02-01-2012, 07:34 PM
قانون كارما، اساسي ترين اصل كيهان
كه ذره اي از خير و نيكي بي حساب نمي ماند
چنان كه ذره اي از بدي
و تو خيلي زود نتيجه هر عملي را در پندار و كردار و گفتار خواهي ديد
طبيعت حساب تو را نگه مي دارد ...
و اين قانون كارما ست ... و كارما تعبير فمن يعمل است ... كه هيچ عملي نانوشته نمي ماند
... و رنج نتيجه و بازتاب همان است كه خود به طبيعت داده اي
امروز، ديروز يا هزاران سال پيش
طاهر شو كه وقت تنگ است
و تنها آن كو طاهر رفت، طاهر زاييده مي شود
و تنها طاهر به آگاهي مي رسد و تنها آگاه به رهايي
و شاهد شو كه شهادت به تماشا نشستن است ... تماشاي خود و تماشاي جهان
و تسليم و رضاست كه هر چيزي درست هماني است كه بايد باشد و كيهان، تجلي حق، و حق بي خطا
و شاهد دل نمي بندد و قضاوت نمي كند. كه دل بستن توقف رود است و قضاوت بذر گناه.
نه تو مي پايي، و نه كوه. ميوه اين باغ: اندوه، اندوه.
گو بتراود غم، تشنه سبويي تو. افتد گل، بويي تو.
... و خدا از تو نه بالا تر. ني، تنهاتر، تنهاتر.
بالاها، پستي ها يكسان بين. پيدا نه، پنهان بين.
بالي نيست، آيت پروازي هست. كس نيست، رشته آوازي هست.
... انديشه: كاهي بود در آخور ما كردند. تنهايي: آبشخور ما كردند.
اين آب روان، ما ساده تريم. اين سايه، افتاده تريم. 1
اين تولد نو را گرامي بدار، درها ببند و در ايوان تماشا بنشين، كه وقت تنگ است
كه ذره اي از خير و نيكي بي حساب نمي ماند
چنان كه ذره اي از بدي
و تو خيلي زود نتيجه هر عملي را در پندار و كردار و گفتار خواهي ديد
طبيعت حساب تو را نگه مي دارد ...
و اين قانون كارما ست ... و كارما تعبير فمن يعمل است ... كه هيچ عملي نانوشته نمي ماند
... و رنج نتيجه و بازتاب همان است كه خود به طبيعت داده اي
امروز، ديروز يا هزاران سال پيش
طاهر شو كه وقت تنگ است
و تنها آن كو طاهر رفت، طاهر زاييده مي شود
و تنها طاهر به آگاهي مي رسد و تنها آگاه به رهايي
و شاهد شو كه شهادت به تماشا نشستن است ... تماشاي خود و تماشاي جهان
و تسليم و رضاست كه هر چيزي درست هماني است كه بايد باشد و كيهان، تجلي حق، و حق بي خطا
و شاهد دل نمي بندد و قضاوت نمي كند. كه دل بستن توقف رود است و قضاوت بذر گناه.
نه تو مي پايي، و نه كوه. ميوه اين باغ: اندوه، اندوه.
گو بتراود غم، تشنه سبويي تو. افتد گل، بويي تو.
... و خدا از تو نه بالا تر. ني، تنهاتر، تنهاتر.
بالاها، پستي ها يكسان بين. پيدا نه، پنهان بين.
بالي نيست، آيت پروازي هست. كس نيست، رشته آوازي هست.
... انديشه: كاهي بود در آخور ما كردند. تنهايي: آبشخور ما كردند.
اين آب روان، ما ساده تريم. اين سايه، افتاده تريم. 1
اين تولد نو را گرامي بدار، درها ببند و در ايوان تماشا بنشين، كه وقت تنگ است