سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: نمی شود- نمی توانم
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3
بله من هم نظرم این هست که خیلی از این ترس ها به خاظر پدر و مادران هست.
خانواده ی خود من از پدرم گرفته تا همه ی عموهام همشون درس خوندند و کارمند شدند خوب مسلما دوست دارند فرزندانشون هم مثل خودشون باشند.
ممنون از جناب قربانیان که مثل همیشه مباحث جالب و کاربردی را مطرح کردند و دوستان دیگر که تجربیات خود را به اشتراک گذاشته اند.
دو روز پیش از یک دوست کتابی هدیه گرفتم که به موضوع بحث تاپیک ارتباط دارد، توصیه میکنم دوستان مطالعه فرمایند.
کتاب شهامت از اُشو، ترجمه خانم تقی پور، نشر فردوس، البته کتاب از سال 80 و بعد از چند چاپ، دیگر اجازه نشر نگرفت اما بصورت ریسو در بازار یافت می شود.
این نداها افکار منفی و دیوارهای ذهنی ما هست
چون اراده بسیار قوی دارم با کمک خداوند توانا قادر به انجام هر کاری هستم.
جمله بسیار قوی برای شکستن دیوارهای ذهنی.
من میخواهم و میدانم که میتوانم
(09-26-2012 02:38 PM)amiryazdani138 نوشته شده توسط: [ -> ]سلام.
من وقتی به شروع کردن یک کار فکر می کنم اولین ندایی که می شنوم نداشتن سرمایه هست.
اگر بخواهم با وام شروع کنم دومین ندایی که می شنوم ناتوان بودن توی پرداخت اقساط وام ها.
اگر به شراکتی کار کردن فکر کنم ندای سومم این هست: شراکتی هم باید یه سرمایه ای داشته باشی.
پس ندای اصلی من نداشتن سرمایه هست.
ندای چهارم که می شنوم : آیا اگر کار دیگری رو شروع کنم نسبت به این کار بهتر نیست؟(از این شاخه به اون شاخه پریدن و سر درگم بودن)
ندای پنجم : آیا خانواده ام با این کار موافقت می کنند؟آیا با اینکه می خواهم کاری غیر مرتبط با رشته تحصیلی ام رو انجام دهم توافق می کنند؟
متاسفانه راه حل هیچ کدوم رو هنوز پیدا نکردم.
سلام منم مشکل شما رو داشتم می خواستم یه کاری بکنم به رشتم ربط نداشت خانواده مخالف بود و تشویق به کاری می کرد که در رابطه با رشتم بود یه مشاوره شغلی خیلی کمکم کرد از سردر گمی درامدم هدفم رو پیدا کردم حالا برای فقط هدفم تلاش می کنم ترجیح می دهم مردم به خاطر کسی که هستم از من متنفر باشند تا به خاطر کسی که نیستم به من عشق بورزند
وقتی شروع به نوشتن اهداف کردم. وقتی جملات تاکیدی را می خواندم بعضی اوقات بخودم می خندیدم.این چه کاری است من میکنم (دیوار ذهنی).مگر می شود با این چرندیات (دیوار ذهنی)من به اهدافم برسم؟ مگه نگفته اند : نابرده رنج گنج میسر نمی شود جان.....(دیوار ذهنی)پس باید سخت کار کنم. یاد کارگری افتادم که از صبح تا شب زحمت می کشد و مبلغ ناچیزی می گیرد.در مر حله اول این شعر را به فراموشی سپردم (شکستن دیوار ذهنی) اهدافم را نوشتم و رهایش کردم.ایمان و باور خود را زیاد کردم.
جواب داد.

این نداها امواج منفی از ضمیر ناخود آگاه ماست یا همان دیوارهای ذهنی.
برای مقابله باید اصلا به آن توجه نکنیم و سرکوبش کنیم و بجای آن جملات نمیتوانم یا نمیشود باید قاطعانه بگیم میتوانم و هیچ کاری نشد ندارد .و مسیر اهداف خود و مقصد را تعیین کنیم و پیش به سوی موفقیت و پله های مثبت و ترقی.
موفق باشید.
این دیوار اعصاب منم به هم ریخته.دلم میخواد بزنم ریز ریزش کنم نابود شه ولی لامصب خیلی سخته
(10-01-2012 12:30 PM)motafaker77 نوشته شده توسط: [ -> ]این دیوار اعصاب منم به هم ریخته.دلم میخواد بزنم ریز ریزش کنم نابود شه ولی لامصب خیلی سخته

می شود با تکرار جملات تاکیدی خرابش کرد.
صفحه ها: 1 2 3
لینک مرجع