک تحصیل می کند، از همسرش جدا میشود، استعفا می دهد و... از مسیر اصلی زندگی خودش خارج می شود و دیگر نمی تواند باز گردد و تصور می کند عملگرا نیست چون شناخت کاملی از خود و شرایط فعلی خودش ندارد برنامه ریزی می کند مطالعه می کند و کلی وقت می گذارد اما وقتی قرار است تئوری های خود را عملی کند نمی تواند چون شناخت کافی از شرایط فعلی خودش ندارد و متناسب با سطح توان خودش ایده خلق نمی کند.
همیشه به حداکثر ها فکر می کند و همواره حداقل ها را هم ندارد.
و اما راه حل این مشکل بزرگ از زبان آقای" تریسی" در زندگی تکه تکه کردن موانع سر راه شماست.
همین الان یک قلم و کاغذ جلوی خود بگذارید و 7 تا 10 کار مهمی که باید طی یک سال انجام دهید را یادداشت کنید
برای مثال 1.گرفتن مدرک فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و... 2.فرا گرفتن زبان انگلیسی و فرانسه و الی آخر.
سپس از بین این 10 عنوان 3 عنوان که از همه مهتر هستند و تاثیر بیشتری روی زندگی شما می گذارند را انتخاب کنید. از همین امروز شروع کنید فقط برای این سه، وقت صرف کنید. شرایط را برای خود شفاف سازید کاملا بدانید که چه باید بکنید و همان کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهید تمرکزتان را روی یک یا دو موضوع متمرکز کنید و عوامل دیگر را رها کنید.
سعی کنید جز به جز و آهسته جلو بروید تا ذهن شما آمادگی درک شرایط جدید را پیدا کند از کمترین شروع کنید تا رفته رفته به بیشترین برسید. اگر هدف شما مطالعه کتاب است از روزی 15 دقیقه شروع کنید تا به هفته ای یک کتاب برسید.
و اما دسته پنجم و نامبروان چگونه افرادی هستند؟
شما چه تصوری از این افراد دارید؟
پایان قسمت اول