سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

سلام
- ترس از اجاره دادن و خرج های اضافی دفترکار، لقمه اندازه دهنم باید بر دارم
- شاید با این همه رقیب نشد! پاموازگلیمم بیشتر نباید باز کنم
- کار تیمی غیرممکن هست اگر شریک خوب بود خدا شریک داشت!
- شاید همان کارمطمین کارمندی که بدون استرس هست برایم بهتر باشد نون بخور نمیر!
- اگه موفق نشوم چطور جواب اطرافیانم را بدهم، در دروازه را میشه بست اما دهن مردم رو نه!
. . .

همه این حرف ها و ضرب المثل های بدردنخور را امشب داخل آتش می اندازم و با توکل برخدا و ایمان به توانایی هایم پیش خواهم رفت ....

آقا بیار اون نارنجکا را این دیوارا خیلی موقعیت های خوبو ازم گرفتن. بیار بترکونشسسس.
شما دوست عزیز. شما هم باشگاهی گل چرا عقب نشستی بفرما این جشن و این آتیش فکرای منفی را بریز بیرونننن داداش آبجی

(03-18-2014 11:43 PM)کامیار کاظمی نوشته شده توسط: [ -> ]سلام
- ترس از اجاره دادن و خرج های اضافی دفترکار، لقمه اندازه دهنم باید بر دارم
- شاید با این همه رقیب نشد! پاموازگلیمم بیشتر نباید باز کنم
- کار تیمی غیرممکن هست اگر شریک خوب بود خدا شریک داشت!
- شاید همان کارمطمین کارمندی که بدون استرس هست برایم بهتر باشد نون بخور نمیر!
- اگه موفق نشوم چطور جواب اطرافیانم را بدهم، در دروازه را میشه بست اما دهن مردم رو نه!
. . .

همه این حرف ها و ضرب المثل های بدردنخور را امشب داخل آتش می اندازم و با توکل برخدا و ایمان به توانایی هایم پیش خواهم رفت ....

بهترین هیزم برای این آتش

آدم چشمش باید به جیبش باشه...
ما نمی تونیم بالا بالا بپریم
نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد...

اینا را هم من می ندازم تو آتیش امشب

بچه ها فعلا درگیر منفجر کردن همه دیوارای ذهنیشونن!!

آقا بهضی وقتا ایده های ناب دارم با انرژی شروعش میکنم اما وسطاش خسته میشم
دیو تنبلی میاد سراغم
و بازم افکار منفی
ولش کن حالاااااا بذار واسه بعد
اصلا بی خیالش شو...

آقادارم آتیش میزنم به مالم حراجه سه نارنجک1000تومن.
انواع ترقه عمده خرده.همراه با دی وی دی آموزشی وکارانتی وهمچنین اشانتیون.
کلاس های آموزشی ساخت نارنجک دست ساز بامجوز وزارت بهداشت ودرمان
شوخی بسه.
.....................................................
با عرض سلام وخسته نباشید برای تمام دوستان انجمن.
امیدوارم هرجا که باشید خوبو خوشو سلامت باشید.
واقعا امروزخیلی بهم خوش گذشت.البته هنوزم داره خوش میگزره.
جالبه بدونید امروز هنوز صدای یه ترقه به گوشم نرسیده!!!!!
چون صبح زودبا اقواممون رفتیم خونه ی پدربزرگمون تو روستا(روستای نستان دوروبر گردنه ی زمزیران)واقعا جاتون خالی.
طبق رسم دیرینه ایرانیان امروزوسرکردیم.
تو روستاهای کردنشین رسمه که همه ساله وقت تحویل سال یه چهارشنبه سوری روی بلند ترین کوه اطراف آتیش روشن کنند.
مقداری زیادی چوب درخت کهنه وخشک (باریه تراکتور)رو با اهالی روستا بردیم به بلند ترین نقطه ی کوه واونجا آتیش نوروز روشن کردیم.البته اون آتیش مال روستای نستان بود.همه ی روستاهای دوروبرهم همین کارو کرده بودند.
چون درختا درخت بلوط بودند خیلی دیر میسوختند وانگارتمومی نداشتند.با کتری چای درست کردیم.
رسمه که به بچه های عیدی بدیم.توروستاهای آذربایجان غربی بچه هایه سطل کوچیک برمیداشتند وبه در خونه ها میرفتند وازشون دخواست عیدی میکردند.
البته عیدی گرفتن تو روستا فقط مال بچه ها نیست ماکه بزرگتریم شبها از ساعت 12به بعد میرفتیم پشت بام خونه ها واون سطل رو به یه طناب گره میزدیم ومیفرستادیمش پایین.طبق رسوم باید اون سطل پربرمیگشت بالا وگرنه نمیشد.
البته من واقوام همسن وسالم از فردا میریم این کارو میکنیم.
(نا گفته نمونه بعضی از بچه ها دوشیفته کارمیکردند هم روز میرفتند وهم شب.چون تو شب دیده نمیشدند همه فکرمیکرند بزگ سالا اومدند.)
البته این نظرمو دارم با گوشیم میفرستم.
الان داره یه نمه هم بارون میاد.
واقعا جاتون خالی.
البته ببخشید که زیاد شد ولی دوست داشتم براتون یه کمی توضیح بدم.
با ارزوی موفقیت برای دوستان.
پیشاپیش سال 93برتمام افرادی که نوروز رو به رسمیت میشناسنددرتمام نقاط جهان مبارک باد.

(03-18-2014 11:50 PM)MARYAR نوشته شده توسط: [ -> ]نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد...

آبجی اینو نندازی تو آتیش این که مثبته که !

(03-18-2014 11:43 PM)soshiant نوشته شده توسط: [ -> ]من گاهی وقتا به این فکر می کنم که امروز خسته ام!بزار واسه فردا!!!
این فکرای تریپ خستگیه منفی رو میخوام همینجا منفجر کنمشون لامصبارو!

اگه برای هر روزت برنامه داشته باشی این عادت زشت دیگه نمی تونه رو شما اثر کنه.
من 8 ماه بود که پروژه دانشگاه هر روز به فردا موکول می کردم. طوری شده بود که آخر ترم رسیده بود ولی هنوز 80% از پروژم مونده بود. 2 هفته مهلت داشتم توی اون دو هفته واسه هر روزم برنامه ریزی کردم و مثلا گفتم از ساعت فلان تا ساعت فلان مثلا بخش سبد خرید کار می کنم و ... آخرش توی دو هفته تمومش کردم خودمم باورم نمی شد آنقدر کد نوشته بودم که دیگه از برنامه نویسی متنفر بودم. وقتی Visual Studio.Net باز می کردم احساس تهوع بهم دست می داد.
تنها راه غلبه به این عادت برنامه ریزی روزانه برای تمام ساعات آن روزه.%
http://www.javaheriyan.com

این پروژه پایانی دانشگاهمه. دوستان نظرتون چیه؟ طراحیش چطوره؟ البته کار 2 هفته ایه دیگهههههههههه

بابا ابجی گفت افکار منفیتون رو اتیش بزنید نه انجمنو چه دودی گرفتهههه اینجا رو خخخخ
اهم اهم اهم