12-30-2012, 05:31 PM
مثالی که همیشه در سن 50 سالگی به همسرم می گفتم و تقریبا لبخند می زد؟
شیر را روی آتش قرار می دهیم تا بجوشد. گرم می شود. داغ می شود. داغتر می شود ولی فعلا هیچ خبری نیست.
در یک لحظه چنان بجوش می آید که تا بخواهیم شعله را خاموش کنیم کلی سر ریز می شود.
خواندن مطالب این انجمن را بمشابه شیر در نظر میگیرم. در یک آن چنان موفقیت عزیزان هویدا می شود که خیلی از افراد بقول معروف انگشت به دهان می مانند.
نظر شما عزیزان چیست؟
شیر را روی آتش قرار می دهیم تا بجوشد. گرم می شود. داغ می شود. داغتر می شود ولی فعلا هیچ خبری نیست.
در یک لحظه چنان بجوش می آید که تا بخواهیم شعله را خاموش کنیم کلی سر ریز می شود.
خواندن مطالب این انجمن را بمشابه شیر در نظر میگیرم. در یک آن چنان موفقیت عزیزان هویدا می شود که خیلی از افراد بقول معروف انگشت به دهان می مانند.
نظر شما عزیزان چیست؟