01-28-2013, 11:51 PM
سلام دوستان خوبید؟ یه چند وقتیه که سرم شلوغه و خودم هم میام سریع به انجمن سر میزنم و میرم و درغ از یه پس دادن
داستان واقعی از جایی شروع شد که خاله مادر بنده به تشخیص پزشکاه مبتلا به بیماری سرطان سینه شده و خاله مادر بنده همراه با مادر من و خاله ام پیگیر قضیه شدن تا خاله عزیزشون رو مداوا کنن خاله مادرم سواد نداره کلا بیخیاله بی خیاله و بچه هم نداره برای همین همیشه خاله ام و مادرم پیشش بودن و میبردنش دکتر و اینا تا این که قرار شد عمل کنه و خاله و مادرم پیش دکتر رفتن و دکتر همه چیز رو بهشون توضیح و گفت به دلیل سن بالا (74)و عمل جراحی و شیمی درمانی و... احتمال مرگ خاله مادرم خیلی زیاده و اگه عمل هم نکنه خیلی بیشتره احتمال مرگش خلاصه به خاله مادرم چیزی نگقتن بهش گفتن دکتر میخواد فقط یه سوزن بهت بزنه از این چیزا خلاصه عمل کردو شیمی درمانیش ور هم انجام داد و الان خوب شده اما طرف دیگه ماجرا خاله ی من هست که وقتی فهمید خاله اش سرطان سینه داره خودشم ازمایش داد و اونا تشخیص دادن که خاله ام هم سرطان سینه داره و باید عمل کنه و از اون جایی که دکتر از قبل خطرات و عمل و .. رو براش توضیح داده بود خیلی میترسید و از بیماریش و خطر عمل و.. هم اگاهی کامل و ترس زیادی داشت تا این که خاله ام هم عمل کرد و به به خاطر ترشس و ... خیلی وضعش بدتر از پیره زن 74 ساله(خاله اش) شده بود تا این که اولین جلسه شیمی درمانیش رو انجام دادن و خیلی بزرگش کرد که ای من شیمی درمانی کردم و خیلی هم میترسید و خیلی ضعیف شد تا این که سرانجام در شهریور امسال جان به جان افرین تسلیم کرد
نکته اش برای من این بود که اون پیر زن چون نمیدونست فکر میکرد یه بیماری مثل سرماخوردگی داره ایمان کامل به خوب شدنش داشت سریع خوب شد اما خاله ام با این که خیلی جوون تر بود(حدود 25 سال جوان تر از خاله اش) به دلیل بزرگ کردن اسم سرطان و شیمی درمانی به دلیل ترس خیلی زیادش مرد با این که ازمایش ها هم خیلی خوب و
امیدوار کننده بودن تازه بزرگی عمل خاله ام یک سوم عمل اون پیره زن(خاله اش) نبود
درضمن این رو هم میدونم که مرگ و زندگی دست خداست اما به نظرتون اگه افکارش رو درست میکرد چی میشد؟حداقل شاید بهتر و سرحال تر میمرد
میخوام بدونم چطوری میشه با این حال که میدونیم مثلا یه موضوع چقدر خطرناکه به ایمان
کامل برسیم به این که خوب میشیم و دوباره سالم و سلامت میشیم؟
پ ن: از لفظ پیره زن استفاده کردم به خاطر این که خواننده ها اشتباه نکنن و به قول دوستم خاله تو خاله نشه
داستان واقعی از جایی شروع شد که خاله مادر بنده به تشخیص پزشکاه مبتلا به بیماری سرطان سینه شده و خاله مادر بنده همراه با مادر من و خاله ام پیگیر قضیه شدن تا خاله عزیزشون رو مداوا کنن خاله مادرم سواد نداره کلا بیخیاله بی خیاله و بچه هم نداره برای همین همیشه خاله ام و مادرم پیشش بودن و میبردنش دکتر و اینا تا این که قرار شد عمل کنه و خاله و مادرم پیش دکتر رفتن و دکتر همه چیز رو بهشون توضیح و گفت به دلیل سن بالا (74)و عمل جراحی و شیمی درمانی و... احتمال مرگ خاله مادرم خیلی زیاده و اگه عمل هم نکنه خیلی بیشتره احتمال مرگش خلاصه به خاله مادرم چیزی نگقتن بهش گفتن دکتر میخواد فقط یه سوزن بهت بزنه از این چیزا خلاصه عمل کردو شیمی درمانیش ور هم انجام داد و الان خوب شده اما طرف دیگه ماجرا خاله ی من هست که وقتی فهمید خاله اش سرطان سینه داره خودشم ازمایش داد و اونا تشخیص دادن که خاله ام هم سرطان سینه داره و باید عمل کنه و از اون جایی که دکتر از قبل خطرات و عمل و .. رو براش توضیح داده بود خیلی میترسید و از بیماریش و خطر عمل و.. هم اگاهی کامل و ترس زیادی داشت تا این که خاله ام هم عمل کرد و به به خاطر ترشس و ... خیلی وضعش بدتر از پیره زن 74 ساله(خاله اش) شده بود تا این که اولین جلسه شیمی درمانیش رو انجام دادن و خیلی بزرگش کرد که ای من شیمی درمانی کردم و خیلی هم میترسید و خیلی ضعیف شد تا این که سرانجام در شهریور امسال جان به جان افرین تسلیم کرد
نکته اش برای من این بود که اون پیر زن چون نمیدونست فکر میکرد یه بیماری مثل سرماخوردگی داره ایمان کامل به خوب شدنش داشت سریع خوب شد اما خاله ام با این که خیلی جوون تر بود(حدود 25 سال جوان تر از خاله اش) به دلیل بزرگ کردن اسم سرطان و شیمی درمانی به دلیل ترس خیلی زیادش مرد با این که ازمایش ها هم خیلی خوب و
امیدوار کننده بودن تازه بزرگی عمل خاله ام یک سوم عمل اون پیره زن(خاله اش) نبود
درضمن این رو هم میدونم که مرگ و زندگی دست خداست اما به نظرتون اگه افکارش رو درست میکرد چی میشد؟حداقل شاید بهتر و سرحال تر میمرد
میخوام بدونم چطوری میشه با این حال که میدونیم مثلا یه موضوع چقدر خطرناکه به ایمان
کامل برسیم به این که خوب میشیم و دوباره سالم و سلامت میشیم؟
پ ن: از لفظ پیره زن استفاده کردم به خاطر این که خواننده ها اشتباه نکنن و به قول دوستم خاله تو خاله نشه