سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: ماهيگيري
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
مردي گرسنه و فقير از راهي عبور مي كرد و با خود مي گفت: «خداي من چرا من بايد اينگونه گرسنه باشم. من بنده تو هستم و امروز از تو غذايي مي خواهم. تو به من دندان داده اي ، نان هم بايد بدهي.»

همانطور كه با خود در فكر بود به رودخانه اي رسيد. او به امواج رودخانه نگاه مي كرد و در افكار مريض و پر از درد خود غرق بود. ناگهان از دور برقي به چشمانش زد. خيلي خوشحال شد. فكر كرد كه حتما سكه طلايي است كه خدا براي او فرستاده تا او سير شود. به سمت نور دويد تا زودتر سكه را بردارد و با آن غذا يي بخرد. اما هر چه قدر نزديك تر مي شد نااميدتر مي شد. وقتي به آن شي فلزي رسيد ديد كه يك قلاب ماهيگيري است. مرد آن را برداشت. نگاهي به آن كرد ولي نفهميد كه آن شي چيست. او قلاب را به گوشه اي انداخت و رفت و در افكار پر از ياس و ناكامي خود غوطه ور شد. نمي دانست آن قلاب براي او آنجا گذاشته شده بود تا ماهي بگيرد و خود را سير كند. خدا به او پاسخ داده بود ولي او آنقدر هوش و ظرفيت نداشت كه آن پاسخ را بشنود.
قلاب هاي پيش روي خود را شناسايي كرده و از آنها استفاده كنيد.

براي دستيابي به فرصت ها بايد نوع نگاهمان را نسبت به پيرامون خود تغيير دهيم.

براي درك نعمات خدا بايد ديدمان را نسبت به لطف خدا تغيير دهيم.
ما هميشه براي احساس خوشبختي يا رضايت يا ميلياردر شدن دنبال چيزاي پيچيده ميگرديم شايد با ساده ترين و در دسترس ترين چيزها موفق شويم و احساس رضايت كنيم
لینک مرجع