سوال اینجاست ، شرایط ما را میسازد یا ما شرایط را ؟
در
تکذیب ماهیت این سوال بگذارید چند دقیقه ای نطق کنم :
من هر دو را قبول دارم ...
هم شرایط انسان را میسازد ...
هم انسان شرایط را میسازد ...
یکبار ، بعد جلسه ی امتحان ، یکی از شاگرد ها در راهرو گفت که من همه ی سوالات رو نوشتم ... ابدارچی مدرسه که ادم شوخ و اهل حالی است ، به پسرک گفت : چی نوشتی ؟ و اسم یک اهنگ محلی را اورد و از دانش اموز پرسید به جای سوالات فیزیک این شعر را نوشتی ؟
این باعث خنده ی ما شد .
حال باید از خود بپرسیم شرایط چه چیز را میسازد ؟
یا انسان چه شرایطی را می سازد ؟
مرحوم مغفور ، شادروان
استیو جابز ، جهانی زیبا برای خودش و ما ساخت . اون شرایط را به اینگونه که هست و برای وی بود ساخت . او شرایط را ساخت .
پدرم ، همیشه در حین نصیحت من ( نصیحت که نمیشه گفت ، پدر من بزرگ ترین دیوار ذهنی منه ، از اون هایی هست که بهتر بودن علم از ثروت در خون ایشان نفوذ کرده است ) ، از
دکتری نام میبرد که اسم وی هم اکنون در خاطر من نیست ( وقت نصیحت های بابام ، اگه باب دلم نباشه با چشمان باز میخوابم


) . ایشان از دوستان مرحوم مغفور ، شادروان پدر بزرگ من بوده است . پدرش در بچگی یکی از چشمانش را کور کرده بود تا درس بخواند ... شرایط از اون یک دکتر ساخت . یک دکتر خوب و ثروتمند . یک فرد موفق .
این یک روی
سکه بود .
روی دیگر
سکه این است :
هیتلر ، ادم خوبی بود . ادمی بود که مثل ما ، ارزو های بزرگی داشت . اگر وارد سیاست نمی شد و مثل ما عاشق مانی و فلوس و پول بود ، حتما تاپیکی در میلیارد های دنیا در این انجمن از او بجای میماند .
مرحوم مغفور ، شادروان هیتلر ، بعد از اینکه به قدرت رسید ، شرایط را چگونه کرد ؟ همه چیز را بهم زد . با تمام قدرش نظم را نابود و به حقوق مدنی دیگران ، تجاوز نمود . این انسان هم همانند جابز ، شرایط را ساخت . ولی چگونه ؟ دقیقا همانند همان چرخش 180 درجه ای سکه ....
از هیتلر که بگذریم ، به مشوق سیاسی بنده و کسی میرسیم که با اینکه این همه جنایت کرد ولی من او را بسیار دوست دارم .
جوزف ویساریونوییچ جوگایشلی .... معروف به جوزف
استالین ، مغز سیاسی و حاکم حزب کونیست شوروی سابق .
پدر این مرحوم مغفور در بچگی او را حاصل ارتباط نامشروع مادر زیبایش با شخصی دیگر میدانست . او با انکه پدر داشت ولی از نعمت پدر بی بهره بود و پدرش حتی او را از خواندن درس هم منع کرده بود ولو اصرار مادرش به حوزه ی علمیه رفت .... پدرش بار ها او را به شدت مرگ کتک زد . یک بار با گاری تصادف کرد و تا حد مرگ پیش رفت . هزاران بار ، در جنگ های خیابانی در حد مرگ کتک خورد و تا 12-13 سالگی ، همانند خوک ، در کثافت های شهری که دست رنج رژیم تزاری بود دست و پا زد . شرایط کودکی ، کتک های بچگی ، دعوا های خیابانی و صد البته تجاوز هایی که در هیچ منبعی ذکر نشده ، از وی یک دیو ساخت . از کودکی معصوم ، کسی را ساخت که در عرض چند ساعت نزدیک 200 هزار نفر را ، کشت . کسی که هزاران نفر را مجبور به ترک خانه هایشان کرد ... شرایط از وی چه ساخت ؟ شرایط او را ساخت یا او شرایط را ؟
حال سوال اینجاست ، شرایط ما را میسازد یا ما شرایط را ؟
من ضمن
تکذیب این سوال به ان
جواب میدهم .
توپی را از بالای ساختمانی 12 طبقه ای به پرت کنید . توپ پس از برخورد با زمین به هوا رفته و بعد از طی مسیری ، به سرعت 0 میرسد و دوباره به زمین می اید و دوباره هوا میرود و زمین می اید و .... تا بالاخره می ایستد .
رسیدن توپ به سرعت صفر را موفقیت یا شکست بدانید .
وقتی توپ در زمین به سرعت صفر میرسد ، همانند این است که شرایط ما را ساخته و وقتی توپ به سمت هوا میرود ، نشان دهنده ی این است که ما شرایط را ساخته ایم .
اولین بار که توپ به زمین میرسید با سرعت زیادی به سمت بالا میرود و بعد به تدریج از سرعتش کم میشود . این یعنی سن و موقعیت هایی که در طول زندگی به ما روی می اورند البته این کم شدن ارتفاع نشان دهنده ی کم ارزش شدن موفقیت نیست بلکه فقط نشان دهنده ی سن است ... (
میخواستم با مثال توضیح بدم نشد ، توضیح دادن این مثال خیلی سخته و باید 3d باشه ، بدون مثال هم فکر نکنم از توضیح بالا چیزی بفهمید . به هر حال ببخشید . ) .
جمع بندی : زندگی مثل یک سکه است که دائم دارم ان را از سمت شیر به سمت خط و از سمت خط به سمت شیر میچرخانیم . همواره ، شرایط ما را وادار میکند تا شرایط را بسازیم .
بعد از اینکه شرایط انسان را ساختند ، فرصتی به انسان دست می دهد تا شرایط را بسازد . این بستگی به خود او دارد که چه شرایطی را بسازد .
دکتر سبحان



یه توضیح در مورد دکتر سبحان ، وقتی زیاد جو گیر میشم ، قسمتی از تجسم خلاقم با زندگی واقعیم قاطی میشه و تبدیل میشم به سبحان 10 سال دیگه که هم دکتری دارم و هم میلیاردرم ، شما جدی

نگیرید ، تقصیر سیم کشی مغزمه
