سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: راهی برای استوارساختن عادت‌های مثبت و متحول‌کننده/ یادداشت محمود معظمی
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
راهی برای استوارساختن عادت‌های مثبت و متحول‌کننده/ یادداشت محمود معظمی در مجله پنجره خلاقیت:

[تصویر: %D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8...20x330.jpg]

خیلی وقت‌ها تصمیم می‌گیریم کارهایی را انجام دهیم: از قید بعضی عادت‌های قدیمی آزاد شویم و عادت‌های جدید در خودمان ایجاد کنیم. با این حال، کمتر در انجام این کار موفق می‌شویم. شاید دلیلش این باشد که سازوکار ذهن خود را به قدر کافی نشناخته‌ایم و تنها می‌خواهیم به زور اراده کاری از پیش ببریم. می‌خواهیم به طور مثال یک عادت جدید در فرزندمان یا همسرمان ایجاد یا حذف کنیم و نمی‌توانیم؛ در نتیجه دعوای‌مان میشود و اختلاف پیش می‌آید. می‌خواهیم با زور کارها را پیش ببریم، چون به غلط تصور می‌کنیم زور تنها راهِ سریع رسیدن به خواسته‌های‌مان است و روشی‌ست که راحت جواب می‌دهد.

***

دوستان عزیز!خیلی وقت‌ها ما از کسی می‌خواهیم کاری را انجام بدهد که نادرست است، یا کاری را از کسی می‌خواهیم که در حد اختیارش نیست و نمی‌تواند آن را انجام بدهد. و چون انجام نمی‌دهد و مایل به انجام آن نیست، به او زور می‌آوریم تا از ترس و برخلاف میلش آن کار را انجام بدهد و خواسته ما را برآورده کند. بعد هم نتیجه می‌گیریم که حتما باید زور باشد تا کار انجام شود.

عزیزان من!ما وقتی از کسی چیزی می‌خواهیم:
۱ـ نخست باید بدانیم آیا خواسته ما درست است؟
۲ـ در حد اختیار و توان آن شخص هست؟
۳ـ ذوق و شوق و علاقه این کار را دارد و به نفعش است که این کار را انجام بدهد؟
۴ـ الان وقت مناسبی برای طرح خواسته و انجام آن از طرف ایشان هست؟
بعد از برآورده شدن این شرایط است که تازه باید خواسته‌مان را مطرح کنیم. ضمن این‌که باید روش مطرح کردن خواسته را هم یاد بگیریم.

***

خیلی‌ها از من می‌پرسند برای تغییر عادات و باورهای‌مان چه باید بکنیم. یک راه برای این کار، انجام همان شیوه‌ای‌ست که از بچگی موجب شده عادات و باورها در ما جا بگیرند. اما این بار با آگاهی و درایت، باورها و عادات درست و سودمند را در خود ایجاد می‌کنیم.
فرض کنید من می‌خواهم یک دوره آموزشی ببینم، برای کارهایم برنامه‌ریزی کنم یا سازی یاد بگیرم. هیچ فکر کرده‌اید که چطور یاد می‌گیریم و در کارهای‌مان پیشرفت می‌کنیم؟ حرف زدن بچه‌ها را در نظر بگیریم. بچه می‌گوید: «ب‌ب‌ب…» پدر و مادر تشویقش می‌کنند: «آفرین!بارک‌الله!» برایش دست می‌زنند، او را بغل می‌کنند و می‌بوسند. در نتیجه، بچه می‌فهمد که اگر این حرف را باز هم تکرار کند، به او پاداش بیشتری می‌دهند. آن‌قدر این فرایند تکرار می‌شود تا در نهایت بچه یاد می‌گیرد که کامل «بابا» یا «مامان» بگوید. بچه به خاطر پاداش، حرف زدن را یاد می‌گیرد، وگرنه این حرفها در روز اول در ذهن او معنا ندارد؛ بعدا معنا پیدا می‌کند. بچه به واسطه پاداش یاد می‌گیرد، سپس آن‌ها را به یکدیگر ربط می‌دهد که این پدر است، این مادر است، این دایی‌ست، این عموست و… در همه کارهای دیگر هم همین شیوه وجود دارد. فرض کنید در آموختن ساز، اگر غلط بزنیم پاداش نمی‌گیریم، اگر درست بزنیم پاداش می‌گیریم.
پس اگر می‌خواهیم در زندگی زناشویی، تربیت فرزندان، محیط کار و شرکت‌مان، برخورد با مردم، همسایه‌ها و… موفق باشیم، باید از همین روش استفاده کنیم: وقتی مردم کار مناسب و دلخواه شما را انجام می‌دهند، به آن‌ها پاداش بدهید. این پاداش می‌تواند یک پاداش فیزیکی باشد: شیرینی برایش ببرید، گلی برایش بخرید، هدیه‌ای به او بدهید. یا این‌که پاداش معنوی باشد؛ حرف خوشی بزنید، تبسم کنید، به او بگویید: «ممنون، متشکرم!شما آدم باهوشی هستید»، یا بگویید: «خیلی زود متوجه خواسته من شدید.»

***

پس:
۱ـ تشکر کنید!
تشکر از آن پاداش‌هایی‌ست که آدم‌ها هم به آن نیاز دارند و هم به شدت از آن خوش‌شان می‌آید و به آن بسیار سریع پاسخ می‌دهند. در ضمن آسان و کم‌خرج است.

۲ـ توجه کنید!
به همسرتان، به فرزندتان توجه کنید. اگر شوهرتان دیر به خانه می‌آید، به جای اینکه غر بزنید و بگویید: «این چه وقتِ آمدنه؟» آرام باشید، غذایش را بدهید، از او پذیرایی بکنید و یک روز که اتفاقی و به هر دلیلی زود به خانه آمد، تشویقش کنید و بگویید: «چقدر خوشحالم که تو را این موقع در خانه می‌بینم!» طوری به او بگویید که بفهمد زود آمدن با محبت و صمیمیت همراه است. وقتی همسرتان از خانه بیرون می‌رود، سعی کنید بدرقه‌اش کنید؛ چه خانم، چه آقا، فرقی نمی‌کند.

۳ـ پاداش بدهید!
اگر بچه‌تان کار خوبی انجام داد، به او پاداش بدهید. اگر کار قشنگی انجام داده و آمده پیش شما و می‌گوید: «مامان، بابا ببین من این کار را کردم!» با بی‌حوصلگی نگویید: «خب باشه حالا، بعدا می‌بینم.» به جای آن، با توجه و اشتیاق بگویید: «آفرین! چطوری این کار رو کردی؟ می‌شه برام توضیح بدی؟» بگذارید بچه‌تان حرف بزند، کِیف کند، لذت ببرد، در ذهنش بماند که: «مامانم یا بابام داره بهم پاداش می‌ده!» می‌خواهید بچه‌تان شب‌ها زود بخوابد؟ هر شب به جای این‌که به زور او را به رختخواب ببرید، بگویید: «عزیزم، بیا با هم بریم می‌خوام برات یه قصه قشنگ تعریف کنم!» آن‌وقت برایش قصه بگویید، به او پاداش بدهید، نوازشش کنید، در آغوشش بگیرید.
لطفا در پاداش دادن خسّت نکنید، ولی پاداش را درست بدهید. اگر بچه‌ای حرف زشت بزند و ما قاه‌قاه بخندیم و احسنت بگوییم، او یاد می‌گیرد که حرف زشت بزند؛ چرا که ما به کار زشت او پاداش می‌دهیم. (و بعد هم ناراحتیم که چرا بچه‌مان بی‌تربیت است!) نکته بسیار مهم در پاداش دادن این است که، پاداش باید بلافاصله پس از رفتارِ مناسب صورت بپذیرد؛ و پاداش، متناسبِ درستیِ رفتار باشد.

***

راه دیگری که برای ایجاد عادات و باورهای سودمند به شما پیشنهاد می‌کنم، «نوآموختگی» است.
ما بسیاری از مهارت‌های مهم و حیاتی زندگی‌مان را از طریق «بازی‌کردن» و «تجسم» یاد می‌گیریم.
اجازه بدهید از خودم مثال بزنم. در نوجوانی وقتی از من انتقاد می‌کردند، خیلی برآشفته می‌شدم: عصبانی می‌شدم، کنترلم را از دست می‌دادم، پرخاش می‌کردم؛ قهر می‌کردم و افسرده می‌شدم. وقتی تکنیک «نوآموختگی» را یاد گرفتم، خوب یادم می‌آید اوایل انقلاب بود که در مغازه‌ای کار می‌کردم، و صاحب‌کاری داشتم که گرچه آدم بدی نبود ولی حرف را توی سینه آدم می‌زد. یک بار که این وضعیت پیش آمد و من مثل همیشه می‌خواستم پرخاش کنم، ناگهان با خودم گفتم: «این تمرینی‌ست برای من. اگر هوشمندانه عمل کنم، ایشان می‌توانند تبدیل به راهنما و وسیله‌ای شوند، برای ترغیب من به تغییر این رفتار آزاردهنده. بگذار این درد و رنج من، گنج من بشود.» به همین دلیل شب‌هنگام که در رختخواب خود دراز کشیده بودم، درست قبل از این‌که بخوابم، چشم‌هایم را بستم و با خودم تصور کردم: «من وارد مغازه می‌شوم. مثلا ساعت هشت و ده دقیقه است و ایشان می‌خواهد به من تذکر بدهد که چرا دیر آمدی؟ من می‌خواهم عصبانی بشوم و پرخاش کنم. ولی در این حال یکدفعه آرام می‌شوم. از خودم می‌پرسم رفتار درست چیست؟ و بعد، تبسم می‌کنم، می‌گویم متشکرم که به من یادآوری کردید. حق با شماست، من سعی خودم را می‌کنم که فردا زودتر بیایم. و ضمنا اگر اجازه بدهید می‌خواهم پیشنهادی را مطرح کنم: شما برای اینکه از حضور به‌موقعِ من مطمئن باشید، ساعت آمدن و رفتن من را بین هشت تا هشت و نیم بگذارید. چون من از خانه که تا این‌جا می‌آیم، بعضی چیزها در کنترل من نیست و تا هشت و نیم که برسم دیر نکرده‌ام؛ از هشت و نیم به بعد را دیرکرد منظور کنید.» سعی کردم تجسم کنم که چقدر خونسرد هستم و آرامش دارم. چند شب این تمرین را انجام دادم، و باور بفرمایید وقتی که بعد از آن رفتم داخل مغازه (مخصوصا هم دیر رفتم که به من تذکر بدهند!)، تا صاحبکارم به من تذکر داد، اولین واکنشی که من نشان دادم تبسم بود؛ یعنی همان چیزی که در حالت آرامشِ قبل از خواب تجسم کرده بودم! من به مغزم یاد داده بودم که اگر از من انتقاد کردند، اولین کاری که می‌کنم تبسم و تشکر است.

***

من و شما می‌توانیم مربی خودمان بشویم. برای مغزِ ما، تجسم با واقعیت فرق نمی‌کند؛ چراکه:
مغز ما دنیای اطراف را هم تنها با تجسم درک می‌کند.
برای این‌که این موضوع قشنگ برایتان جا بیفتد، یاد وقت‌هایی بیفتید که در خواب هستید و قبل از این‌که به خواب عمیق فرو بروید، عضلات‌تان شل میشود و احساس سقوط می‌کنید و خواب سقوط در دره عمیقی می‌بینید. بعضا متوحش بلند می‌شوید، ولی با خوشحالی می‌بینید که در رختخواب گرم و نرم‌تان هستید!
پس هر چیز خوبی را که دوست دارید، به صورت مثبت و دلپذیر تجسم کنید؛ و هر چیز را که می‌خواهید از آن دور شوید، به صورت منفی و ناخوشایند تجسم کنید: مغز شما «تجسم» را با «حقیقت» یکی می‌پندارد. چراکه همان‌طور که اشاره کردم، حقایق و واقعیت‌ها را هم از طریق تجسم درک می‌کند. حالا شما کنترل مغزتان ــ‌ناخودآگاه‌تان‌ــ را با برنامه‌ریزی درست، در دست بگیرید. خودتان را از نو برنامه‌ریزی کنید! ورزش را در نظر بگیرید. صبح می‌خواهید برای ورزش بلند شوید، اما برای‌تان سخت است. تجسم کنید می‌خواهید بلند شوید، اما خسته‌اید و بی‌حوصله. بعد تجسم کنید که می‌روید ورزش می‌کنید، حال‌تان جا می‌آید، بدن‌تان محکم می‌شود، استوار می‌شوید، خوشحال می‌شوید، رنگ و روی‌تان باز می‌شود، محبوب دیگران می‌شوید! همان کاری را که کمپانی‌های سیگارسازی می‌کنند، شما برای خودتان انجام دهید، از جنبه مثبت. بگو اگر ورزش کنم محبوب همه می‌شوم. آن‌وقت می‌بینی که صبح اول وقت، مغزت یک‌دفعه دستور می‌دهد که: «بلند شو!»

***

«نمی‌گویم نترس، بلکه بترس و اقدام کن.»
از علم و تکنیک‌های روان‌شناسی، برای ساختن خودمان، برای ساختن زندگی‌مان، برای ایجاد عادت‌های جدیدِ مثبت و حذف عادت‌های منفی و مخرب استفاده کنیم. شما این مهارت‌ها را یاد گرفته‌اید و حالا فقط باید «تمرین» کنید. به یاد داشته باشید در حقیقت کسی به‌واقع توانمند است که بتواند به‌درستی و سرعت دانسته‌های خود را جامه عمل بپوشاند.
اقدام پلی‌ست بین دنیای درون و دنیای بیرون. اقدام موثرترین از بین برنده ترس است. اقدام کن. همین حالا!
و با اجازه حکیم «ابوالقاسم فردوسی»، این شعرش را این‌گونه تغییر دهیم و بگوییم
توانا بود هر که تمرین کند!
لینک مرجع