07-06-2014, 09:13 AM
با سلام
از آنجایی که از اول قرار گذاشتم همه مسائل مهم را در این سایت بگذارم بد یا خوب تمام مشکلات راه اندازی این مجتمع را در سه ماه میگوییم و خواهشمندم انسانهای قوی اگر راه حلی دارند راهنمایی کنند واقعا ممنون می باشم صورت مسئله بعد از آتش سوزی وسیع در تاریخ 92/ 10 /6 در حالی که قرار بود درست هفته بعد شروع به فروش تولیدات بشود سرمایه زیادی از دست رفت و مرا وادار کرد راه جدیدی را پیدا کنم تصمیم گرفتم با مشورت از آقای کامیار و همسر مهربان ایشان از امکانات آنجا استفاده و از انسانهای قوی برای راه اندازی تک تک آنجا استفاده شود یک هسته مرکزی شامل یک نفر سرپرست یک نفر بازاریاب و یک نفر ایده پرداز کارهای چوبی استارت زده شد یک استاد کار چوب و کابینت داشتم که خیلی وارد بود جوری که اگر 100 تا چوب میبرید هیچکدام 1میلی متر با هم اختلاف نداشتند واقعا مثل ماشین بود ولی اخلاقهای خیلی خاصی داشت من حتی در بیکاری حقوق خوبی میدادم تا روزی از او استفاده کنم الارغم تاکید به گروه که چندین بار صفات بد او را گفته و خط قرمز ها را در رابطه با استادکار روشن کرده بودم متاسفانه در همان ابتدای کار به این خیال که راحت میتوانند جایگزین پیدا کنند داخل خط قرمز ها شده و او از انجا اخراج شد که کاش حداقل دو ماه او را تحمل میکردند خلاصه همانجور که گفتم قرار شد رستوران انجا برای غذا دادن راه اندازی شود که شد و توپ با طرحهای جدید ساخته شود که در حال نمونه زدن میباشد امیدوارم با راهنمایی های شما بتوانم گزارش بعدی را با اخبا رخوش شروع کنم
از آنجایی که از اول قرار گذاشتم همه مسائل مهم را در این سایت بگذارم بد یا خوب تمام مشکلات راه اندازی این مجتمع را در سه ماه میگوییم و خواهشمندم انسانهای قوی اگر راه حلی دارند راهنمایی کنند واقعا ممنون می باشم صورت مسئله بعد از آتش سوزی وسیع در تاریخ 92/ 10 /6 در حالی که قرار بود درست هفته بعد شروع به فروش تولیدات بشود سرمایه زیادی از دست رفت و مرا وادار کرد راه جدیدی را پیدا کنم تصمیم گرفتم با مشورت از آقای کامیار و همسر مهربان ایشان از امکانات آنجا استفاده و از انسانهای قوی برای راه اندازی تک تک آنجا استفاده شود یک هسته مرکزی شامل یک نفر سرپرست یک نفر بازاریاب و یک نفر ایده پرداز کارهای چوبی استارت زده شد یک استاد کار چوب و کابینت داشتم که خیلی وارد بود جوری که اگر 100 تا چوب میبرید هیچکدام 1میلی متر با هم اختلاف نداشتند واقعا مثل ماشین بود ولی اخلاقهای خیلی خاصی داشت من حتی در بیکاری حقوق خوبی میدادم تا روزی از او استفاده کنم الارغم تاکید به گروه که چندین بار صفات بد او را گفته و خط قرمز ها را در رابطه با استادکار روشن کرده بودم متاسفانه در همان ابتدای کار به این خیال که راحت میتوانند جایگزین پیدا کنند داخل خط قرمز ها شده و او از انجا اخراج شد که کاش حداقل دو ماه او را تحمل میکردند خلاصه همانجور که گفتم قرار شد رستوران انجا برای غذا دادن راه اندازی شود که شد و توپ با طرحهای جدید ساخته شود که در حال نمونه زدن میباشد امیدوارم با راهنمایی های شما بتوانم گزارش بعدی را با اخبا رخوش شروع کنم