سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: اشتياق سوزان
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
" اشتياق سوزان " burning Desire
اگر صرفاً فکر کنید که در مورد به دست آوردن چیزی مصمم هستید اما واقعاً این گونه نباشید، حرکت در مسیر محقق شدن آن چیز را آغاز می کنید ، اما دیر یا زود تسلیم شده و آن را رها خواهید کرد. عموما برای اکثر اهداف چنین اتفاقی می افتد. اگر عزمی جزم شود و سپس شکسته شود، به سادگی به این معنی است که شما ثابت قدم یا مصمم یا متعهد به انجام آن نبوده اید اگر درست مصمم باشید، اهداف و آرزوهای شما به دست خواهد آمد، اما به شرطی که یک عامل قطعی و حیاتی وجود داشته باشد. اگر این عامل نباشد، رؤیاها و آرزوها محکوم به پژمردن و نابودی هستند و تنها شکست و ناکامی باقی می‌ماند. برای هر کسی که رؤیای به دست آوردن زندگی مطلوب تری دارد، یک روش بسیار ساده وجود دارد. این روشی است که دلیل واقعی همه موفقیتها را در تمامی عرصه‌های زندگی مشخص می‌کند. اگرچه این دلیل اصلی تمام موفقیت‌ها و پیروزی هاست، اما مرتباً از آن چشم پوشی می‌شود. با این وجود آنقدر حیاتی است که اگر حذف شود، شکست، نتیجه اتوماتیک وار آن خواهد بود. هر کسی که در هر زمینه‌ای از زندگیش به اوج موفقیت رسیده است، ناخودآگاه این عامل را داشته و این روش را به کار برده است
شما باید بتوانيد به هر دو این سؤالات پاسخ مثبت دهید: 1) آیا آنقدر زیرک هستید تا چیزی که کسی قصد دارد به شما آموزش دهد را یاد بگیرید؟ 2) آیا باور دارید دانش لازم برای رسیدن به موفقیتی که ‌خواهان آن هستید در جایی‌ از یک کتاب، یک کلاس، یک نوار یا یک دوره آموزشی وجود دارد؟ اگر پاسخ شما به هر دو سؤال مثبت باشد،‌ آنگاه برای دستیابی به بالاترین سطح در هر زمینه ای از زندگی، همه آنچه باید انجام دهید یافتن یک کاتالیزور است، که از درون خودتان تأمین می شود، و آن دو چیز (زیرکی و دانش) را با هم ترکیب می کند. آیا واقعاً موفقیت و کارایی عالی، اینقدر ساده است؟ مسلماً. یک لحظه دیگرمی فهمید که چرا این گونه است سلطان فعلی تمامی روشهای موفقیت است که تاکنون آموخته شده است. هر کسی آموخته است که اگر اهدافش را بنویسد و هر روز آنها را بخواند، بالاخره به طریقی آنها تحقق می یابند. این کاملاً درست نیست. تحقیقات نشان می‌دهد که 7 یا 8 مورد از 10 چیزی که شخص در لیست اهداف می‌نویسد هرگز اتفاق نمی‌افتد. هر کسی اهدافی دارد که آنها را به پایان نرسانده و بسیاری از افراد اهدافی دارند که آنها را حتی شروع نکرده اند. وقتی شخصی ایده هدفگذاری را قبول می‌کند و می بیند که هفته‌های متوالی، ماههای پیاپی و سالیان سال گذشت و به اهدا فش نرسیده است، تقریباً همیشه در مورد خودش نتیجه‌گیریهای منفی می کند شبیه اینکه: "من استحقاقش را ندارم یا من یک شکست خورده
هدفگذاری: کتابهای خودیاری بسیاری وجود دارد. در کتابخانه تان چند تا از این کتابها دارید؟ یکی؟ 5 تا؟ 20 تا؟ 100 تا؟ چند تا کتاب جا می گیرد؟ آیا کتاب "بیندیشید و ثروتمند شوید" را خوانده‌اید؟ اغلب می‌گویند بله. قسمت "بیندیشید" را می بلعید اما قسمت "ثروتمند شوید" اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ یا کتاب نقصی دارد یا اینکه شما در گرفتن مطالب آن کودن هستید. درسته؟
اگر پس از خواندن این همه کتاب، هنوز به سطحی که می‌خواستید دست نیافته اید، باید نتیجه بگیریم که یا شما قادر به فهم مفاهیمی که در کتاب هست نیستید یا کتابهایی که خوانده اید پر از اطلاعات غلط است. البته هیچ یک از این‌ها صحیح نیست. نه شما کودن هستید و نه اطلاعات، غلط هستند. در این میان، فقط چیزی گم شده است، فقط همین. افرادي هستند كه حتی هنگامی که موفق نمی‌شوند، باز همان روش را با شور و هیجانی تازه امتحان می کنند و یا پول بیشتری صرف سمینار یا کتاب بعدی می‌کنند. این تعریف دیوانگی است که بدین شکل بیانمی شود "انجام آنچه که قبلاً انجام می داده‌اید و انتظار نتایجی متفاوت داشتن ولي راه بهتر و ساده تری هم وجود دارد تقریباً برای یک قرن به ما آموزش داده بودند که در درونمان قدرتی داریم که می توانیم هر آنچه که می‌خواهیم، انجام دهیم، داشته باشیم یا بشویم. قدرتی خدادادی یا ذاتی است. این درست است که ما آن قدرت را داریم. اما کلیدش کجاست؟ جوابی که به سرعت به نظر می‌رسد این است "درون!". درست است. مشکل این است که هیچ کس قادر نیست به شما بگوید که چطور به "درونتان" بروید تا کلید آن قدرت را روشن کنید. به شما آموزش داده شده، و اینچنین هم هست، که برای موفقیت به خودانگیزی ، اشتیاق و نظم و استقامت نیاز دارید. آیا آنهایی که این اطلاعات اساسی را آموزش می دهند می توانند به شما بگویند اگر این چیزها را نداشتید از کجا باید به دست بیاورید؟ نه نمی‌توانند. مگر اینکه آنها هم بگویند به "درونتان" بروید این چه عامل حیاتی است که برای کارایی عالی و موفقیت باید وجود داشته باشد؟ کلید قدرت خداداد مان برای اینکه هر چه می خواهیم انجام دهیم، داشته باشیم یا بشویم، کجاست؟ از کجا می‌توان اشتیاق و نظم را بدست آورد؟
منبع خودانگیزی و منشأ نیروی درونی کجاست که فرد را مُصر و ثابت قدم کرده و همواره او را در حال یادگیری حقایق و درک هستی قرار می دهد، و نه تنها او را مشتاق، بلکه مصمم به ایجاد تغییرات لازم در منش و شخصیت خود می کند تا به آن درجه از موفقیت که می خواهد، برسد؟ این قدرت و اشتیاق درونی از کجا می آید که باعث می شود فرد کاری را انجام دهد که ناخوشایند، سخت و یا خارج از منطقه راحتی اش است؟ این چه نیروی محرکه ای است که به بعضی از افراد این توانایی را می دهد تا بعد از یک شکست دردناک دوباره از نو شروع کنند؟ پاسخ، ساده و قابل فهم است
اشتياق هاي سوزان. جواب این است
یک اشتياق سوزان چیزی است که شما آنچنان وحشتناک آنرا می‌خواهید که به اعماق قلبتان نفوذ می کند. وقتی یک اشتياق سوزان را تعیین کرده و شروع می‌کنید به حرکت به سمت آن، به طور خودکار درون شما چیزی آزاد می‌شود که اغلب آن را نیروی تسخیر و فتح می نامند که درون همه ما وجود دارد. بعد از اين است كه نیروی تسخیر به طور مؤثر دست به کار شده و از طریق نیروی جسمی، روانی یا معنوی بر همه موانع، غلبه کرده تا به چیزی که در جستجوی آن است، برسد. به عبارت دیگر، شما برای رسیدن به اشتياق سوزان تان حاضرید هر کاری انجام دهید. اشتياق سوزان و نیروی تسخیر هر دو به راستی از "درون" نشأت می‌گیرند البته نكته اي در اين جا وجود دارد و به همین دلیل اغلب افراد آنطور کهمی خواهند موفق نمی‌شوند سال ها پیش مارک تواین گفت: "من می‌توانم به هر کسی بیاموزم که چطور هر چه از زندگی می‌خواهد به دست آورد. اما مسئله این است که نمی‌توانم کسی را بیابم که بگوید چه می‌خواهد"
ایرل نایتینگل به چیزی بسیار مشابه اشاره می‌کند. وی می‌گوید: "امروزه در آمریکا مردم هر چه می‌خواهند می‌توانند بشوند. اما مشکل اینجاست که اغلب آنها نمی‌دانند چه می‌خواهند"
اغلب مردم نمی‌دانند که چطور اشتياق سوزان ‌شان را تعیین کنند و در نتیجه به نیروی تسخیرشان دسترسی ندارند تا بر موانع غلبه کنند
آبراهام لینکلن که شکست‌های بسیاری را در دوره زندگی سیاسی برجسته اش متحمل شده است، می‌گوید: "همواره در نظر داشته باشید که عزم و اراده شما (اشتياق سوزان) برای موفقیت از هر چیز دیگری با اهمیت‌تر است." امروز هم هنوز این گفته، صحیح است حالا سعی کنید به چیزی که دوست‌ ندارید انجام دهید، اشتیاق داشته باشید ، مسلماً نمی توانید و هر قدر هم هدف گذاری کرده یا جملات تأکیدی را تکرار کنید تغییري نخواهد کرد. به همین دلیل است که تعیین اشتياق سوزان ‌تان حیاتی است. انجام دادن آنچه عاشقش هستید ، همیشه همراهش اشتیاق هم می‌آورد و يا سعی کنید در کاری که واقعاً دوست ندارید انجام دهید ، منظم باشید ، مسلماً نمی‌توانید و همه تصویر‌سازی‌ها و خواندن در مورد آن در کتاب‌ها هم به شما نظم نمی‌دهد نظم (discipline) از ریشه کلمه پیرو (disciple)می‌آید. مرید یا پیرو کسی است که مشتاقانه از کسی یا سیستمی پیروی می کند. اگر شما مشتاقانه از کسی یا سیستمی پیروی کنید، نظم و ترتیب به طور خودکار ایجاد می شود. پس کلمه کلیدی، "مشتاقانه" است. اگر مشتاق نیستید فراموشش کنید. آنطور که لازم است کار نخواهید کرد فرقی نمی کند که چه کسی از جمله خودتان به شما بگوید که باید آن کار را انجام دهید هر چیزی که در زندگی می‌خواهید را می‌توان روی یک مقیاس از 1 تا 100 اندازه‌گیری کرد. شماره 1، آن چیزی است که پس از یک میلیون سال هم هرگز آن را انجام نمی‌دهید. شماره 50 بینابین است. بی علاقگی در هیچ کاری نتیجه بخش نیست. اشتياق هاي سوزان، شماره 100 هستند. همیشه بین جایی که هستید و جایی که می‌خواهید باشید، موانعی وجود دارد اگر تمایل شما برای نتیجه نهایی، 70 باشد، 70% از راه را می روید. هر مانعی در مقیاس 71 یا بالاتر، شما را برای همیشه متوقف خواهد کرد دقیقاً مثل سدی که جلوی آب را می گیرد. اگر تمایل شما طبق مقیاس، 90 باشد، 90% از راه رامی روید. اگر چیزی اشتياق سوزان تان نباشد، پول و زمان و انرژی برای آن صرف می‌کنید اما یک مرتبه فرو می ریزد، چون در جایی به مانع 71 یا 91 یا بالاتر برخورد می کنید که برای همیشه شما را متوقف خواهد کرد
در مقیاس 100 هیچ مانعی وجود ندارد. به همین دلیل هیچ چیز، اشتياق سوزان را متوقف نمی‌کند. اریک هافر می‌گوید: "به نظر می‌رسد که میل شدید نه تنها فرصت‌ها، بلکه استعدادهای مربوط به خود را نیز خلق می‌کند." ویلیام هزلیت این عقیده را تأیید می‌کند، وی می‌گوید: "یک میل قوی برای هر هدفی موفقیت را تضمین می کند، میل رسیدن به انتها، روشها و ابزار را نمایان می سازد." هر کسی که در هر کاری موفق می‌‌شود، به این دلیل است که بدنبال اشتياق سوزان اش در مقیاس 100 بوده است
برای تعیین اشتياق سوزان، این پرسش ساده را از خودتان بپرسید: چه چیزی می‌خواهم که به آن نرسیده‌ام؟ به محض پاسخگویی به این سؤال، پرسش بعدی را بپرسید: خوب حالا اگر به آن چیز رسیدم چه چیزی به من می دهد که من به آن نرسیده ام؟ به همین ترتیب به این سؤالات ادامه دهید "و چه چیزی به من می‌دهد که من به آن نرسیده‌ام" و هنگامی که به " اشتياق سوزان " می‌رسید، همیشه یک نوع تجربه احساسی خواهید داشت. ممکن است احساس مسرت و شادی کنید. ممکن است احساس اطمینان عجیبی پیدا کنید و اعتماد کامل داشته باشید که دقیقاً روی نقطه اصلی، انگشت گذاشته اید. حتی ممکن است مُنقلب شده یا گریه کنید. ممکن است آه عمیقی بکشید که حاکی از آن است که "بله این همان چیزی است که من واقعاً می‌خواهم." دقیقاً خواهید دانست که چه موقع به آنجا می رسید
وقتی در مقیاس 1 تا 100، یک 100 را کشف ‌کنید، آن وقت از درون، برانگیخته می شوید تا هر آنچه را نیاز است بیاموزید. یافتن منبع دانش و فرزانگی که مختص اشتياق سوزان تان باشد راحت است. پول و زمانتان را بسیار عاقلانه تر خرج خواهید کرد زیرا فقط کتاب یا نواری را می‌خرید یا به سمیناری می‌روید که مختص کمک به شما برای رسیدن به اشتياق سوزان ‌تان باشد اگر به بعضی از اهدافی که تعیین کرده اید نمی رسید، این آخرین حقیقت، باعثمی شود دیگر به خودتان هیچ گونه برچسب منفی نزنید. اگر برای رسیدن به هدف، هر کاری که لازم است انجام نمی دهید،‌‌ نشان ‌دهنده این است که آن هدف در مقیاس، یک 100 نبوده است. هیچ کاری نمی توان با توانایی یا هوش شما انجام داد.(یعنی نمی توان توانایی یا استعداد شما را افزایش داد) مسئله این است که قطعاً شما آن را آنطور که باید نمی خواهید. رادیارد کیپلینگ نویسنده و برنده جایزه نوبل اینگونه بیان می کند: "اگر شما به آن چیزی که می‌خواهید نرسید نشان دهنده این است که به طور جدی آن را نمی‌خواستید هرکس اشتیاق سوزان نداشته باشد زندگی برایش معنی ندارد



به آنچه قلب در حسرتش نسوزد، دست یافتن محال است
ناپلئون هیل در کتاب کلاسیک و معروف خود ، بیاندیشید و ثروتمند شوید،می نویسد:"اشتیاق نقطه ی شروع تمام موفقیت هاست....گام اول برای رسیدن به دولتمندی" و او برای توصیف 500 شخصیت موفقی که زندگی آنها را مورد مطالعه قرار داد از این صفات استفاده کرد:مجذوب ، دستخوش یک میل شدید ، دارای قلب های تپنده و سوزان در آرزوی اهداف.
آیا شما می توانید احساسات خود را در مورد اهدافتان با کلمات بالا توصیف کنید؟

آیا شما اولین تجربه ی عاشقانه تان را به یاد می آورید.همین حالا لحظه ای درنگ کنید و آن را به یاد آورید.آیا به خاطر دارید که چگونه او تمام فکر شما را به خود مشغول کرده بود؟چگونه در رویای شما و در کلام شما حضور دائمی داشت؟زمانی که او حضور نداشت ساعت ها پشت تلفن با او صحبت می کردید.وقتی که حضور نداشت یا با او صحبت نمی کردی تمام وقت آینده ی خود را با او ، در رویای خود می ساختید.در یک کلام او شما را شیفته ی خود کرده بود.

اشتیاق سوزان آنقدر قدرتمند است که مردم برای ارضای آن بر سر زندگی ، آزادی و همه چیز خود ریسک می کنند.شانسی که شما دارید این است که شما لازم نیست مانند کسانی که در شرایط بسیار سخت دست به مهاجرت غیر قانونی می زنند ، بر سر زندگی خود ریسک کنید،اما می توانید تصور کنید که اگر میل و اشتیاق شما در مورد آرزوهایتان مانند آنها بود چه اتفاقی می افتاد؟

ناپلئون هیل می گوید :
"انسان چه سرنوشت متفاوتی می تواند داشته باشد اگر هدف بزرگی را انتخاب کند و آنقدر بر سر آن بایستد تا تمام فکر و ذهن او را مشغول کند"

الان زمان عمل است:

فروشندگان حرفه ای می دانند که برای رسیدن به یک فروش موفق ، بایستی احساسات مشتری را برانگیخته کنند. می دانید چرا برای یک فروشنده مهم است که شما با اتومبیل مورد نظر مسافتی را به طور آزمایشی رانندگی کنید؟آنها می دانند که تجربه ی این کار می تواند احساساتی را برانگیخته کند که منجر به میل و آرزو می شوند.بنابراین از همین روش برای برانگیخته کردن احساسات خود استفاده کنید.اهدافتان را تجربه کرده و لمس کنید.

خانه ی جدیدی می خواهید؟همین امروز یک کتاب یا مجله در خصوص معماری و دکوراسیون داخلی بخرید.آخر هفته ها را به سرزدن به آژانس های املاک و بازدید از خانه های برای فروش بگذرانید.(ذهن خود را مملو از آرزو کنید،تجربه ی عاشقانه را به یاد می آورید؟)

هر اندازه که سوخت آتش آرزویتان را بیشتر کنید ، شما بیشتر شیفته ی آن شده و در مسیر مستقیم رسیدن به آن قرار می گیرید."
دوستي مي گفت:

بعضي افراد كه در كارشان موفق نمي شوند . اشكال در اهداف و تعهد شان است. آنها اشتياق سوزان ندارند. ايشان براي اثبات ادعاي خويش مثالي زد كه الحق اصل مسئله اينجاست:

" هيچكس به يك فرد معتاد اعتماد نميكند . ولي با كمال تعجب آمار نشان داده كه هر فرد معتاد در سال هفت نفر ديگر را معتاد ميكند . تازه او ورودي هاي جديد خود را هم حمايت ميكند و تا چندي كه راه بيافتند جنسشان را جور ميكند. هدف و اشتياق سوزان يك معتاد رسيدن به نشئه گي است. پس در عين ناباوري ( البته براي ما) هر روز همين اشتياق سوزان او را واميدارد تا پول مواد خود را به هر روش ممكن تهيه كند . اگر با آنها صحبت كرده باشيد آنها اهل پول نگه داشتن و ذخيره كردن نيستند پاك باخته اند . و تنها چيزي كه آنها را در مسير هدفشان هر روز نگه ميدارد. همان احساس تعهد به هدفشان (نشئه گي) و صد البته اشتياق سوزان براي رسيدن به آن است."

حال بيانديشيد آيا شما چنان اشتياق سوزاني داريد ؟؟؟

او اطمينان دارد كه امروز نيز به نشئه گي خواهد رسيد . آيا شما نيز با چنين اطميناني در مسير اهدافتان قدم بر مي داريد؟؟؟

او مي داند به سادگي مواد گير نخواهد آورد .مشكلاتي مثل : مبارزه همه جانبه تمام ارگان هاي حتي بين اللملي و مراقبت خانواده ها، اخبار منفي بازداشت قاچاقچيان و كشف مواد و ترد دوستان، بي اعتباري و حبس و ... .

ولي اشتياق سوزان اين چيزها را نمي شناسد او عزمش را جزم كرده نشئه شود و لذا مشكلات را به جان مي خرد .

همان فرد معتاد كه هيچكس او را قبول ندارد و تحويل هم نميگيرد ، در اين مسير خلاق مي شود از هنر و مهارت هاي گوناگون خود استفاده ميكند ، پيگيري ميكند ،از حمايت تيمي بر خوردار ميشود و با كمال تعجب با اين همه مشكلات او هم نشئه ميشود و هم شبكه اش را رشد ميدهد !!!!

آري او اشتياقي سوزان دارد . كه بعضا ما نداريم .

او كارش را خوب بلد است و با ايمان و قاطع بدون توجه به شرايط به بهترين نحو عمل ميكند . كاري كه بعضا ما خوب بلد نيستيم و با شك وترديد و خيلي بد به آن عمل مي كنيم و يا تحت شرايط اصلا عمل نمي كنيم .

جالب است نه ؟؟؟ فكر نمي كرديد معتادين اينقدر استقامت و اصرار و تلاش براي رسيدن به هدفشان داشته باشند . راستش من هم فكر نمي ميكردم .
آنها هر روز در مسير هدفشان قدم بر ميدارند. شما چطور ؟؟؟
خلاصه مطالب عزیزان:
عاشق محل کارتان شوید.
عاشق مردمان دور و بر خود شوید.
عاشق کارتان شوید.

اگر عشق سوزان باشد به راحتی می توان به اهداف مکتوب شده خود برسید.
اشاره داشتم بر اینکه هر زمانی که با عشق و علاقه بطرف محل خود بروید موفقیت شما حتمی است.
برای رسیدن به این عشق سوزان در جائی خلوت بنشینید و در رابطه با اهداف مکتوب خود تجسم کنید و جملات تاکیدی را تکرار کنید. اگر عشق به رسیدن باشد ایمان دارم در زمان تجسم لبخندی بر روی لبان شما ظاهر خواهد شد و این بمعنی عشق به رسیدن به اهداف.

من امتحان کردم و شد.
نوبت شما است که امتحان کنید.
اگر بمن اعتماد دارید این حرکت را تجربه کنید.
من به قدرت اشتیاق توام با ایمان ، اعتقاد دارم زیرا دیده ام که چگونه این نیرو اشخاص را از ذلت به قدرت و ثروت می رساند. دیده ام که چگونه این اشخاص به کمک آن در پی شکستهای پیاپی به موفقیت رسیده اند.

«موفقيت از آن كساني است كه ذهنيت موفق دارند»

«شكست از آن كساني است كه بي تفاوت اجازه مي‌دهند ذهنيت شكست در آنها نفوذ كند»
اهداف بایستی متعالی باشند.
در احادیث داریم: دنیا از کسی که به دنبال آن باشد رو برمیگرداند.
مطمئنا آن پول نیست. ثروت نیست.
اما توانگری چرا ، توانگری همان است که راکفلر میگوید.
او میگوید پول خوب است زیرا با آن میتوان مدرسه ساخت، کارخانه ساخت، دانشگاه ساخت...
بایستی دقیقا بدانیم چه میخواهیم و بر سر چه چیز مهمی قرار است بهای بزرگی مانند عمرمان را بپردازیم.
(06-08-2013 12:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]خلاصه مطالب عزیزان:
عاشق محل کارتان شوید.
عاشق مردمان دور و بر خود شوید.
عاشق کارتان شوید.

اگر عشق سوزان باشد به راحتی می توان به اهداف مکتوب شده خود برسید.
اشاره داشتم بر اینکه هر زمانی که با عشق و علاقه بطرف محل خود بروید موفقیت شما حتمی است.

تکلیف کار ایم وسط چی میشه؟؟

کسی که کارش را اصلا و اصلا و اصلا و اصلا دوست نداره و به ناچار در محل کار حاضر میشه ایا بازم باید این کار را دوست داشته باشه ؟؟؟ و عاشقش باشه ؟؟/Confused
(06-09-2013 02:25 PM)مهران 313 نوشته شده توسط: [ -> ]
(06-08-2013 12:49 AM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]خلاصه مطالب عزیزان:
عاشق محل کارتان شوید.
عاشق مردمان دور و بر خود شوید.
عاشق کارتان شوید.

اگر عشق سوزان باشد به راحتی می توان به اهداف مکتوب شده خود برسید.
اشاره داشتم بر اینکه هر زمانی که با عشق و علاقه بطرف محل خود بروید موفقیت شما حتمی است.

تکلیف کار این وسط چی میشه؟؟

کسی که کارش را اصلا و اصلا و اصلا و اصلا دوست نداره و به ناچار در محل کار حاضر میشه ایا بازم باید این کار را دوست داشته باشه ؟؟؟ و عاشقش باشه ؟؟/Confused

منظور:
عشق ورزیدن یک فعل است که انجام میدهیم.
عاشق بودن نیست که بگوییم ما عاشق کارمان نیستیم.
اما اگر واقعا با آن در صلح نیستی باید همین امروز آن را ترک کنی. فردا دیر است.
لینک مرجع