[/align]
ثروت یعنی آگاهی نسبت به روشهای رسیدن به ثروت
خیلی وقت ها ما خیلی دلمون میخواد به ثروت دست پیدا کنیم، حتی راه های مختلفی رو امتحان میکنیم ولی نتیجه همه اون راه ها جز شکست چیزی نبوده. برای این که بفهمیم چه راهی باید انتخاب کنیم مسلما یکی از اونها مطالعه و تبادل نظر با افراد موفق و باتجربه (حتی کسانی که 1000 راه برای اونها به شکست منتهی شده) است. چرا که اون افراد میتونند به شما حداقل راهنمایی کنند که چه مسیرهایی به موفقیت منتج نمیشه. خوب این در حقیقت یک گام به جلو رفتنه. ولی اگر فقط بخواهیم بر اساس تجربه شخصیه خودمون پیش بریم طبیعتا ممکنه راه طولانی تری رو انتخاب کنیم و حتی ممکنه اگر خیلی برای هدفمون ارزش قائل نشده باشیم در میانه راه دست از تلاش برداریم و بعد شروع کنیم به ایراد گرفتن و زیر سوال بردن این افراد و این روشها. من بارها در طی سالهای گذشته شاید بالغ بر 60 یا 70 جلد کتاب و بالغ بر 200 مقاله خوندم ولی وقتی منصفانه قضاوت میکنم میبینم که همه مطالبی رو که میخوندم قبول داشتم ولی عمل نمیکردم به همین دلیل گاهی اوقات ناامید میشدم ولی از قراری که من آدم سریشی هستم سعی کردم از این مسیر خارج نشم و روز به روز اشکالات کارمو کمتر کنم. خب طبیعیه که یک بچه وقتی میخواد مطلبی یاد بگیره از روز اول وارد دانشگاه نمیشه و باید ابتدا وارد کلاس اول بعد دوم و . . . و همینطور ادامه بده تا بتونه ظرفیت درونیش رو برای کسب معلومات بیشتر آماده کنه. بی شک اگر تو کلاس اول ابتدایی به ما صحبت از محاسبات پیچیده ریاضی میکردند همون اول درک نمیکردیم و شایدم مغزمون هنگ میکرد. و بعد همونجا به این نتیجه میرسیدیم که ما موفق نمیشیم. ولی همه ما که مدرسه رفتیم میدونیم که اینطور نیست و باید پله های ترقی یکی یکی برداشته باشند
مطالعات در رابطه با رسیدن به هدف زمانی می تواند مثمر ثمر باشد که کلمه به کلمه و جمله به جمله آن کتاب حس شود و لمس شود.تکرار شود.باور شود و به صورتی باشد که به آن ایمان پیدا کنیم.
یک کتاب بتنهائی (اگر خوب انتخاب شود) کافی برای رسیدن به اهداف است.من کتابهای زیادی را مطالعه کردم. نت برداری کردم.نظر خودم را با متون کتاب تلفیق کردم ولی تنها کتابی که مونس و یار من بود راز شاد زیستن بود. بارها و بارها آنرا می خواندم. جملاتش را تکرار میکردم و حتی بشکل کارت ویزیت درآورده بودم .2 کتاب من را بسوی رسیدن به اهدافم کمک کرد:
راز شاد زیستن
تجسم خلاق
وقتی صحبت از کلمه ثروت میشه اولین چیزی که در مغز انسان تداعی میشه پوله خیلی زیاده. پس با این توصیف اگر واقعا پول خیلی زیاد یکی از مصداق های ثروت باشه پس ثروت خیلی زیاد چیه؟ آیا داشتن پول خیلی بیشتره؟ چه کسی میزان پول رو به عنوان زیاد و کم تعریف میکنه. مسلما هر انسانی بر اساس ذهنیات خودش و بر اساس استانداردهای خودش پول زیاد و پول کم را تعریف میکنه. خیلی وقت ها اصلا تعریف "پول زیاد" از دو نفر مختلف یکسان نیست. ممکنه یکی داشتن 1.000.000 تومان پول را، زیاد تعریف کنه و یک نفر هم داشتن 1.000.000.000 تومان پول را، زیاد تعریف کنه. پس از مقایسه این تعاریف به این نتیجه میرسیم که مقدار پول موجود در حساب بانکیمون تعیین کننده ثروت نیست. بلکه نوع تعریف از پوله که میتونه ثروت یا فقر را مشخص کنه. پس میشه گفت چون همه انسانها به پول دسترسی دارند پس همه ثروتمند هستند و در نتیجه فقری هم وجود نداره. البته این نوع نگاه به ثروت میتونه در انسان انگیزه زندگی و شادابی ایجاد کنه ولی دلیل نمیشه که برای کسب ثروت بیشتر تلاش نکنه. چرا که ثروت مجموعه ای از نعمتهای خداوند است که انسان بسته به نیاز و بسته به ظرفیت درونیش از آنها استفاده میکنه. در آخر باید بگم که اول باید استانداردهای زندگیمون رو بالا ببریم و دوم اینکه از داشتن ثروت خدا رو شاکر باشیم تا بتونیم به سطح بالاتری از ثروت( پول، سلامتی، خانواده، موقعیت اجتماعی، شغل و . . . )دست پیدا کنیم
خب ثروت از دیدگاه های مختلفی می شه بررسی کرد
گاهی ثروت فقط پول هست
گاهی سلامتی
گاهی خانواده خوب
گاهی تحصیلات عالی
گاهی اخلاق خوب
گاهی دوستان خوب
ثروت هر چیزی می تونه باشه ... بستگی داره هر کسی از زندگیش چی بخواد و هدفش چی باشه
تعبیر قشنگی بود
ولی من در کل ثروت رو فکر خودم می دونم.چون اگر فکر نباشه،تفکر نباشه هیچ ثروتی هم نخواهد بود.
ثروت یعنی داشتن خواسته ها و نیازهای هر شخص.
شاد بودن . آرامش داشتن .آسایش داشتن .
یعنی هدف داشتن وبرای رسیدن به آن تلاش کردن.
از مسیر هدف لذت بردن.و............
ثروت یعنی حفظ تعادل بین خانواده و کار.