سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: يك ايده يك خاطره يك لبخند يك عالمه اشك
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
سلام
اين خاطره كه الان مينويسم بهترين خاطره زندگيم در فروشندگي هست وقتي يادم مياد اروم ميشم و تلاشم زياد ميكنم.
دو سال پيش بود ما مغازه كفش فروشي داشتيم (الانم داريم) وضعيت بازار خيلي ناجور شده بود مغازه كفش فروشي زياد شده بود و هر روز هم اضافه ميشد. توي فكر بودم چطوري ميتونم فروش زياد كنم سودم زياد بشه. دوستم پيشم اومد (اون ميوه فروشي داشت) و بهم گفت چيه ناراحتي؟ گفتم اره وضعيت بازار ناجور هست كرايه مغازه زياد شده (مغازم توي خيابون اصلي شهرمون هست و الان 1.5 ميليون كرايه ميدم) و ديگه اصلا نميتونم سود كنم اونم گفت اره وضعيت بازار ما هم ناجور شده دلالهاي زيادي به بازار اومدن و قيمتها يكي نيست كاش ميشد مستقيما از خود باغ ميرفتم ميگرفتم و بعدم يكمي حرف زد رفت توي مغزم افتاد كاش منم از خود واردكننده بگيرم اونوقت جنس قيمتش كمتر ميشد.
با همين فكر شهر تبريز و بعدم تهران رفتم نتونستم وارد كننده اصلي پيدا كنم يكي هم با تمسخر بهم گفت خوب برو خودت وارد كننده اصلي شو. اولش ناراحت شدم ولي بعدش با خودم گفتم چرا كه نه خودم ميرم با پرس وجو فهميدم اكثرا از دبي مياد براي همين پول جور كردم دبي برم ممكن باورتون نشه اما اطرافيان ودوستام و مغازه دارها چنان حرفهايي بهم مبگفتن اونجا پولت ميخورند سرتو ميبرند و.... اما تصميم گرفتم كه هرجوري شده برم يكي از مشتريهام كه پارچه فروشي داشت يك شماره بهم داد گفت باهاش هماهنگ كن مياد فرودگاه و همه كارهات برات ميكنه از مترجمي بگير تا فرستادن جنس.
وارد دبي شدم توي فرودگاه منتظرم بود پسر خوبي بود اولش هتل برد بعدم بازار. وقتي وارد مغازه ها شدم قيمت هاشون ديدم ديگه نميتونستم حرف بزنم قيمتهاشون باور نكردني بود. كفشي كه 12500 خريده بودم اونجا 2500 بود كفشي كه 30000 توماني اونجا10000 تومان بود باورم نميشد. خريد كردم و تحويل باربري دادم و برگشتم حدود يك ماه بعد كفشها رسيد 1000 تومان بابت خرجم به كفشها اضافه كردم ولي قيمتهاشو عين خريد قبلي نوشتم مثلا قبلا كفشي 12500 گرفته بودم 19000 ميفروختم الن كه 2500 و1000تومان خرجم ميشد3500 بازم 19000 قيمت زده بودم اما اين دفعه يك فرق ديگه بود اونم بر سر قيمت زياد چونه نميزدم و ميفروختم
نشسته بودم يك مرد با 5 تا بچه اومدن كفشاي 19000 پوشيدن و بچه هاش خيلي خوششون اومده بود مرد وضعيت مالي خوبي نداشت معلوم بود كارگر هست ازم تخفيف خواست بچه ها همشون بهم نگاه ميكردند منتظر جوابم بودن گفتم چقدر ميتوني بدي سرشو پايين انداخت گفت جفتي 5000 تومان بيشتر نميتونم بدم منم قبول كردم بچه ها وقتي شنيدن يك هورا كشيدن و همشون كفش ها رو بغل كردن مرد يك عالمه دعام كرد با گريه از مغازم رفت. با خودم گفتم1500 تومان سود كردم هم بچه ها و پدرشون خوشحال شدن و هم برام دعا كردن.
ديگه مغازم اينطوري شده بود همه مشتريهام با لبخند و احساس رضايت از مغازم بيرون ميرفتن همشونم يكنفر ديگه رو هم براي خريد مياوردن.
يك چيز فهميدم اصل فروشندگي در خريد هست.هميشه بايد وقتي چيزي ميخري سود كني نه وقتي كه ميفروشي اونوقت هميشه برنده هستي.اون سال من سود زيادي كردم چند برابر پولم. همينطورم مشتريهاي زيادي پيدا كردم همشونم با لبخند ازم خريد كردن.
چقدر جمله استادانه ای نوشتی.واقعا عالی است :
وقتي چيزي ميخري سود كني نه وقتي كه ميفروشي.
عالی بود
فوق العاده زیبا بود.
آفرین به شما، ان شاالله همیشه کسب پر برکتی داشته باشید.
خیلی عالی بود من که کیف کردم از این حرکت شما .هم از بخشندگیتون به پیر مرد هم از سماجتتون برای خرید از دبی.مطمئنا میتونی و لیاقتشو داری که یک تاجر موفق باشی ،مهم اینه که به همین قانع نباشی.
مرسی عالی بود.

همیشه سود تو خریده[color=#[/color]FF1493]
عالي بود من كه اشكم جاري شداز اين حركت جوانمردانه ي شما
من هم به فكر كفش فروشي هستم. مي توانيد بفرماييد براي خريد از دبي چقدر سرمايه لازم مي شود و هزينه ي باربري چقدر در مياد؟ آيا از مجاري قانوني بار را مي آورند يا قاچاقي؟ در هر شهرستاني مي شود بار را تحويل گرفت؟ من در 15 كيلومتري گرگان ساكنم.
در آخر اين موفقيت را به شما تبريك ميگم حتما الآن مي تواني با رقبا ي گردن كلفتت رقابت كني.
مرسي دوست عزيز و تبريك به خاطر گذشتي كه كردي .

منم ميخوام وارد اين كار بشم - اگه بتوني راهنمايي كني ممنون ميشم .
لینک مرجع