(01-23-2023 11:59 AM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط: [ -> ]باسلام خدمت همراهان گرامی،
متاسفانه جناب استاد قربانیان عزیز (استاد بزرگ انجمن) که سالها در انجمن به آموزش شاگردان پرداختند دارفانی را وداع گفتند یاد این استاد دوست داشتنی را گرامی میداریم امیدواریم همه ما شاگردان خوبی برای ایشان باشیم
روح ایشان پر از شادی و سرور
انجمن میلیاردرهای آینده ایران
امروز برحسبتصادف و از سر دلتنگی بعد از مدتها به انجمن سر زدم و با دیدن این خبر خشکم زد!
اگرچه رسم روزگار چنین است و بر آن حرجی نیست که ما نه اختیار جان خود داریم و نه جانِ جانان خویش را. اما چه کنیم که این ناباوری به مرگ عزیزان را نمیتوان درمان کرد و هر بار کسی را از دست میدهیم تکهای از وجودمان با او پر میکشد و میرود.
امروز تکهای از وجود من باخبر مرگ استاد قربانیان پر کشید. به گذشتهها سفر کرد به 10 سال پیش.. به چمخاله، بین جنگل و دریا... در شبی که با اعضای انجمن در آن هوای خیس شمال، به پای حرف های استاد قربانیان نشسته بودیم و درس زندگی می آموختیم. سرشار از خوشی بودیم و امید و انگیزه. به یاد سفر شیراز افتادم و آن روزها که در ستاره ی سهیل بودیم سهیلی که مثل ستاره اش به دوردست ها رفت.
و اصفهان و روزهای قشنگی که در محضر عزیزان انجمن غرق شادی و عشق و انگیزه بودیم. استاد قربانیان، هم اتاقی من در سفر، هم صحبت و همدل و استاد زندگی... چقدر پرانرژی و شاد بود و چه برقی میزدند چشمهایش... و چقدر زیاد میخندید...
و انجمن، فضای انجمن و گفتگوهای انجمن... و استاد بزرگ ما در انجمن میلیاردرها هوشنگ قربانیان که در کمال فروتنی تجربیات خود از زندگی را عرضه میداشت. خستگیناپذیر و پرانرژی...
و اکنون منم و دنیایی خاطره و عکس یادگاری و هزاران تصویر در ذهنم.
یاد این شعر رهی معیری افتادم:
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شِکوِه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بیعشقی زجانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
حمزه سلمانپور