داريم كم كم به پايان سال 90 نزديك ميشم و هفته بعد در صبح روز سه شنبه سال 90 به پايان ميرسد.
سال90 براي همه ما داراي خاطرات فراواني بود كه وقتي بهشون فكر ميكنيم.ميخنديم.شاد ميشيم.ناراحت.كسل و حتي گريه هم كنيم چه از شادي و چه از ناراحتي.
اين تاپيك ايجاد شده است.تا شما عزيزان خاطراتي را كه در انجمن در سال 90 داشتيد.درج كنيد. تا باهم لحظات بهتري را در اين روزهاي اخر سال سپري كنيم.
توجه:دوستاني كه خاطرات فراوان دارند.خاطرات را قسمت بندي كنند.و به مرور زمان انها را درج كنيد.
با تشكر از همه عزيزاني كه در اين بحث شركت خواهند كرد.
ممنون سجاد جان
تاپیک خوبی است.
امسال کلا در انجمن برایم خاطره بود خاطرتان خوب و تجربیات زیاد!
افراد زیادی که آمدند و رفتند چیزهایی را یاد دادن و از تجربیات استفاده کردند!
جلسات حضوری هم همیشه پر از خاطره بوده است.
اولین جلسه حضوری (
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=407) تصور نمیکردم اصلا کسی حاضر شود اما وقتی دوستان را دیدم خوشحال شدم و به همین ترتیب جلسات ادامه داشت و در هر جلسه افراد جدید و با انگیزه را دیدیم تا آخرین جلسات امسال که دوستان زیادی زحمت دادند و از استان های دیگر تشریف آوردند!
یکسالگی انجمن که تماما خاطره بود و زحماتی که عزیزان کشیدند و یک هفته تلاش و بی خوابی بالاخره جواب داد و ماهنامه انجمن و و در عزیزان و استقبال اعضا و در خارج از انجمن!
استقبالی که جراید برای درج اخبار یکسالگی داشتند و عزیزانی که با انها اشناشدیم هنوز هم برایم جالب است.
بالاخره تشکیل اولین همایش هم میسر شد.
روزهای زیادی بود که اعضا نشان دادند که همیشه در کنار هم میمانیم!
کمک ها و تلاش ها و در نهایت راه اندازی کسب و کارهای اعضا و خارج شدن از حالت تئوری صرف!
همه این اخبار خوش ، روزهای شادی را برای ما رقم زد!
وقتي فكر ميكنم به دوماه نيم پيش.خيلي از خدا سپاسگذار هستم
اولين خاطره من.چگونه اشنايي با انجمن بود.
بعد از گشت گذار در نت با وبلاگ تبديل فكر به ثروت اشنا شدم.و درست يادم نيست كه چطور با انجمن اشنا شدم.ولي در اولين گذشت گذار در انجمن با تاپيك كيف راز برخورد كردم.تاپيكي كه كيف راز در اون نبود و در مورد درست كردنش بحث شده بود.من بعد از نظرات پيش خودم گفتم.خوب نهايتش قيمت كيف 5000 تومان باشد.ولي وقتي با تاپيك كيف راز برخورد كردم.و قيمت محصول كه 20000 تومان بود.انتقاد كردم.كه چرا اينطوري هست.و بهتر هست به دو قسمت تشكيل بشود.چندتا از اعضا ريختن سرم كه اقا اين محصول بيشتر ارزش دارد و اين حرفا.كمي دلگير شدم.ولي وقتي امضاي كاميار جان را خواندنم.تصميم گرفتم ناراحتي را بذارم كنار.فكر كنم همچين چيزي بود كه اول بزرگ شويد(درست يادم نيست)ولي بخاطر اون متن در انجمن ماندگار شدم. و خوشحالم از اين بابت وخداروشاكرم كه منو با اين انجمن و اعضاي عزيز ان اشنا كرد.
منم در انجمن با دوستان بسيار خوب جديدي مثل آقاي قربانيان، آقا مهدي، مهتاب جونم كه واقعا مث خواهر مي مونه واسم، فرشاد و خانوم قناد كه الان ديگه واقعا دوتا دوست صميمي هستيم آشنا شدم و اين براي من بسيار ارزشمند بود
بچه ها ببخشید من خاطراتم زیاد است.
کم کم سعی میکنم بگذارم!
یک تاپیکی بود که نیمه های شب آن را زدم که به من خبر داده اند که یکی از همراهان همیشگی ما فوت کرده است و اکنون ناراحت هستم و فردا که روبراه شدم موضوع را میگیوم!
باور نمیکردم دوستان از ساعت 8 پشت سرهم اس ام اس و تلفن که چه کسی فوت کرده!! همه نگران شده بودند! (خلاصه یکی از شب هایی که نتوانستم بخوابم!)
تا اینکه صبح یک "آگهی ترحیم باورهای غلط" را درست کردم و به اعضا اعلام کردم که فلان روز جلسه حضوری است اتفاقا قرار بود خرما نیز برای فوت باورهای غلط در جلسه حضوری پخش کنیم!
خلاصه موضوع جالب این نگرانی و همدلی اعضا بود که نگران شدند که کسی مشکلی برای سلامتیش بوجود امده است!
تاپیک :
http://forum.unc-co.ir/showthread.php?tid=773
میتوانید نظر دوستان را ببینید! دوباره مرورش کردم عجب شبی بود!!
آقا سجاد براي ما هم آشنايي با شما بسيار ارزشمند بود. من يكي از اشخاصي بودم كه واقعا از اون قيمت گذاري شما ناراحت شدم چون خيلي براي طرحش و اجراش زحمت كشيديم و حتي يك سال اين طرح روي من و هم كلاسي هام كه در حال دادن پايان نامه بوديم تست شده بود و كلا سود طرح 3-4 هزار تومن بود كه وقتي متن شما را خوندم خيلي ناراحت شدم.
واي راستي يه شب خاطره انگيز ديگه شبي بود كه من فرداش جلسه دفاعيه پايان نامه ام بود و حسابي استرس گرفتم بعد اومدم تو انجمن گفتم بچه ها همه بهم اميد دادن و حتي بعد از جلسه هم به آقاي مدير خبر دادم تا نمره منو تو انجمن گذاشت و بچه ها كلي بهم تبريك گفته بودند.
من یکی باید کتاب خاطرات بنویسم.
امسال بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــریـــــــــــــــــــــــــــن سال زندگی من بود.هیچ موقع امسال رو فراموش نمی کنم.
واقعا دعای پدرم سر سفره سال تحویل پارسال جواب داد و امسال من سال خوبی داشتم.
دقیقا اوایل اردیبهشت بود که من با انجمن آشنا شدم.دیگه کنکورو بیخیال شده بودم و فقط تو انجمن بودم و تاپیک میزدمو لذت میبردم.
چه روزایی رو پشت سر گذاشتیم.روزایی که الان دارم بهشون فکر می کنم اشک شوق به چشمام میاد.
امسال من بینهایت دوستانی پیدا کردم که واقعا منو به خاطرم خودم دوست داشتن و منهم همچنین.
یکی از بهترین خاطرات من و رویداد های مهم زندگیم آشنایی با داش ناصر گل و عزیز که هرچی از خوبیهاش بگم بازم کم گفتم،بود.واقعا مرد بزرگیه.ار رفاقت باهاش لذت میبرم.ساعت هایی که باهم میگذرونیم خیلی سریع میگذره.
چه روزایی بود چه جاهایی که نرفتیم.دنبال چه شغل هایی که نبودیم.کارگاه قند خرد کنی......بسته بندی حبوبات.........دستگاه حکاکی لیزری.........پرورش گوجه......دستگاه مهرسازی رنگی.......
آخرشم که راکا.....
واقعا سال پر جنب و جوشی بود امسال....با خیلی ها آشنا شدم......خیلی ها رو شناختم......مخصوصا دوستام که تو سختی ها بدجور تنهام گذاشتن(البته یک سریهاشون)......چقدر تجربه مفید کسب کردم که شاید باید سالها دنبال این تجربیات میرفتم......
از وقتی که راکا رو راه اندازی کردیم که دیگه کل روزامون شد خاطره.....هر لحظه و هر ثانیه اش عشق بود و صفا....همیشه وقتی پشت دستگاه وایمیستادم....گریه ام میگرفت....به خودم احسنت میگفتم......الانم که ساعت ده و نیم شبه هنوزم دارم کار می کنم......عشقم ،زندگیم ،همچیم شده کار......
برا سال 91 خیلی برنامه ها دارم....ان شلله پرسنلمون تا سال بعد به بیشتر از 10 نفر فقط تو نمایندگی تهرانمون میرسه....
همیشه برای من شما عزیزان بمب انرژی و شادی بودید.برای رفتن به تک تک جلسات همیشه لحظه شماری می کردم تا دوستان رو از نو ببینم.....
دوستانی با وفا و با صفا....
همین آبجی مریم چقدر سر انتخاب اسم بهمون کمک کرد.....همیشه مث یه خواهر در کنار من بود.....و الان هم هست...
کامیار عزیز که واقعا دیگه نمیدونم چجوری ازش تشکر کنم.مث یه بردار همیشه پشتیبان من بود.
آقا هوشنگ عزیز و خیلی از دوستان دیگه که تو راه موفیت برای من یکی کم نذاشتن.
به امید اون روز که همه موفق بشن.
من از تجربه های که می توانم بگویم در این انجمن به دست اوردم این بود که 8 تا مقاله نوشتم و در این انجمن و انجمن دیگری قرار دادم . دوستان واقعا امدند دانلود کردند و نظراتشان را دادند و من هم جواب دادم و خیلی خوشحال شدم .
و از همه مهم تر اشنا شدن با اقای کامیار کاظمی عزیز که من را با ماهنامه و مجله کامپیوتری اشنا کرد و نحوه کار کردن با انها که باعث شد من در حوزه خودم پیشرفت کنم . و واقعا وقتی سر می زنم به انجمن می بینم اعضا با تمام توان به ارزو های دارند و هدف های دارند هر روز سعی شان را بیشتر می کنند و بهش می رسند و می توان دوباره این کلمه را بگویم . خواستن توانستن است .
تجربه زیاد کسب کردم در این انجمن و دوست هم دارم در این انجمن یکی اقای کاظمی عزیز است .
دوستان زیادی توی انجمن پیدا کردم ، آرزوی شادکامی و موفقیت روز افزون برا همشون دارم . توی یک تاپیک دیگه هم گفتم استارت سال خوب نبود ولی آشنایی با انجمن همه چیز رو عوض کرد .آقای کاظمی ، آقای قربانیان ، خانم علی بخشی ، آقا مهدی و همه عزیزان انجمن رو دوست دارم اگه امسال اذیتتون کردم و یا با حرفام نارحتتون منو ببخشید ، راستی آشنایی با آقای سلجوقی و اون جلسه حضوری که من وسطش رسیدم شاید نقش برجسته ای توی زندگی من ایجاد کنه ، انشالله توی آینده ای نه چندان دور یه خبرایی رو به دوستان بدم که باورش یه کم سخت باشه ، طعم موفقیت زیر دندونام مزه کرده.
