ما فعلا برای طرحایمان به مذاکره می پردازیم
پس کی کار را شروع کنیم ؟
بنده در فکر تشکیل تیم بازاریابی هستم.
چگوگی کار تیم:
1-در ابتدا ما باید وظایفی را برای این تیم تعریف کنیم.
2-سپس به تحقیقات درباره بازار فروش بپردازیم
3-محصولی را انتخاب و آنرا کنیم.
4-تعدای سرمایه گذار باید داشته باشیم
5-انجام تحقیقات بازاریابی و تبلیغات برای آن محصول را به زیر گروه تحقیقات بدهیم.
6-تعدادی بازاریاب برای محصول تعیین می کنیم
7-سپس نسبت به فعالیت اعضا سود بدست آمده را تقسیم کنیم .
این تیم به سه زیر گروه تقسیم می شود.
1-گروه ایده پرداز و تعییین کننده محصول
2-گروه تحقیقات (شامل تحقیقات بازاریابی و تبلیغات و ...)
3-گروه فروش(تعیین بازار هدف و...)
لطفا شما نیز نظراتتان را برای این طرح بگویید.
ما باید تمامی تکنینک های طوفان فکری و ... در این طرح اجرا کنیم تا به نتیجه برسیم.
من فکر می کنم به عنوان نمونه یک محصول را انتخاب کنید و قدم به قدم در این زمینه آموزش به تیم داده شده و نتایج دیده شود.
من می گویم ابتدا باید تیم تشکیل شود و بدانیم چه کسانی حاضر به فعالیت هستند.
دوستان هم محصولاتشان را معرفی کنند و در آخر با یک بررسی و انتخاب محصول کار تیم آغاز شود .
راسی یک مقدار در رابطه با نویسندگی و درآمد از آن نیز صحبت کنید.هزینه ی حق التألیف چقدر است و با چکسانی می توانیم در این زمینه مشورت کنیم
فکر خوبی است.
کلا در کار نویسندگی به فکر پول باشید به موفقیت نمیرسید چون حق التالیف که برای کار انجام می دهید در مقابل تلاشتان بسیار کم است در ضمن با این فکر کیفیت کار بسیار پایین می آید.در ضمن عموما اگر می خواهید درآمد از این راه داشته باشید باید شما را بشناسند و بر روی کتابتان سرمایه گذاری کنید.
فعلا متاسفانه ما سه نفر هستیم. امیدوارم بقیه عزیزان کم کم با امیدواری زیاد حضور پیدا کنند.
مطمئنا از 543 نفر همه میلیاردر نمی شوند و نخواهند شد!این اجتماع کوچکمان نمونه کامل طرز تفکرها و تلاش انسان هاست!
مطمئنا ما که به خود اطمینان داریم به جایی خواهیم رسید بعضی ها اینگونه افکار را بیهوده می دانند ولی خوشحالم که لا اقل ما می دانیم که هدفمان چیست
فرق یک انسان موفق با غیر موفق در این است که انسانهای موفق شروع کننده خوبی هستند و تمام کننده عالی.
بله درست است و ما باید خود شروع کننده باشیم
به نظر من شروع باید قوی باشد و در طول حرکت در مسیر باید مصصم باشیم
این مسئله ی مهمی است که ما مسیر را چگونه طی کنیم
خیلی از دوستان شاید شروع کننده خوبی باشند و شاید هم تمام کننده ی خوبی و ولی گاهی با رفتن به یک مسیر اشتباه به یکباره تمام نیروی خود را از دست می دهند و از ادامه دادن به مسیر منصرف می شوند
در یک مسابقه ی کوهنوردی هدف رسیدن به سر قله می باشد و آغاز راه از ابتدای کوه می باشد خب خود خواسته ایم که در مسابقه حضور داشته باشیم و این یعنی شروع حالا هنگام عمل فرا رسیده ما باید مسیری را بپماییم که خیلی سریعتر از دوستان دیگر به قله برسیم اگر مسیری که میرویم ما را به بیراهه ببرد از ادامه دادن منصرف می شویم.من قبول دارم که هرکاری شکست خود را دارد ولی ما تا آنجا که می توانیم باید شکست ها را کاهش دهیم که خود دلزده از کاری که می کنیم نشویم. البته در مسیر مستقیم موانعی نیز هست و اگر این موانع نباشد ما هرگز لذتی از موفقیت خود نخواهیم برد و باعث ایجاد غرور در وجود ما خواهد شد.ولی شکست در مسیر مستقیم شاید پرتابه ای باشد به سمت بالا ولی شکست در بیراهه پرتابه ای است به پایین.
پس باید برای موفقیت در مسیر درست گام برداریم
بعضی از دوستان آرزوهایی دارند که آنها را از مسیر خارج می کند به عنوان مثال آرزو می کنند که «ای کاش من می توانستم یک سنگ بزرگ 700 کیلویی را در دستانم نگه دارم.»
این یعنی از مسیر خارج شدن.اگر اینگونه فکر کند که«ای کاش می توانستم این سنگ بزرگ 700 کیلویی را با دستانم به جلو می راندم»شاید با کمی تلاش برای بار اول شکست بخورد ولی بار دوم تجربه ای کسب کرده و می داند که باید بدنی ورزیده داشته باشد و پس از ورزش کردن و رسیدن به قدرت بدنی این کار برایش میسر می شود و پاداش تلاش و زحمت خود را می گیرد