سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: خارج شدن از Rat Race
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
امروز 11 آبان 91
گزارشی از یک مسابقه بر سر کسب جنس ارزان.
بر طبق شنیده های که داشتم یک تاجر و وارد کننده لاستیک با احتکار کردن تعداد بسیار زیادی از حلقه های لاستیک ماشین های سبک قصد داشته که با گران شدن و بالا رفتن دلار لاستیک های که با دلار دولتی خریده را به قیمت آزاد عرضه کنه که گویا سازمان اطلاعات کشفش کرده و اجناس رو مصادره کرده ( منبع موثق نیست و شاید خبر کذب باشد ) . به هر صورت به ما خبر رسید که لاستیک تعاونی حدود 100 هزار تومان زیر قیمت بازار عرضه میشه و باید از ساعت 7 صبح اسم نویسی کنید .
به اصرار فراوان بچه ها صبح ساعت 6.30 از خواب ناز بلند شدم و به طرف محل رفتم . اسم نویسی کردم و حدس میزدم ساعت 7 صبح یعنی حدود 1 ساعت قبل از باز شدن فروشگاه حداقل نفر سی یا چهلم باشیم . وقتی اسم نوشتم دیدم که نفر 130 هستم .
بعد از اون حدود 3 ساعتی توی ماشین منتظر ماندیم تا به شماره ما رسید ، وقتی رفتیم دیدیم که میگن لاستیک ها تموم شد ، اونجا بود که هم خوشحال شدم و هم ناراحت ، ناراحت از اینکه خودم رو وارد یک بازی مسخره کردم که اصلا با افرادی که میخواهند ثروتمند بشوند مغایرت دارد و خوشحال از اینکه تحربه خیلی خوبی کسب کردم از اجتماع و توصیه میکنم تا میتونین وارد این مجامع بشید و بازار و مردم رو ببینید .
واقعا فضا جوری بود که یاد باغ قدیمی مادربزرگ می افتم که برای مرغ ها و جوجه ها دانه میریخت و چجوری به طرز حیوان صفتی روی دونه ها میریختن ، اینجا دوباره این صحنه رو از نوع بشر دوپا ( نه انسان ) دیدم . لاستیک فروشی را دیدم که اگر تو خیابان باشه کسی نگاهش هم نمیکنه و محلش نمیزاره ولی اونجا همه آقای مهندس صدا میزدند و التماس میکردند و قربان صدقه میرفتند .
خلاصه موضوع این بود که زندگی 95 درصد مردم اینطور هست . به گونه ای هست که همیشه رت ریس هست و برای همین هم خوشبخت نیستند .
برای همین همیشه استرس دارند ، اضطراب دارند . به پول درشت نمیرسند و ...
ما باید خودمون رو از این مسابقه بکشیم بیرون . خیلی مثالهای دیگر هم هست .
ما باید خودمون رو بزرگ کنیم . دو حالت داره :
- کنسرت آدل هست و شما یک ثروتمند یا فرد با قدرت و بزرگی هستید ، برای شما یک دعوتنامه در بهترین نقطه ی کنسرت فرستاده میشود و از شما دعوت میکند که اونجا حضور داشته باشید و باعث خوشحالی اونها میشید .
-کنسرت آدل هست ، شما در یک صف چند صد متری ایستاده اید و وقتی نوبت شما میشود بلیط تمام شده ، شما یک فرد عادی و یک کارمند ساده اداره هستید ( در خوشبینانه ترین حالت ) . مجبور هستید در سرما و بیرون پشت درهای بسته به صدای خفیف موزیک گوش کنید و بلرزید . بعد هم زود به خانه برید چرا که فردا اگر دیر سر کار بروید توبیخ میشوید .
این است روزگار غریب . واقعا جای تامل داره .
موفق باشید
اونجا بود که هم خوشحال شدم و هم ناراحت ، ناراحت از اینکه خودم رو وارد یک بازی مسخره کردم که اصلا با افرادی که میخواهند ثروتمند بشوند مغایرت دارد و خوشحال از اینکه تحربه خیلی خوبی کسب کردم از اجتماع
خیلی خیلی جالب بود !!!!
عالی بود.
پرسید : "چرا گاهی که خسیس بازی در می آورم بعدش, چند برابرش را پس می دهم!"
گفتم: "چه خوب, چون جنست ثروتمند است!"
لینک مرجع