اینجا ایستگاه مرکزی قطار کنار کلیسای بزرگ شهر کلن به نام دم است. مردم اروپا معتقدند با زدن قفل عشق به زیر این پل ها عشقشان را ابدی میکنند
جوونا اینکارو میکنن یه قفل میبندن به نرده ها و کلیدشو میندازن تو رود راین که از زیر این پل رد میشه. و معتقدند كه اينطوري عشقشون هميشگي مي شه.
انشاله با دوستان ميلياردر تابستون مي ريم اونجا. مخصوصا آقا مهدي كه ديگه....
چه مي شه كرد داداش مهدي
به قول شاعر كه مي فرمايد:
عشق، شوری در نهاد ما نهاد / جان ما در بوتهی سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند / جستجویی در درون ما نهاد
يا در جاي ديگه دروصف حال شما مي فرمايد:
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
بله آبجی :
درد عشقی کشیدم که مپرس ،
زهر هجری کشیدم که مپرس ،
گشته ام در جهان و آخر کار ،
دلبری برگزیدم که مپرس ،
آنچنان در هوای خاک درش ،
میرود آب دیده ام که مپرس ،
من به گوش خود از دهانش دوش ،
سخنانی شنیدم که مپرس ،
بی تو در کلبه گدایی خویش ،
رنجهایی کشیدم که مپرس ،
همچو حافظ غریب در ره عشق ،
به مقامی رسیده ام که مپرس .
مهدی جان مواظب باش سر به بیستون نذاری!
و
عشق با درد همراه است – چون رشد را موجب میشود.
عشق با درد همراه است چون عشق چنین میطلبد.
عشق با درد همراه است چون عشق دگرگون میکند.
عشق با درد همراه است، چون در عشق از نو زاده میشوی.
اين الماني ها هم چه حسو حالي دارن.....از خوشي زياد اين كارهارو انجام ميدن....
البته بچه هاي ايراني بايد چند تا قفل بزنن اونجا...
آنان نیز برای خود اعتقاداتی دارند.