سلام
یکی از دغدغه های اصلی من این هستش که ادامه تحصیل بدم و یا وارد بازار کار بشم و یا راهکاری پیدا کنم که هر دوشونو همزمان انجام بدم ؟؟؟
من لیسانسم رو تازه تموم کردم و موندم سر دوراهی که بشینم و جدی واسه ارشد بخونم یا تو بازار کارکنم . یکی از استادهام که خیلی قبولش داشتم ترم آخر بهمون گفت که اگه بدنبال درآمد بالا هستید فکر استخدام رو از سرتون بیرون کنید که البته خودم هم همین اعتقاد رو دارم . ناگفته نمونه که این استادمون خودش کارشناسی و ارشدشو در شهید بهشتی گرفته بود و چند وقتی هم اونجا تدریس کرده بود و عضو هیئت علمی و از اساتید خوب رشته مدیریت در استان هستند و در اون مقطع معاون دانشگاه هم بودند پس اگه یه چیزی میگن . حاصل تجربشون هست در ضمن ایشون خیلی مارو تشویق میکردن که وارد بازار بشیم .
حالا با این اوصاف نظر شما چی هستش ؟؟؟
سلام حسن اقا
به نظر من شما اگه بتونی با دست و پا کردن یه کار پاره وقت هم کار کنی هم درس بخونی خیلی بهتره.
اما مگه همه انسان های موفق از درس خوندن به جایی رسیدن؟
(03-16-2012 03:00 PM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط: [ -> ]باسلام
این موضوع بارها تکرار شده است :
ادامه تحصیل یا ورود به بازار کار؟:
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=2039
خدمت و کار یا ادامه تحصیل (دکتری):
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=1480
سلام دادا . حرف شما کاملا صحیح و متین هستش اما من دوست دارم در این تاپیک تخصصی تر در مورد خودم بحث کنیم
(03-16-2012 03:10 PM)سعید.کرمی نوشته شده توسط: [ -> ]سلام حسن اقا
به نظر من شما اگه بتونی با دست و پا کردن یه کار پاره وقت هم کار کنی هم درس بخونی خیلی بهتره.
اما مگه همه انسان های موفق از درس خوندن به جایی رسیدن؟
آخه مشکل اینجاست که در استان ما ارشد رشته من فعلا نیست و اگه بخام برم یه شهر دیگه واسه ادامه تحصیل شاید نتونم کار مورد علاقه خودم رو پیگیری کنم ...
(03-17-2012 12:05 AM)hasan-f نوشته شده توسط: [ -> ] (03-16-2012 03:00 PM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط: [ -> ]باسلام
این موضوع بارها تکرار شده است :
ادامه تحصیل یا ورود به بازار کار؟:
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=2039
خدمت و کار یا ادامه تحصیل (دکتری):
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=1480
سلام دادا . حرف شما کاملا صحیح و متین هستش اما من دوست دارم در این تاپیک تخصصی تر در مورد خودم بحث کنیم
خوب حسن جان
من در تاپيك هاي مشاهده گفتم هم بايد درس خوند چون مدرك در بعضي جاها لازم هست و هم در بازار كار وارد شد.
اگر بخوام بگم يكي رو انتخاب كنم كدام هست.ميگم برام فرقي نداره در كل.ولي يك سري راحتي و مشكل هر كدام شون دارند.
وقتي ميگم يكي رو انتخاب كنم.منظور انتخابي هست كه با انرژي هرچه تمام تر مشغول اون كار بشم و تا جايي كه وجود دارد در اون كار پيشرفت داشته باشم.
اگر درس هست.با همين درس اگر داراي مدل بالا و انتخاب رشته مناسب و همينطور تشخيص دادن بازار كار.ميتونيد وارد بازار كار با حقوق خوب بشيد.
در مورد بازاركار هم همينطور.اگر ميخواهم درس را بذارم كنار. بايد به صورت جدي و با يك برنامه ريزي حساب شده پيش برم.
بعضي ها هستند چندين سال در بازار هستند.ولي همچنان باركش هستند.بعضي ها هم از صفر شروع كردند و بعد از چندسال صاحب چندين ميليارد سرمايه شدند.
چطور دنبال كردند هركدام مهم هست.نه اينكه كدوم در درجه اول.
اما مشكلات.در مورد درس.بعضي ها ميگن ما ذهن مون نميكشه درس بخونيم.پس بريم سر كار.خوب نهايتش چه كاري؟؟؟ اخرش ميشود كارگري اگر بي هدف و بدون برنامه ريزي و بدون زرنگي وارد بازار كار شد.
تازه همين كارگري هم بايد زنگ باشيد وگرنه به شغل بيكاري روي مياريد.
براي بازار كار هم نياز به حداقل سرمايه و تجربه نياز داريد. و همينطور قدرت از صفر شروع كردند در موقعي كه شكست خورديد
سلام
والا بنده هنوز لیسانسمم نگرفتم از این لحاظ تججربه ندارم
ولی..........
یکی از اعضای خانواده الان 40سالشه و افسوس میخورد که چرا بجای کار کردن ادامه تحصیل نداده؟!!!!
البته فکر کنم بستگی به رشتتونم داشته باشه
به نظرتون اگه یه مرسدس بنز داشته باشین که جلوی طویله گاوداریتون پارک شده بهتره یا یه پرشیا که داخل حیات دانشگاهی که تدریس میکنین پارک شده باشه ؟
(03-17-2012 01:43 PM)hasan-f نوشته شده توسط: [ -> ]به نظرتون اگه یه مرسدس بنز داشته باشین که جلوی طویله گاوداریتون پارک شده بهتره یا یه پرشیا که داخل حیات دانشگاهی که تدریس میکنین پارک شده باشه ؟
هيچ كدوم يك پيكان مدل قديم براي مسافر كشي.
حسن جان ديد ادمها به زندگي فرق ميكنه.خوشبختي ما انسان ها تعريف ميكنيم هركدوم هم به نحوي.
ولي خوشبختي اصلي به خوشبختي ميگن كه تو نداشتن شاد باشي همراه خدا.
به نظرت پول ثروت نداشته باشي بهتر هست يا داشته باشي؟؟؟
ادمهايي كه ثروت دارند.مشكلات بيشماري هم دارند(بيشتر نه همه)
داستان اون گدايي رو كه شنيدي تو خيابان ها گدايي ميكرد با دوستش شاد سرحال بود.زندگيش با همه كمه كاستي هاش ميگذشت.خوابش به جا.غذاش به جا.و ديگر كارها همه مرتب بود.
يك روز پادشاه از جايي ميگذشت اين گدا رفت پيشش گفت خوش به حالت پادشاهي.پادشاه گفت بيا اين تخت اينم تاج براي تو
مرد گدا شد پادشاه. روز هاي اول شاد سرحال ميخورد.تفريح ميكرد.تا اينكه كم كم هر موضوعي رو در ميان گذاشتن باهاش.وضع بازار اينه.اونجا يك شهر اتيش گرفته.نميدونم دزد ها حمله كردن به خزانه.براي همه اينها بايد وقت ميذاشت تا رسيدگي كنه.تا جايي كه حتي خواب هم نداشت.وقت بي وقت بهش خبر ميدادن ازش دستور ميخواستند.
يك روز دوست گداش اومد پيشش.گفت به به چي شدي.خوش به حالت.گفت اي دوست من.اون زمان كه گدا بودم با نداشتن خوشبخت تر بودم تا به الان كه با اين همه مال ثروت راحتي و اسايش ندارم.
بايد ببيني براي خوشبخت بودن با چي راضي ميشي تو اين دنيا
اینا همه درست . ولی اگه شما بودین کدومشو انتخاب میکردین ؟