(12-03-2012 10:46 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ] (12-03-2012 10:03 PM)amirE5Ey نوشته شده توسط: [ -> ]بعضی وقتا لازمه که به حرف پدر و مادرت گوش ندی
سه سال پیش که اولین فروشگاه اینترنتی خودمو زدم ( به خاطر استعفا از محل کارم و علاقه شدید به تجارت الکترونیک ) چند ماه اول درآمد چندانی نداشت و پدر و مادرم بهم می گفتن از این کار دستبکش برو تو یه شرکت واسه خودت کار پیدا کن. من هم به حرفشون گوش نمی کردم و هر روز بیشتر مطالعه می کردم و چیزای جدیدی یاد می گرفتم تا اینکه 6 یا 7 ماه از شروع کارم گذشت و من هم تغییرات زیادی در وبسایتم داده بودم و استراتژی های مشتری مداری خاص خودمو توشون پیاده کرده بودم. تقریبا روزی 200 الی 300 هزار تومن فروش داشتم و چند نفر هم واسه من کار می کردن. الان هم پدر و مادر و برادرام همشون حسودیشون میشه میبینن من صبح تا شب تو خونه می شینم و دست به سیاه و سفید نمی زنم و پول در میارم دیگه کار به جایی رسیده که پدرم واسه فروشش ماشینش تو سایت های نیازمندی و این باما آگهی می ده.
امیر جان هیچ پدر و مادری حسادت نمیکنند. یک مشکلی وجود دارد.لطفا با درایت خود آن مشکل را پیدا کنید. موفقتر باشید
حق با شماست.
این حس حس حسادت نیست.
برداشت من درست نبود.
درسته که پدر و مادر همیشه صلاح فرزنداشونو می خوان اما بعضی وقت ها باید فرزنداشونو به حال خودشون رها کنند و از دور نظاره گر و مراقب باشند و اگر هم انحرافی در کارهای فرزندانشان احساس کردند به صورت غیر مستقیم این موضوع رو به فرزندشون بگن.
پدر مادر فرشتههای زمینی هستن. من عاشقشونم و هرچی دارم از اونا دارم.حاضرم تمام زندگیم رو صرفشون کنم و همیشه شاد و موفق ببینمشون .من به داشتنشون افتخار میکنم
متاسفانه مثل همیشه جنبه منفی متنو گرفتین
توی این متن حرف های مثبت زیادی پنهونه که اصلا کسی در موردش اظهار نظر نکرده
این همه قانون جذب و مثبت اندیشی در موردش حرف می زنین همه این ها کشکه!
من که به این واقعیت رسیدم همشون کشکه
کسی که خدا رو داشته باشه و توکلش به خدا باشه و خدا رو همیشه همراه خودش بدونه نیازی به قانون جذب و مثبت اندیشی و ... نداره. توکل به خدا قدرت خارق العاده و ماورای طبیعی به آدم می ده که باعث میشه آدم ناممکن ها رو ممکن کنه.
آدمی همه زندگیشو اول مدیون خدا و بعد مدیون پدر و مادرشه.
قرآن که برنامه سعادت مونه رها کردیم چسبیدیم به کتاب هایی که همون حرف های قرآن ( البته ناقص ترشو ) با سبک امانیسمی بهمون می گه.
(12-04-2012 12:24 AM)amirE5Ey نوشته شده توسط: [ -> ]متاسفانه مثل همیشه جنبه منفی متنو گرفتین
توی این متن حرف های مثبت زیادی پنهونه که اصلا کسی در موردش اظهار نظر نکرده
این همه قانون جذب و مثبت اندیشی در موردش حرف می زنین همه این ها کشکه!
من که به این واقعیت رسیدم همشون کشکه
کسی که خدا رو داشته باشه و توکلش به خدا باشه و خدا رو همیشه همراه خودش بدونه نیازی به قانون جذب و مثبت اندیشی و ... نداره. توکل به خدا قدرت خارق العاده و ماورای طبیعی به آدم می ده که باعث میشه آدم ناممکن ها رو ممکن کنه.
آدمی همه زندگیشو اول مدیون خدا و بعد مدیون پدر و مادرشه.
قرآن که برنامه سعادت مونه رها کردیم چسبیدیم به کتاب هایی که همون حرف های قرآن ( البته ناقص ترشو ) با سبک امانیسمی بهمون می گه.
دوست عزیزم:اول اینکه فکر نمکینم اینجا جایی باشد که همه "مثل همیشه" نگاهشان به جنبی منفی است؛ واقعیت داشته باشد!!
این تاپیک در مورد "احترام به پدرومادر" بود پس همه در مورد بخشی از صحبت شما که مربوط به موضوع تاپیک بود اظهار نظر کردند نه سایر بخش های صحبت شما.
سپس اینکه لطفا با لحن درست ارسال داشته باشید همه با احترام نظر خود را ارسال و شما را راهنمایی کرده اند پس احساساتی شدن و استفاده از کلمات با لحن بد؛ کار زیبایی نیست.
در نهایت، چه کسی گفته است که خدای ناکرده قانون جذب و مثبت اندیشی؛ مقابل خدا و قرآن و توکل بر خدا است؟!
تمام سعی دوستان این است که بگویند که ارتباط با خالق باید حفظ شود و نباید با دید مادی به مواضع نگاه کرد.
لطفا تاپیک های مربوط به ارتباط قانون جذب و دین و خدا و تفسیرهای زیبای دین مان را در انجمن جستجو و مطالعه کنید.
مانند: "قانون جذب و باورهاي ديني ما" و یا ...
در ضمن این بحث ارتباط با دین؛ چه ارتباطی به این تاپیک و جواب شما دارد؟
این نشان می دهد که شما برداشتی ناقص از مطالب سایت دارید و بسیاری از مطالب را هنوز نخوانده و با شتاب، فقط می خواهید نظرات احساسی خود را ارسال کنید.
لطفا ابتدا با لحن درست؛ مطالب خود را ارسال کنید.
و سپس اگر علاقمند به فهمیدن هستید، قبل از ارسال مطالب بی اساس؛ در سایت کمی جستجو کنید و تاپیک های مناسب نظر خود را مطالعه کنید.
من سه سال و نیم پیش پدر و مادر عزیز خودم را هر دو به فاصله چند ماه از دست دادم. بکلی داغون شدم، تا یک سال بدنم کرخ بود راه میرفتم با مردم حرف میزدم کار روزمرهام را انجام میدادم درست مثل یه آدم آهنی. حسّی تو وجودم نبود. میتونم بگم که تو این مدت یک روز نبوده که اونهارو کنارم ندونم، صداشونو نشنوم که میگن "...جون"، دست گرمشون را پشتم احساس نکنم. به این معتقدم که در اون دنیا که هستن خیلی راحت تر میتونن به من کمک کنن و دستشون باز تره. وقتایی که موندم فردا چی میخواد بشه ..و اگه اون چیز نشه ....همه چیز داغون و خراب میشه بر علیه من...صدای مهربونشون را میشنوم که میگن "....جون همه چی درس میشه"
از سه سال و نیم پیش تا حالا زندگی من از این رو به اون رو شده چیزهایی دارم که هرگز تو خوابم نمیدیدم هم مادی هم معنوی..آرامش درونی درم که کوه نداره..امیدها و آرزوهایی دارم که هیچوقت بخودم حتا تو خوابم اجازه نمیدادم داشته باشم
اگه پدر و مادرتون در قید حیاتن، همین الان بشون یه زنگی بزنید. بشون بگید که ازشون هیچی نمیخواید فقط میخواستید که صداشون را بشنوید، همین
شاید که فردا خلیلی دیر باشه
اکنون جمله ای را از صدا و سیما شنیدم, بسیار جالب بود:
با پدر یک جمله بساز.
جواب: با پدر نمی توانم جمله بسازم بلکه با پدر می توانم دنیا را بسازم.
خییلی قشنگ گفتین جناب قربانیان جمله زیبایی بود
برای سلامتی تمام پدرها و مادرهایی که زنده اند صلوات و تمام اونهایی که در قید حیات نیستند یک فاتحه و صلوات بفرستیم .
من به دعای مادر صددرصد اعتقاد دارم .خدا رحمتش کنه مادرم رو یکی از دعاهاش همیشه در حقم این بود که انشاءالله دست به خاک بزنی طلا بشه ،فکر میکنم دعای مادرم رو تو زندگی احساس میکنم.
دستهای زخمی بابام برام خیلی مقدسن... همیشه دوست داره مستقل باشم همیشه دوست داره با تحصیلاتی که خودش نتونسته اون زمون داشته باشه ماها از اون موفقتر باشیم و فکر میکنم با احترامی که بهش میکنم ازم راضی باشه..