10 اشتباه در آداب معاشرت که شما را بی کلاس می کند!
در اکثر موقعیتها، تصویر و ظاهر شما بخشی از چیزی نیست که توصیفکننده شماست؛ بلکه همه آن چیزی است که شما را توصیف میکند. کسانیکه چیزی درمورد شما نمیدانند با تنها اطلاعاتی که در دست دارند جای خالیها را پر میکنند، و آن چیزی نیست جز آنچه از رفتار و کردار شما میبینند. صرفنظر از فکری که شما درمورد خودتان دارید، یک عادت اجتماعی بد میتواند معیار فکر دیگران نسبت به شما شود: هر کسی که ببیند شما غذایتان را با دهان باز میجوید خیلی قبل از اینکه شغل یا تخصص شما را به خاطر بسپارد، آنرا به یاد خواهد آورد.
معرفی نکردن افراد
چه در یک موقعیت شغلی باشید و چه اجتماعی، اگر فراموش کنید که دو نفر را به هم معرفی کنید، بسیار زشت و ناشیانه به نظر خواهد رسید زیرا شما تنها آشنای مشترک آنها هستید.
قوانین پذیرفته شدهای برای نحوه معرفی کردن حرفهای وجود دارد (مثل اول گفتن نام فردی که از نظر حرفهای مقام بالاتری دارد )، اما هیچ کدام از آنها به اندازه اینکه یادتان نرود آنها را به هم معرفی کنید، مهم نیست.
تکان ندادن به خود برای تلفن حرف زدن
تقریباً در همه موقعیتهای اجتماعی، آنهایی که در اتاق شما شریک هستند بیشتر از کسی که به شما زنگ یا پیامک میزند، مستحق توجه شماست. این مسئله وقتی سر میز شام یا موقعیت شخصی مشابهی هستید، قابل توجهتر خواهد بود اما برای هر موقعیتی که تنها نباشید صدق میکند.
حتی اگر با افرادی کاملاً غریبه در یک صف ایستاده باشید، سعی کنید تا جایی که ممکن است تماس تلفنیتان را برای خودتان نگه دارید.
بحث کردن سر یک صورتحساب
این یک قانون ساده برای موقعیتهای غذاخوری دستهجمعی در بیرون از منزل است: همیشه برای پرداخت کردن یا سهیم شدن در پرداخت آماده باشید. باید پیشبینی کنید که یکی از اعضای گروه به خود اجازه بدهد که غذایی فوقالعاده گران سفارش دهد.
اگر چنین مسائلی بارها موجب اذیتتان بوده است، به جای اینکه در رستوران سر صورتحساب بحث کنید، در موقعیتی دیگر با آن برخورد کنید. علاوه بر این، خیلی راحت میتوانید در چنین موقعیتی نشان دهید که فردی بخشنده و بزرگوار هستید.
دیر رسیدن
آدمها دوست دارند که حس کنند بر آنها ارزش گذاشته میشود و اگر به دنبال راهی مطمئن هستید که به کسی نشان دهید هیچ ارزشی برای او قائل نیستید، دیر سر قرارتان با او برسید. میتوانید 20 دقیقه دیرتر با یک توضیح خوب و منطقی برسید اما بالاخره بهانه شما هر چه که باشد، فرد مقابل به این فکر خواهد کرد که چرا باید بیش از شما برای رابطهتان ارزش و احترام قائل باشد.
بخصوص در یک موقعیت کاری، در برخورد با مشتریان و رئیس، دیر رسیدن راهی بسیار عالی برای جدا کرن کارمندان توانا و ملاحظه کار و کارمندان بهانهگیر و بیتوجه است.
تقدیم نکردن محل نشستن خود
به همان ترتیبی که بسیاری از قوانین آداب معاشرت برای این طراحی شدهاند که فردی خود محور به نظر نرسد، قانون "تقدیم محل نشستن خود به فردی که نیاز بیشتری به آن دارد" یکی از اصول شخصیتی اساسی انسان بوده و هیچ نیازی به بحث درمورد سیاستهای جنسیتی ندارد.
شاید آن زن باردار یا پیرزن ناتوان آنقدرها نیازی به صندلی شما در اتوبوس نداشته باشند و شاید شما روز بسیار بدی داشتهاید، پاهایتان درد میکند و اتوبوس هم پر از آدمهای بدبخت و بیچاره است اما به هر ترتیبی هست از نیاز خود چشمپوشی کرده و صندلیتان را به فردی نیازمندتر تقدیم کنید.
برخورد ضعیف با پرسنل خدمات
هیچ اشکالی ندارد که با اشاره ابراز کنید که از خدماتی رضایت نداشتهاید اما درست نیست که اگر خیلی وضع مالی خوبی ندارید یا برای هزینههای آن خدمات آمادگی نداشتید، از تذکر دادن خودداری کنید. به همین ترتیب، درست هم نیست که بخاطر اشکالات خیلی کوچک غذای رستوران را پس بفرستید و با کارمندان و پرسنل طوری رفتار کنید که انگار مستخدم شما هستند.
فقط در مورد خودتان حرف بزنید
خودپرستی اصلاً خصوصیت جالبی نیست. درست است که بعضی افراد بخاطر غرور و خودخواهی که دارند افراد را به سمت خود جذب میکنند اما دلیل نمیشود که شما هم از آنها تقلید کنید. اینکه در مکالمات و گفتگوها فقط خودتان حرف بزنید و به هیچکس اجازه حرف زدن ندهید هم اصلاً کار زیبایی نیست چون دقیقاً همان نتیجه را دارد.
اجازه بدهید دیگران هم نظراتشان را بگویند و وقتی از شما سوال میکنند نیازی نیست برای همه سوالات سه ساعت جواب بدهید. سعی کنید از دیگران سوال کنید این باعث میشود احساس کنند به جز خودتان برای دیگران هم ارزش قائل هستید.
رعایت نکردن آداب باشگاههای ورزشی
آداب باشگاه رفتن بسیار ساده است اما با اینحال خیلیها هستند که با رعایت نکردن این آداب باشگاه را به محیطی ناخوشایند تبدیل میکنند. اینها همانهایی هستند که یک دستگاه ورزشی را دقایق متمادی اشغال میکنند بی آنکه به نظر برسد کار مفیدی با آن انجام بدهند. همانهایی که وزنهها و دمبلها را وسط باشگاه رها میکنند و بعد از انجام کار آن را سر جای خود قرار نمیدهند و ممکن است پای کسی به آنها گیر کند و موجب صدمه زدن به دیگران شوند. همانهایی که موقع نشستن روی دستگاهها از حوله شخصی استفاده نمیکنند و جای عرق بدنشان را روی همه دستگاهها بر جای میگذارند.
یک قانون کلی شاید بتواند همه باشگاهها را از شر چنین افرادی خلاص کند: نباید طوری رفتار کنید که انگار مهمترین آدم روی زمین هستید. طوری رفتار کنید که در آن فضا با دیگران شریک هستید.
آرایش کردن در اماکن عمومی
آرایش کردن در محیط عمومی تجاوز به حق اجتماعی ما محسوب میشود؛ چه فکر کنید کسی نگاهتان میکند چه نه، این کار درست نیست. هر کاری که محل آن سرویس بهداشتی است، مثل گرفتن ناخنها، تمیز کردن چشم ها و هر چیز مربوط به بهداشت شخصی، نیز از این جمله است.
یک سنت قدیمی میگوید زمانیکه در محلی عمومی هستید، از دست زدن به صورت خود خودداری کنید.
غذا خوردن با دهان باز
مثل حیوانات غذا خوردن یکی از بدترین اشتباهات اجتماعی است. این عادت زشت نه تنها شما را زیر سوال میبرد بلکه اطرافینتان که میخواهند از غذای خود لذت ببرند را نیز مشمئز میکند.
این مسئله مخصوصاً برای خانمها اهمیت بسیار زیادی دارد و نشانه یک مرد بیکلاس است.
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های كوچك پشت سر دیگران سخن می گویند
—————————————-
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های كوچك بی دردند
—————————————-
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های كوچك عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
—————————————-
آدم های بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم های متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم های كوچك به دنبال كسب سواد هستند
—————————————-
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند كه پاسخ دارد
آدم های كوچك می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
—————————————-
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های كوچك مسئله ندارند
—————————————-
آدم های بزرگ سكوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های كوچك با سخن گفتن بسیار، فرصت سكوت را از خود می گیرند
5 راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید!
زندگی فوق العاده ست! زندگی یک شاهکاره! زندگی محشره!
در حقیقت زندگی همهی اینهاست. متاسفانه واقعیتی که هست، زندگی میتواند لحظه به لحظه خرد کنندهتر از آنی باشد که در موردش میگویند. اغلب اوقات این روزها خیلی عادی است اگه بخواهی گریه کنی!
غوطه ور شدن در یک دورهی کوتاه خودخوری ایرادی ندارد. نکته اینجاست که این دوره باید کوتاه باشد. خودخوری بیش از اندازه، هیچ نتیجهای ندارد.
وقتی برای تغییر وضعیت آماده هستید 5 راه هست جلوی پای شما. 5 راه برای اینکه بخندید وقتی دنیا میخواد که گریه کنید!
نکته : من در مورد تراژدی واقعی، مثل وقتی که عزیزی از دست رفت، صحبت نمیکنم. من در مورد مواقعی حرف میزنم که یک مهمانی خودخوری برای خودمان راه میاندازیم چون دلتنگ شدیم یا تنها موندیم یا یک ترفیع را از دست دادیم یا …
یک / یه نگاه به اطراف بندازین
حدس بزن چی شده است؟ زندگیت آنقدرها هم بد نیست. اگر الان داری این را میخوانی، پس حتما به کامپیوتر و اینترنت دسترسی داری. خودت میدانی برای میلیونها نفر در جهان، چیزهای خیلی بدتری ممکنه وجود باشد که….
چند وقت قبل، زمانی که وسط یک خودخوری کوچک بودم، آخرین نظریاتRandy Pausch را خواندم.
حکایت یک مرد 46 ساله بود، با همسر و سه فرزندش، که برایشان تشخیص بیماری لاعلاج سرطان داده شده بود. این داستان درسهای زندگی فوقالعادهای دارد، اما یکی از بزرگترین درسهایی که گرفتم، آنی نبود که رندی به طور واضح در سخنرانیش گفته بود.
من پیش خودم فکر کردم: “wooow. زندگیم خیلی بد به نظر میرسه .خیلی بده. اما دستکم سرطان ندارم”. ممکن است یک خورده بیرحمانه باشد اما من احساسی را داشتم که رندی میخواست آن را تقویت کند.
تراژدیهای واقعی وجود دارد که میتواند به شما وارد شود. البته بیشتر اوقات مردم وقتشان را برای غصه خوردن روی چیزهایی تلف میکنند که تراژدی واقعی نیست. در مورد چیزهایی است که نهایتا هیچ اهمیتی ندارند.
از عجایب روزگار این است که بیشتر مردمی که میشناسم، آنهایی که با تراژدیهای واقعی روبرو شدند، با غرور با مشکل برخورد کردند و بهترین نتیجه را هم گرفتند. اینجاست که زندگی عجیب میشود…
دفعهی بعد که در مورد چیزهای کماهمیت غمگین بودید، یک نگاه به اطراف بیاندازید. آدمهای زیادی وجود دارند که وضعیتی خیلی بدتر از آن چیزی که شما احساس میکنید، داشتند و به بهترین نحو از پسش برآمدند. از این نمونهها پیروی کنید و با چیزهایی که دارید خوش باشید.
دو / سفر زمان به “یه روزی”
ببینید، شما این حقیقت رو میدانید که در چند ماه آینده، دقیقا برمیگردید به همین الان و به خودتان میخندید که چقدر ...انه عکسالعمل نشان دادید. این یه حقیقت است. احتمالا قبل از این به خودتان گفتید: “یک روزی برمیگردیم و به این موضوع میخندیم”. همینطور میدانید که در آینده چقدر خانواده و نزدیکانتان با آن شما را سوژه میکنند

ازمرحلهی غم و غصه عبور کنید و همین الان به آن بخندید

فقط تصور کنید که الان همان “یه روزی” است و فکر کنید که شمای آینده، درباره آن به شمای الان چه خواهد گفت. من بعید میدانم شمای آینده کلمات آرامشبخشی مثل “به آینده نگاه کن. همه چی عالی میشه” را بگوید.
نه! شمای آینده خواهد گفت “هی ، آه و ناله رو تمومش کن. زندگی خیلی کوتاهه و هیچکس یا هیچ چی ارزش اونو نداره که براش گریه کنی”.
تصور کنید آرنولد با تیپ و قیافه «ترمیناتور» بیاد و به عنوان «آینده شما» اینها را با آن لهجه اتریشی بامزه و تیپ و قیافهاش بگوید

نیازی نیست این تصویر بامزه را به همه نشان بدهید. فقط یک لبخند کوچولو هم میتواند شما رو بخنداند و دورنمایی که لازم است رو بهتان بدهد.
سه / قهقهه بزنید، حتی بیدلیل!
این یکی را خواهشا توی خلوت انجام بدهید اما حتما امتحانش کنید. همین الان یک امتحانی کنید. فقط بلند بخندید. نه! نه! خنده ریز نه!! یک قهقههی طولانی از ته دل. اگر کسی آمد توی اتاق میتوانید بگویید یک مطلب خیلی بامزه از یک فتحی خواندم. چقدر این فتحی بامزه است ماشالله

) کنتور که ندارد!
از شوخی گذشته میدانم ممکن است سر سوزن ...انه به نظر بیاد، اما من قول میدهم که الان یک خورده بهتر شدید. درست است؟ دقیقا دلایل فیزیولوژیکی و عصبیش را نمیدانم، اما میدانم که خندیدن، حال شما را بهبود میبخشد.
نسخه ی آبرومندانه و با تخفیفش یه لبخند ساده است، به جای خندیدن. همان اثر را دارد، و برای انجام دادن در جای عمومی یک کمی آسانتر است.
چهار / از گالاگر الگو بگیرید
گالاگر کمدینی بود که جکهای خیلی بدی میگفت، اما برای برخی دلایل ناشناخته، کاملا در در کارش موفق بود. او کارهای زیادی برای انجام دادن در برنامهاش داشت ولی بزرگترین قسمت از کارش خرد کردن میوه با یه پتک بسیار بزرگ بود.
من پیشنهاد نمیکنم هندوانه خرد کنید اما توصیه میکنم که سعی کنید خوشمزگی مخصوص به خودتان را داشته باشید، حتی وقتهایی که آن احساس را ندارید.
یک حقیقتی وجود دارد: برای ساختن جک، مجبور هستید به دنبال چیزهای بامزه باشید. وقتی دنبالش هستید، پیدایش میکنید و هر وقت پیدایش کردید، اولین قدم به سوی «خندیدن به جای زار زدن» را برداشتید.
وقتی ناراحت هستید، قول بدید دنبال شوخی بگردید. یه راه ساده برای انجام دادن این کار این است که عادت کنید از خودتان بپرسید “چه چیز خنده داری در این مورد وجود داره؟” ممکن است همیشه به جواب نرسید، اما سعی کردید که مغزتان دنبال یک چیز بامزه بگردد
عین گالاگر، حتما نیاز ندارید که هر حرفی میزنید خیلی هم بامزه باشد. شما جکتان را بسازید. خنده خودش میآید

پنج / بپرید وسط یه خروار هرهر، کرکر
عجیب است اما انسانهایی که غمگین هستند دوست دارند یک سری کارهایی را انجام بدهند که توی غم و غصه بمانند!!
آنها فیلمهای اشکانگیز نگاه میکنند، به عکسهای غمناک زل میزنند و موسیقیهای غمانگیز گوش میکنند که آدم سالم را هم غمگین میکند.
وقتی شما وسط این پروسه هستید و دارید این کارها را انجام میدهید به نظرتان میرسد که دارید یک کار درست انجام میدهید اما هر ناظر بیرونی به راحتی میتواند به شما بگوید که توی یک وضعیت تاسف برانگیز گیر افتادید.
با قفل کردن روی چیزهای شاد و خندهدار از این وضعیت خلاص شوید. فیلم و شوهای تلویزیونی خندهدار ببینید. با افراد شوخ معاشرت کنید. کمدیهای حمید ماهی صفت را برای همین وقتها میسازند دیگر

این باعث یک تغییر دورنمای زیبا میشود که حتی انتظارش رو هم نداشتید.
اگر موارد بالا موثر نبود چه؟
در این صورت دیگر تمرین کردن را متوقف کنید. باز بروید و به یک موجود بدعنق تبدیل بشوید. یک موجود ترحم برانگیز. چندین سال بعد هم به خاطر روزهایی که میتوانست معرکه باشد و از دستش دادید خودتان را سرزنش کنید. چند سال هم بعد به فرزندانتان بگویید ما نسل سوخته بودیم و غم و غصه یقهمان را گرفته بود و از این حرفها

ولی اگر فکر میکنید کاری هست که حالتان را بهتر میکند از خودتان دریغ نکنید. مثلا داد و هوار بکشید البته نه سر کسی. بروید تو بیابان 6 ساعت جیغ بکشید تا خالی بشوید. یک نامه پر از عصبانیت بنویسید ولی هیچ وقت به فکر ارسال کردنش نباشید. بروید به یک کیسه شنی مشت بزنید. ورزش هم هست و برای سلامتی خوب است
توجه داشته باشید که بدخلقی فیزیکی و لفظی روی موضوع عصبانیتتان وارد نکنید. شما کار خودتان را انجام بدهید. بدخلقی و ناراحتی خودش از وجودتان میرود بیرون!
سالها پیش یک ماهی بود که خودم را اذیت میکردم. یک جایی تصمیم گرفتم دیگر وقتش است که از این حالت خارج بشوم، پریدم روی تردمیل. موضوع اینه که من از دویدن متنفرم و اصلا دست به دویدنم خوب نیست. اگر بتوانم برای 20 دقیقه با تمرکز بدوم میتواند موثر باشد.
این روزها تردمیل را روشن میکنم و شروع میکنم به دویدن و تمام احساسم و فکرم را روی دویدن متمرکز میکنم. بعد از 45 دقیقه، خسته که شدم، احساس میکنم بهتر از همهی وقتهای هفتههای اخیر هستم.
خود من خیلی دوست دارم یک سر بروم بانجیجامپینگ ولی خوب اعتراف میکنم میترسم
دقت کنید که کارهای ...انهای نکنید و به خودتان آسیب نرسانید، اما امتحانش کنید. وقتی انجامش دادید، دوش بگیرید و یه فیلم خندهدار نگاه کنید…
دفعهی بعد که گرفتار ناراحتیهای الکی شدید، یکی یا چند تا از این تکنیکها را امتحان کنید.
در هر لحظه از روز، شما فقط یک انتخاب دارید. بخندید یا گریه کنید. زندگی خیلی کوتاهتر از این حرفهاست که بخواهید با گریه به پایان برسانیدش. حیفی به خدا