سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: تغيير از چه لحظه اي آغاز ميشود ؟! (حلقه گمشده بين عمل و علاقه)
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2
تغییر از چه لحظه‌ای آغاز می‌شود؟


ما حرکت نمی‌کنیم! ما بیشتر علاقه به سکون داریم تا حرکت. علاقه به این‌که آب از آب تکان نخورد و همه‌چیز رو به‌راه باشد. با صرف کمترین میزان انرژی، بیشترین نتیجه را به‌دست بیاوریم. شاید بتوان اسم این وضعیت را تنبلی گذاشت و شاید از دیدی بتوان گفت که همه ما یک تنبل درون داریم که مثل یک انسان حراف مدام در ذهن ما می‌خواند که: “حالا چه کاری است؟ بگذار شرایط همینطور باشد. چرا می‌خواهی اوضاع را تغییر دهی؟”

در بسیاری از مواقع هم تنبل درون کار خودش را می‌کند. درست در لحظه‌ای که می‌دانیم کار مهمی را باید انجام بدهیم، باید از جا بلند شویم، حرکتی بکنیم، دستمان می‌‌رود سمت کنترل تلویزیون، روی کاناپه لم می‌دهیم و غرق برنامه تلویزیونی می‌شویم و به خودمان قول می‌دهیم که فردا کار را پیگیری خواهیم کرد. در این نقطه لازم نیست ماجرای فردا را توضیح بدهم چون حتما خودتان می‌توانید حدس بزنید که چه اتفاقی می‌افتد…


اما چه موقع هست که ما بالاخره حرکت می‌کنیم؟ چه موقع هست که دیگر دستمان به سمت کنترل تلویزیون نمی‌رود و جای گرم و نرم روی ماناپه تبدیل به یک صندلی میخ‌دار می‌شود؟


Weeping Woman by Pablo Picasso - 1937
معمولا این اتفاق با به اوج رسیدن درد رخ می‌دهد. درد از حرکت نکردن. درد بلاتکلیفی. درد عذاب آور بودن شرایط اکنون. درد لمس امکان وجود شرایط مطلوب آینده و دور بودن از آن شرایط. درد دیدن حرکت کردن دیگران و ساکن ماندن خود. دردهای زیادی می‌توانند باشند که ما را به حرکت می‌اندازند. به دردها باید نگاه کرد، دلایل آنها را شناخت و اقدام صحیح را انجام داد. دردهای این چنینی مثل دردهای فیزیکی خبر از صحیح نبودن چیزی می‌دهند. مسکن همیشه راه‌حلی موقتی است.

بنابراین وقتی در شرایط نامطلوب هستیم، این شانس را داریم که به دردها توجه کنیم و همین دردها باعث حرکت ما می‌شوند. مسئله اول حرکت کردن است. مسئله اول درستی و غلطی مسیر حرکت نیست. تا حرکت نکنیم مسیر درست و غلط مشخص نمی‌شود. وقتی دردها می‌آیند شانس انقلاب کردم و متحول شدن را خواهیم داشت. وضعیت سکون و وضعیت بی‌حسی بدتر از تحمل دردهای شدید است!

——————————————————————————————————————————————————

این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است .
فرمولی وجود دارد به این صورت : مشکلات انسان را جدی میکند.
شما افرادی را دیده اید که دچار مشکل می شوند.کمتر شوخی میکنند و کمتر می خندند. بیشتر در فکر هستند.این فکر کردن در زمان مشکل داشتن به دو صورت خود را نشان می دهد :
1- می تواند انسان را بسوی موفقیت ببرد.
2- انسان را به چکنم چکنم بیاندازد و بنشیند و فکر کند که کاش فلان کار را میکردم و درنهایت به بدیختی هایش فقط فکر کند.
چگونه از بند یک برای موفقیت استفاده کنیم؟
آنزمان که دچار مشکل مالی شدم کسی را مقصر ندانستم و بجای اینکه افسوس و ناله کنم ,
روی کاغذ اشتباهتم را نوشتم و در جهت اصلاح آن بر آمدم. برنامه ریزی را پس از متوجه شدن به اشتباهات گذشته سریع پیاده کردم و زمان برای شروع حرکت در نظر نگرفتم.
نشستن و صرفا منتظر شانس و اقبال بودن همان تنبلی است. تنبلی هم عواقب دارد که هاوین عزیز اشاره فرمودند.
با تشكر از درس طلائي استاد قربانيان ، دوستان عزيز اين همان استفاده از شرايط بد به نفع پيروزي هست . فقط كافيه به عقب نگاهي بندازيم و ببينيم چه طور نا محسوس و آروم آروم در يك چرخه معيوب تنبلي و ديوار ذهني يا هر اسم ديگري گرفتار شديم و ...!!
براي يك بار هم شده كاري دقيقا خلاف كار هاي قبلي كنيم !! مطمئنا نتيجه جديدي جز شكست هاي قبلي ايجاد ميشه!!! من امتحان كردم
شما هم تست كنين ! جواب ميده
هر که سقوط بزرگتری داشته باشد احتمالا صعود بلندتری را نیز خواهد داشت.

هر که از سقوط خود درد بیشتری حس کند و سلامت و تعادل روان خود را از دست ندهد با امید و پشتکار روزی از صدف خود بیرون خواهد آمد و مروارید زمانه خود خواهد شد و بر بلندای زندگی بر کوه مشکلات زیر پای خود به نظاره خواهد نشست.
یاد بگیرید فقط عالیترین ها و بهترینها را در تجارت و امور روزمره پیدا کنید .انها را بارور کنید ، در موردشان فکر کنید بعد منتظر ادامه و وقوع انها باشید.
(01-07-2013 05:40 PM)Haavin نوشته شده توسط: [ -> ]تغییر از چه لحظه‌ای آغاز می‌شود؟


ما حرکت نمی‌کنیم! ما بیشتر علاقه به سکون داریم تا حرکت. علاقه به این‌که آب از آب تکان نخورد و همه‌چیز رو به‌راه باشد. با صرف کمترین میزان انرژی، بیشترین نتیجه را به‌دست بیاوریم. شاید بتوان اسم این وضعیت را تنبلی گذاشت و شاید از دیدی بتوان گفت که همه ما یک تنبل درون داریم که مثل یک انسان حراف مدام در ذهن ما می‌خواند که: “حالا چه کاری است؟ بگذار شرایط همینطور باشد. چرا می‌خواهی اوضاع را تغییر دهی؟”

در بسیاری از مواقع هم تنبل درون کار خودش را می‌کند. درست در لحظه‌ای که می‌دانیم کار مهمی را باید انجام بدهیم، باید از جا بلند شویم، حرکتی بکنیم، دستمان می‌‌رود سمت کنترل تلویزیون، روی کاناپه لم می‌دهیم و غرق برنامه تلویزیونی می‌شویم و به خودمان قول می‌دهیم که فردا کار را پیگیری خواهیم کرد. در این نقطه لازم نیست ماجرای فردا را توضیح بدهم چون حتما خودتان می‌توانید حدس بزنید که چه اتفاقی می‌افتد…


اما چه موقع هست که ما بالاخره حرکت می‌کنیم؟ چه موقع هست که دیگر دستمان به سمت کنترل تلویزیون نمی‌رود و جای گرم و نرم روی ماناپه تبدیل به یک صندلی میخ‌دار می‌شود؟


Weeping Woman by Pablo Picasso - 1937
معمولا این اتفاق با به اوج رسیدن درد رخ می‌دهد. درد از حرکت نکردن. درد بلاتکلیفی. درد عذاب آور بودن شرایط اکنون. درد لمس امکان وجود شرایط مطلوب آینده و دور بودن از آن شرایط. درد دیدن حرکت کردن دیگران و ساکن ماندن خود. دردهای زیادی می‌توانند باشند که ما را به حرکت می‌اندازند. به دردها باید نگاه کرد، دلایل آنها را شناخت و اقدام صحیح را انجام داد. دردهای این چنینی مثل دردهای فیزیکی خبر از صحیح نبودن چیزی می‌دهند. مسکن همیشه راه‌حلی موقتی است.

بنابراین وقتی در شرایط نامطلوب هستیم، این شانس را داریم که به دردها توجه کنیم و همین دردها باعث حرکت ما می‌شوند. مسئله اول حرکت کردن است. مسئله اول درستی و غلطی مسیر حرکت نیست. تا حرکت نکنیم مسیر درست و غلط مشخص نمی‌شود. وقتی دردها می‌آیند شانس انقلاب کردم و متحول شدن را خواهیم داشت. وضعیت سکون و وضعیت بی‌حسی بدتر از تحمل دردهای شدید است!

——————————————————————————————————————————————————

این مطلب در وبلاگ thecoach.ir منتشر شده است .

با سلام و سپاس

دختر عزیزم خیلی سپاسگزارم.

حقیقتا هر جمله ای را که خواستم کپی کنم و به اصطلاح برجسته کنم دیدم همه سطور زیبا و پرمعنی هستند پس بدون هیچ تغییری و تاکیدی روی یک جمله خاص ،خواستم از بابت این زحمتی که کشیدی تشکر کنم.

موفق ترین باشی عزیزم
شما بزرگوارین استاد عشق.شما و استاد قربانیان عزیز همیشه به کوچکترین شاگرد این جمع لطف دارین.
درود بیکران....

این مطلبت در عین سادگی , بی نظیر بو د ....
(01-11-2013 03:03 AM)Haavin نوشته شده توسط: [ -> ]شما بزرگوارین استاد عشق.شما و استاد قربانیان عزیز همیشه به کوچکترین شاگرد این جمع لطف دارین.

این مطلبی که گذاشتید خیلی قشنگه بود دقیقا در مورد من صدق میکنه Huh همش هی میخوام کاری کنم ولی میگم این همه دارن انجام میدن من دیگه نمیدونم توش موفق بشم
دوست عزیزم
بی نهایت ممنون از توجه شما.اگه تو کاری که تواناییشو دارین یا در مرحله کسبش هستین به معنی‌ صحیح کلمه ( انجام دادن کاری همیشه در حد خیلی‌ خوب ) و علاقه هم دارید اگه شما موفق نشین و بهترین نشین کی‌ می‌شه ؟؟
زندگی‌ فرصت‌های زیادی داره که ارزونی همه ما کرده فقط کافی‌ا که احساسات عمیق و علاقه به کار رو با سایر توانایی‌های لازم و مهارت‌ها میکس کنین و از نتیجه لذت ببرین .

پیشاپیش موفقیت‌های آیندتونو تبریک میگم
صفحه ها: 1 2
لینک مرجع