03-11-2012, 07:42 PM
گفتار 11
حادثه پردازی و کشمکش
حادثه پردازی و کشمکش
حادثه پردازی
مصطفی مستور در مبانی داستان کوتاه می نویسد:
«هنرمندی و خلاقیت داستان نویس در فرایند تبدیل طرح به داستان نمود و ظهور می یابد. داستان نویس با برگرفتن عناصر داستان و تزریق آنها در ساختمان طرح ، دست در کار آفرینش داستان می شود. چارچوب فنی و استخوانی طرح در سیر تبدیل شدن به داستان، گوشت و پوست می گیرد و فربه می شود.»
اگر یادتان باشد در نوشتن خط طرح قرار شد نگران حس برانگیزی نباشیم و آنچه مهم بود درستی روابط علی و معلولی حوادث داستان بود. در خط طرح ما می خواستیم به سوالات منطقی موجود در داستان پاسخ گفته باشیم . در واقع تمام چراها و چگونه هایی که خواننده و خود نویسنده از داستان دارند باید در طرح جواب داده می شد. بنابراین انتظار نمی رود که کسی با خواندن طرح داستان اشک بریزد یا قهقهه بزند و یا به هر شکلی متاثر شود.
خوب! بعد از آنکه خیالتان از بابت محکم بودن چارچوب داستان راحت شد و شخصیتها و نوع روابطشان شفاف شد نوبت به آن می رسد تا یک گام بلند دیگر به سمت ایجاد یک داستان بردارید و آن حادثه پردازی یا کشمکش است.
اگر در یک تقسیم بندی کلی داستان را دارای سه بخش عمده ی شروع، میانه و پایان بدانیم، این بخش بیشترین سهم را در بخش میانی داستان به خود اختصاص خواهد داد.
بعد از آنکه تعادل به هم خورد داستان با ورود به بخش میانی(تنه) خود ادامه می یابد و در این مرحله نویسنده می کوشد از طریق چیدمان حوادث و تعلیق و کشمکشی که ایجاد می کند مخاطب را از سویی تا پایان حفظ کند و از سویی پیام نهفته در اثر را به او منتقل نماید. نیاز به توضیح نیست که اگر مساله ی داستان به سرعت حل شود دیگر جذابیتی برای خواننده باقی نمی ماند.
کشمکش حاصل دونیروی مخالف است که در برابر هم قد علم می کنند. خواستن و نخواستن. من می خواهم بلال هایم را به قیمت منصفانه بفروشم اما شریکم نمی خواهد! داش اکل از طرفی عاشق مرجان شده است اما از طرفی این کار را خیانت به او می داند. بین این خواستن و نخواستن هاست که حادثه ها شکل می گیرد و خواننده کنجکاو می شود خودش را جای شخصیتها بگذارد و حوادث را شخصا تجربه کند و از این راه خودش را محک بزند.
مهدی قزلی در داستان نویسی از صفر می نویسد:
«کشمکش بین دونیروی ناهمسو یا متضاد پیش می آید. نیروهای بیرونی و درونی. شروع کشمکش از همان مانع که موجب عدم تعادل شده سرچشمه می گیرد. مساله داستان در کشمکش نیروهای ناهمسو تحلیل می شود، باعث هیجان و انتظار خواننده می شود و باعث می شود مخاطب تا پایان همراه داستان بماند.»
اما قبل از اینکه به انواع کشمکش در داستان اشاره کنیم لازم به توضیح است که تعاریف فوق برگرفته از آموزه های کلاسیک و تعریف شده ی داستان نویسی است که به تناسب نیاز کارگاه انتخاب شده است. ممکن است شما مثالهای متنوعی از داستانهایی که خوانده اید به ذهنتان برسد که اشکالی دگر گونه داشته باشند. مثلا شما بگویید من داستانی خوانده ام که اصلا کشمکشی در آن وجود ندارد و تا پایان هیچ حادثه ی خاص و مهمی دیده نمی شود.
در پاسخ به این سوال بد نیست به نوع تقسیم بندی «مستور» از ساختار طرح داستان توجه کنید. وی در تقسیم بندی عوامل موثر شکل دهنده ی طرح داستان از عاملی به نام «ناپایداری» استفاده می کند که به زعم حقیر مفهومی جامعتر و دربرگیرنده تر از عامل«کشمکش»- که سالهاست مورد تدریس مدرسین آموزش داستان نویسی است- در خود دارد. وی در توضیح ناپایداری می نویسد:
«هر طرح برای حرکت خود از ناپایداری و رسیدن به تعادل بر بستری از ناسازگاری حرکت می کند گرچه عامل پیدایش ناپایداری ها لزوماً کشمکش نیست، ناسازگاری و کشمکش اغلب سهم زیادی در به وجود آوردن موقعیت های ناپایدار و در نتیجه گسترش داستان دارند.»
وی در ادامه به داستان «تلفن بی موقع» اثر ریموند کارور اشاره می کند :
با زنگ بی موقع تلفن، زن و شوهری وحشت زده از خواب بیدار می شوند و موقعیت ناپایداری شکل می گیرد. این موقعیت بر هیچکدام از انواع ناسازگاری ها منطبق نیست. ادامه ی داستان کوششی است برای بازگرداندن این موقعیت به حالت جدیدی از تعادل.
در داستان فوق بعد از آن تلفن بی موقع، زن و شوهر تا صبح نمی خوابند و از مسائلی با هم حرف می زنند که شاید در حالت عادی به آن توجهی نداشته اند. هیچ اتفاق خاصی نمی افتد و کشمکش آشکاری وجود ندارد.
پرداختن جزیی تر به چنین داستانهایی که ویژگیهای خاص خود را دارند در حال حاضر دستور کار ما نیست و خواهش بنده این است که فعلاً سودای نوشتن اینگونه داستانها را -که به ظاهر آسان می نمایند- از سر بیرون کنید. اگر مجالی دست داد در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد.